Dictiornary-Farsi | ملاک گواهی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
evidence	ملاک گواهی


Other Matches

probate	گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
stock certificate	گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
eye-witnesses	گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitnesses	گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitness	گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
landowners	ملاک
proprietresses	ملاک
proprietors	ملاک
proprietress	ملاک
landlords	ملاک
landowner	ملاک
propertied	ملاک
landlord	ملاک
landholder	ملاک
criterion	ملاک
proprietor	ملاک
landlords	صاحبخانه ملاک
landlord	صاحبخانه ملاک
squires	ملاک عمده
accepted number	عدد ملاک
validity criterion	ملاک اعتبار
criteria range	دامنه ملاک
criterion analysis	تحلیل ملاک
criterion contamination	ناخالصی ملاک
criterion group	گروه ملاک
lairds	ملاک اسکاتلندی
laird	ملاک اسکاتلندی
squire	ملاک عمده
laird	ملاک خرده مالک
documenting	ملاک سندیت دادن
lord	ملاک حکمروایی کردن
acceptance number	عدد ملاک قبول
lords	ملاک حکمروایی کردن
documented	ملاک سندیت دادن
lairds	ملاک خرده مالک
document	ملاک سندیت دادن
certifies	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certify	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
proprietary	متعلق به ملاک وابسته به مالک
franklin	ملاک ازاداز طبقه سوم
warranting	گواهی
attestation	گواهی
witness	گواهی
witnessed	گواهی
witnesses	گواهی
warranted	گواهی
warrant	گواهی
warrants	گواهی
certificates	گواهی
testimonies	گواهی
certificate	گواهی
certification	گواهی
testimony	گواهی
depositions	گواهی
deposition	گواهی
attestation	گواهی
certificate [official document]	گواهی
grade	گواهی
mark	گواهی
reference [testimonial]	گواهی
report	گواهی
evidence	گواهی
witnessing	گواهی
legalization	گواهی
oral evidence	گواهی
certificate of health	گواهی بهداشت
certificate of receipt	گواهی وصول
certificate of deposit	گواهی سپرده
certificate of damage	گواهی خسارت
certificate of compliance	گواهی تطبیق
certificate of analysis	گواهی بررسی
certificate of a doctor	گواهی پزشک
certificate of death	گواهی فوت
certificate of quantity	گواهی کمیت
certificate of quality	گواهی کیفیت
certificate of origin	گواهی مبداء
certificate of origin	گواهی مبدا
certificate of measurement	گواهی وزن
certificate of measurement	گواهی مقدار
certificate of inspection	گواهی بازرسی
certificate of quantity	گواهی مقدار
to bear testimony	گواهی دادن
certificate of receipt	گواهی رسید
certificate of survey	گواهی بازرسی
certified check	چک گواهی شده
testis	تخم گواهی
speak well for	گواهی دادن
quality certificate	گواهی کیفیت
qualifying certificate	گواهی صلاحیت
false evidence	گواهی کدب
false testimony	گواهی کذب
interim certificates	گواهی موقت
insurance certificate	گواهی بیمه
inspection certificate	گواهی نظارت
inspection certificate	گواهی بازرسی
to bear witness	گواهی دادن
to call in evidence	گواهی خواستن از
treasury warrant	گواهی خزانه
certificate of survey	گواهی بازدید
certificate of weight	گواهی وزن
certificating of quantity	گواهی کمیت
deponent	گواهی نویس
certification	گواهی کردن
clean bill of health <idiom>	گواهی سلامتی
warrantable	قابل گواهی
health certificate	گواهی بهداشت
depositions	گواهی کتبی
testifies	گواهی دادن
certifying	گواهی کردن
attested	گواهی دادن
deposing	گواهی دادن
certified	گواهی شده
warrant	گواهی کردن
warrant	گواهی حکم
testified	گواهی دادن
death certificates	گواهی فوت
warranted	گواهی کردن
death certificate	گواهی فوت
warranted	گواهی حکم
warranting	گواهی کردن
warranting	گواهی حکم
certify	گواهی کردن
certifies	گواهی کردن
testifying	گواهی دادن
depose	گواهی دادن
deposes	گواهی دادن
attest	گواهی دادن
deposition	گواهی کتبی
attesting	گواهی دادن
attests	گواهی دادن
licensing	گواهی نامه
license	گواهی نامه
testify	گواهی دادن
warrants	گواهی کردن
witness	گواهی دادن
witnessed	گواهی دادن
witnesses	گواهی دادن
witnessing	گواهی دادن
affiant	گواهی نویس
birth certificate	گواهی تولد
bill of health	گواهی تندرستی
bill of health	گواهی بهداشت
bear witness	گواهی دادن
back letter	گواهی تضمین
testimonials	گواهی نامه
testimonial	گواهی نامه
warrants	گواهی حکم
call to witness	گواهی خواستن از
certificate	گواهی نامه
bear testimony	گواهی دادن
call in evidence	گواهی خواستن از
certificates	گواهی نامه
certifier	گواهی کننده
certificate of exclusive inheritance	گواهی انحصار وراثت
certificate of deposits	گواهی نامه سپرده
share certificate	گواهی مالکیت سهام
scrip	گواهی نامه موقت
notice of dishonour	گواهی عدم پرداخت
certificate of measurement	گواهی اندازه و ابعاد
subscriping witness	گواهی کننده سند
taking of evidence	شنوایی گواهی [حقوق]
give evidence of	گواهی دادن در مورد
vindicable	قابل گواهی واثبات
to call any one in testimony	از کسی گواهی خواستن
certificate of deposit	گواهی پول سپرده
hearing of evidence	شنوایی گواهی [حقوق]
notice of non payment	گواهی عدم پرداخت
presage	گواهی دادن بر خبردادن از
perjures	گواهی دروغ دادن
perjuring	گواهی دروغ دادن
presages	گواهی دادن بر خبردادن از
false witness	گواهی یاشهادت دروغ
certificates	گواهی صادر کردن
certificate	گواهی صادر کردن
bill of health	گواهی صحت مزاج
cover note	گواهی پوشش بیمه
cover note	گواهی بیمه نامه
perjure	گواهی دروغ دادن
presaging	گواهی دادن بر خبردادن از
to give evidence before the court	در دادگاه گواهی دادن
packing note	گواهی بسته بندی
presaged	گواهی دادن بر خبردادن از
notarization	گواهی محضری و رسمی
d. certificate	گواهی نامه مرخصی
attestor	گواهی دهنده گواه
marriage lines	گواهی نامه عروسی
test	شهادت گواهی بازرسی کردن
tested	شهادت گواهی بازرسی کردن
certified copy	رونوشت گواهی رسمی شده
taking of evidence	پذیرش سند و گواهی [حقوق]
hearing of evidence	پذیرش سند و گواهی [حقوق]
tests	شهادت گواهی بازرسی کردن
perjury	سوگند شکنی گواهی دروغ
testimonialize	گواهی نامه یا رضایت دادن
depone	عزل نمودن گواهی دادن
docl pass	گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
testamur	گواهی نامه گذراندن امتحانات
in witness whereof	برای گواهی مراتب بالا
grant probate of a will	صحت وصیتنامهای را گواهی کردن