Dictiornary-Farsi | ملایمت دقیق و لطیف سازی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
subtilization	ملایمت دقیق و لطیف سازی


Other Matches

subtlest	دقیق لطیف
subtler	دقیق لطیف
subtle	دقیق لطیف
tenuous	لطیف دقیق
arrefication	لطیف سازی
rarafaction	لطیف سازی
fine turning	میزان سازی دقیق
fine tuning	میزان سازی دقیق
pcm	روش ذخیره سازی صدا در قالب دقیق و فشرده توسط کارتهای صوتی قوی
pulsed	روش ذخیره سازی صوت در یک قالب دقیق وفشرده که توسط کارتهای صوتی high-end استفاده میشود
pulse	روش ذخیره سازی صوت در یک قالب دقیق وفشرده که توسط کارتهای صوتی high-end استفاده میشود
mansuetude	ملایمت
breeziness	ملایمت
affableness	ملایمت
gentleness	ملایمت
by f. means	ملایمت
mildness	ملایمت
calmness	ملایمت
callmness	ملایمت
softness	ملایمت
leniency	ملایمت
lenity	ملایمت
lambencyr	ملایمت
gently	با ملایمت
blandness	ملایمت
clemently	به ملایمت
imperturbability	ملایمت
suavity	ملایمت
subtilty	ملایمت
quartz clock	بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
moderateness	اعتدال ملایمت
amenities	نرمی ملایمت
genialize	ملایمت دادن
cooling-off periods	دوره ملایمت
cooling-off period	دوره ملایمت
amenity	نرمی ملایمت
cooling off period	دوره ملایمت
equanimity	ملایمت ارامی
inclemency	بی اعتدالی فقدان ملایمت
warmth	تعادل گرما ملایمت
lambency	ملایمت در گفتگو روشنایی ملایم
rectification	یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
fairer	لطیف
fair	لطیف
tendering	لطیف
benign	لطیف
tendered	لطیف
fragile	لطیف
tenderest	لطیف
tender	لطیف
benignly	لطیف
precieux	لطیف
gaseous	لطیف
softer	لطیف
volatile	لطیف
etherean	لطیف
mignon	لطیف
soft <adj.>	لطیف
smooth <adj.>	لطیف
soft	لطیف
benignant	لطیف
gauzy	لطیف
fairs	لطیف
delicate	لطیف
precieuse	لطیف
softest	لطیف
fairest	لطیف
honeyed	مطبوع لطیف
pleasantries	لطیف طبعی
the fairses	جنس لطیف
fragile	لطیف زودشکن
fair sex	جنس لطیف
rose water	لطیف احساساتی
gossamer	لطیف سبک
gossamery	خفیف لطیف
pleasantry	لطیف طبعی
gentle sex	جنس لطیف
gentlest	ارام لطیف
gentler	ارام لطیف
gentle	ارام لطیف
airy-fairy	فریف و لطیف
queasy	لطیف مزاج
queazy	لطیف مزاج
fine	عالی لطیف
fined	عالی لطیف
finest	عالی لطیف
The fair sex The female sex.	جنس لطیف ( مؤنث )
squeamishness	لطیف مزاجی دقت
daintiness	سلیقه باذوق لطیف
tendering	لطیف کردن انبار
tender	لطیف کردن انبار
the fair sex	جنس لطیف یعنی زن
tenderest	لطیف کردن انبار
rare	لطیف نیم پخته
rarer	لطیف نیم پخته
rarest	لطیف نیم پخته
tendered	لطیف کردن انبار
the gentle sex	جنس لطیف یعنی زن
squeamishly	بانازک طبعی یا لطیف مزاجی
wirespun	زیاد کشیده ونازک لطیف فریف
beau geste	حرکات لطیف وزیبا در هنگام سخن گفتن ژست
parnassian school of poets	شعرای سده نوزدهم فرانیه که بیشتراهمیت بوزن شعرمیداندتابمعانی لطیف ان
calculating	دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials	وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
ordnance plant	کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger	الت کنگره سازی یادندانه سازی
advertent	دقیق
subtil	دقیق
scholastical	دقیق
exact solution	حل دقیق
stringently	دقیق
stringent	دقیق
tenty	دقیق
scrutinizer	دقیق
exacted	دقیق
wistful	دقیق
exact	دقیق
precision	دقیق
particular redemption	دقیق
accurate	دقیق
intent	دقیق
exquisite	دقیق
punctiliously	دقیق
astute	دقیق
punctual	دقیق
literal	دقیق
scholastic	دقیق
punctilious	دقیق
exacts	دقیق
pre-treatment	عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
going-over	بررسی دقیق
control	توپزن دقیق
detailed analysis	بررسی دقیق
perpend	دقیق بودن
an a calculator	محاسب دقیق
precision spirit level	ترازوی دقیق
persnickety	کاربسیار دقیق
controlling	توپزن دقیق
controls	توپزن دقیق
particularization	شرح دقیق
micro pressure gage	فشارسنج دقیق
watchful	بی خواب دقیق
exact location	محل دقیق
thoroughgoing	بسیار دقیق
fine spun	دقیق خیالی
arm of precision	اسلحه دقیق
fine adjustment	تنظیم دقیق
fine setting	تنظیم دقیق
instrument	الات دقیق
watchfulness	دقیق هشیاری
soundest	بی خطر دقیق
queazy	زیاد دقیق
goings-over	بررسی دقیق
sound	بی خطر دقیق
sounded	بی خطر دقیق
punctual	باذکرجزئیات دقیق
sounds	بی خطر دقیق
thorough paced	دقیق گام
precise	صریح دقیق
precision levelling	ترازیابی دقیق
precision instrument	سنجه دقیق
correct	دقیق یا درست
correcting	دقیق یا درست
corrects	دقیق یا درست
precision scale	مقیاس دقیق
pryingly	با نگاه دقیق
precision sweep	روبش دقیق
precision adjustment	تنظیم دقیق
precision balance	ترازوی دقیق
precision fire	تیر دقیق
precise	دقیق کردن
pernickety	کاربسیار دقیق
queasy	زیاد دقیق
precise	خیلی دقیق
precision tools	الات دقیق
instruments	الات دقیق
precision measurment	سنجش دقیق
high accuracy measurement	سنجش دقیق
precision tool	ابزار دقیق
strictly speaking	دقیق شویم
set	لجوج دقیق
detailed analysis	آنالیز دقیق
setting up	لجوج دقیق
imprecise	غیر دقیق
precisian	خیلی دقیق
in-depth	دقیق و عمیق
scrutiny	بررسی دقیق
precisionist	بسیار دقیق
sets	لجوج دقیق
one level address	سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
imagery	مجسمه سازی شبیه سازی
formularization	کوتاه سازی ضابطه سازی
subjugation	مقهور سازی مطیع سازی
frustrations	خنثی سازی محروم سازی
irritancy	پوچ سازی باطل سازی
frustration	خنثی سازی محروم سازی
ouster	بی بهره سازی محروم سازی
erasable	1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
off base <idiom>	غیر دقیق ،نادرست
pick someone's brains <idiom>	اطلاعات دقیق به کسی