English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
attendance ملازمت مراقبت رسیدگی
attendances ملازمت مراقبت رسیدگی
Other Matches
concomitance ملازمت
concomitancy ملازمت
intentness ملازمت
gallant ملازمت کردن
assiduously با پشتکار یا ملازمت
attendances خدمت ملازمت
attendance خدمت ملازمت
circular scanning مراقبت دایرهای منطقه تجسس و مراقبت دایرهای
to verify the accounts رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
defferential assets هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
counter surveillance ضد مراقبت
tendance مراقبت
care مراقبت
cared مراقبت
cares مراقبت
ovservation مراقبت
watchful مراقبت
vigilance مراقبت
watchfulness مراقبت
espial مراقبت
eyesight مراقبت
surveillance مراقبت
unattended بی مراقبت
ensure مراقبت کردن در
control towers برج مراقبت
day care مراقبت در روز
watch tower برج مراقبت
combat surveillance مراقبت رزمی
to llok مراقبت کردن
acoustical surveillance مراقبت صوتی
sea surveillance مراقبت دریایی
ensured مراقبت کردن در
insures مراقبت کردن در
Medicare مراقبت پزشکی
insuring مراقبت کردن در
ensures مراقبت کردن در
care of supplies مراقبت اماد
ensuring مراقبت کردن در
air search مراقبت هوایی
helical scanning مراقبت مارپیچی
ground surveillance مراقبت زمینی
listening watch مراقبت به گوش
watched مراقبت کردن
residential care مراقبت پناهگاهی
watches مراقبت کردن
watching مراقبت کردن
due care مراقبت کافی
watchtowers برج مراقبت
watchtower برج مراقبت
air surveillance مراقبت هوایی
to see to it مراقبت کردن
watch مراقبت کردن
to see after مراقبت کردن
see to it مراقبت کردن
area monitoring مراقبت منطقهای
animadversion مراقبت مشاهده
search مراقبت کردن از زمین
harbor control tower برج مراقبت بندر
overwatch مراقبت از حرکت بااتش
lookout مراقبت عمل پاییدن
lookouts مراقبت عمل پاییدن
surveillant مراقبت کننده دیدبان
sector of search منطقه مراقبت رادار
vigilance مراقبت به گوش بودن
double up مراقبت از مهاجم با دو مدافع
maintains به خوبی مراقبت شده
maintained به خوبی مراقبت شده
maintain به خوبی مراقبت شده
radar scan مراقبت بوسیله رادار
radar beacon برج مراقبت رادار
searched مراقبت کردن از زمین
searches مراقبت کردن از زمین
searchingly مراقبت کردن از زمین
care محافظت کردن مراقبت
cared محافظت کردن مراقبت
cares محافظت کردن مراقبت
surveillance دیدبانی و مراقبت از منطقه
area monitoring مراقبت کردن از منطقه
under one's wing <idiom> تحت مراقبت کسی
air beacon برج مراقبت پایگاه
unattended operation هملکرد مراقبت نشده
to ensure something مراقبت کردن در [چیزی]
airborne beacon برج مراقبت هوابرد
stake-out محل تحت مراقبت
stake-outs محل تحت مراقبت
care and handling مراقبت و دستکاری وسایل
picket نرده کشیدن مراقبت کردن
security monitoring نظارت یا مراقبت تامینی یاحفافتی
aspects رادار مراقبت هوایی و ضدزیردریایی
aspect رادار مراقبت هوایی و ضدزیردریایی
up to someone to do something <idiom> مسئولیت مراقبت از چیزی را داشتن
slap together <idiom> به عجله وبی مراقبت واداشتن
picketed نرده کشیدن مراقبت کردن
pickets نرده کشیدن مراقبت کردن
unattended ground sensor رادار مراقبت زمینی خودکار
snow under <idiom> قبول چیزی که نمیتوان از آن مراقبت کرد
maintain watch مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
turn over <idiom> به کسی برای مراقبت با استفاده سپردن
spiral scanning مراقبت و تجسس منطقه به طور مارپیچی
see that he does it مراقبت کنید که ان کار راانجام دهد
zmarker beacon برج مراقبت نشان دهنده محل فرودگاه به هواپیماها
instrument landing فرود با استفاده ازدستگاههای کنترل هواپیما وبرج مراقبت
chaperon زن شوهر دار یا کاملی که ازدختر جوانی مراقبت میکند
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
overwatch مراقبت کردن پوشاندن حرکت یکانهای دیگربا اتش
investigation رسیدگی
investigations رسیدگی
cassation رسیدگی
handling رسیدگی
considerations رسیدگی
examinations رسیدگی
consideration رسیدگی
conizance حق رسیدگی
controlment رسیدگی
examination رسیدگی
puberty رسیدگی
probes رسیدگی
probed رسیدگی
audits رسیدگی
inquiry رسیدگی
inquiries رسیدگی
service رسیدگی به
attention رسیدگی
attentions رسیدگی
verification رسیدگی
adjustments رسیدگی
adjustment رسیدگی
probe رسیدگی
serviced رسیدگی به
audit رسیدگی
auditing رسیدگی
matureness رسیدگی
oyer رسیدگی
audited رسیدگی
ripeness رسیدگی
fan marker نوعی برج مراقبت مخابراتی که تشعشعات امواج ان به صورت دایره قائم است
primage اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
attention key کلید رسیدگی
to see about رسیدگی کردن
tendentious رسیدگی کننده
audit trail اثر رسیدگی
investigation in the supreme court رسیدگی فرجامی
claims handling رسیدگی به شکایات
court of iquiry دادگاه رسیدگی
storekeeping رسیدگی به انبار
deal with رسیدگی کردن
stock taking رسیدگی به موجودی
mellowness نرمی رسیدگی
to look in to رسیدگی کردن
go into رسیدگی کردن
look into رسیدگی کردن
the investigation of accounts رسیدگی بحساب
to do for رسیدگی کردن به
trial on technicalities رسیدگی شکلی
trial on procedural matters رسیدگی شکلی
trial on merits رسیدگی ماهوی
cassation رسیدگی فرجامی
to see to رسیدگی کردن
to llok رسیدگی کردن
to go into رسیدگی کردن
investigable قابل رسیدگی
attends رسیدگی کردن
examined با into رسیدگی کردن
audited بازرسی رسیدگی
examines رسیدگی کردن
examines با into رسیدگی کردن
audited رسیدگی کردن
attending رسیدگی کردن
examining رسیدگی کردن
examining با into رسیدگی کردن
attend رسیدگی کردن
examination رسیدگی معاینه
examinations رسیدگی معاینه
inquests بازجویی رسیدگی
inquest بازجویی رسیدگی
audit بازرسی رسیدگی
examined رسیدگی کردن
examine با into رسیدگی کردن
examine رسیدگی کردن
investigated رسیدگی کردن
investigate رسیدگی کردن
try رسیدگی کردن
tries رسیدگی کردن
investigates رسیدگی کردن
considers رسیدگی کردن
consider رسیدگی کردن
investigating رسیدگی کردن
auditing رسیدگی کردن
audit رسیدگی کردن
investigator رسیدگی کننده
auditor مامور رسیدگی
auditing بازرسی رسیدگی
attendance رسیدگی تیمار
investigators رسیدگی کننده
investigatory وابسته به رسیدگی
verifiable قابل رسیدگی
quest تحقیق و رسیدگی
quests تحقیق و رسیدگی
assistance موافبت رسیدگی
inspect رسیدگی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com