Dictiornary-Farsi | ملغمه کاری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (12 milliseconds)

English	Persian
amalgamate	ملغمه کاری
amalgamated	ملغمه کاری
amalgamates	ملغمه کاری
amalgamating	ملغمه کاری


Other Matches

amalgams	ملغمه
amalgam	ملغمه
electric amalgam	ملغمه برقی
torches	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes	راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
stringing	خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing	میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
glid	تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
drilling pattern	نمونه مته کاری الگوی مته کاری
plumbery	سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics	موزاییک کاری معرق معرق کاری
curry powders	کاری
feckful	کاری
effective	کاری
electroplating	اب کاری
flower piece	گل کاری
impotence	کاری
curry powder	کاری
under employment	کم کاری
currie	کاری
active	کاری
hypofunction	کم کاری
parget	گچ کاری
malfunctions	کژ کاری
inaction	بی کاری
plasterwork	گچ کاری
intent on doing anything	کاری
impotency	کاری
plastering	گچ کاری
slobbery	تف کاری
malfunctioned	کژ کاری
malfunction	کژ کاری
curries	کاری
curry	کاری
patchery	وصله کاری
parquetry	موزاییک کاری
sinfulness	خطا کاری
frustrate	بدل کاری
extruding	چکش کاری
perfidiousness	خیانت کاری
afforestation	جنگل کاری
frustrating	بدل کاری
frustrates	بدل کاری
repetition of an act	تکرار کاری
reservedness	احتیاط کاری
plating	روکش کاری
hammering	چکش کاری
relievo	برجسته کاری
extrudes	چکش کاری
workbenches	محیط کاری
purview of an occupation	حدود کاری
probationership	ازمایش کاری
pomiculture	میوه کاری
plaster background	دورنمای گچ کاری
workbench	محیط کاری
working storage	حافظه کاری
trephination	مته کاری
treacherousness	خیانت کاری
toryism	محافظه کاری
tongue lash	فحش کاری
to reproach an act	کاری را بد دانستن
tinwork	قلع کاری
insulation	عایق کاری
working storage	انباره کاری
the needful	اصل کاری
trephine	مته کاری
specialization	ویژه کاری
turnery	تراش کاری
working set	مجموعه کاری
workgroup	گروه کاری
work year	سال کاری
work area	ناحیه کاری
etch	تیزاب کاری
etched	تیزاب کاری
etches	تیزاب کاری
wood carving	منبت کاری
ultraism	افراط کاری
turnery	منبت کاری
the manner of doing any thing	طرزانجام کاری
fiendishness	تبه کاری
latticework	شبکه کاری
roughening by picking	تیشه کاری
rice field	برنج کاری
reshaping	روانه کاری
metallurgy	فلز کاری
pique	منبت کاری
burnishing	صیقل کاری
burnishing	پرداخت کاری
metalwork	فلز کاری
extrude	چکش کاری
illuminations	تذهیب کاری
illumination	تذهیب کاری
scabbing	تیشه کاری
tessellation	موزاییک کاری
surgical operation	دست کاری
studious to do a thing	بکردن کاری
studious of doing a thing	بکردن کاری
stonemasonry	سنگ کاری
steelwork	فولاد کاری
stannary	قلع کاری
stalactite work	مقرنس کاری
energetic	جدی کاری
scrimshaw	هنرمنبت کاری
extruded	چکش کاری
mining	معدن کاری
acrography	گچ کاری برجسته
active cell	خانه کاری
factorage	حق العمل کاری
an active man	مرد کاری
an active remedy	درمان کاری
anaplasty	پیوند کاری
dry farm	دیم کاری
drilling work	مته کاری
argentation	نقره کاری
blindage	صیقل کاری
fairing	صیقل کاری
misconduct	خلاف کاری
fal lal	ریزه کاری
glyptics	کنده کاری
galvanization	رویینه کاری
decoration	زینت کاری
decorations	زینت کاری
folding press	پرس خم کاری
folding machine	دستگاه خم کاری
flagitiousness	تبه کاری
finishing touches	دست کاری
figuration	شیرین کاری
boo boo	اشتباه کاری
brick work	سفت کاری
brick work	اجر کاری
delicacy of touch	ریزه کاری
d. touch	نازک کاری
chromium plating	اب کرم کاری
cutting off	برش کاری
crypianalysis	پنهان کاری
counterattack	بدل کاری
cotton plantation	پنبه کاری
compulsiveness	مکرر کاری
conservativeness	محافظه کاری
contrasuggestibility	وارون کاری
cementation	سیمان کاری
cementation	سمنت کاری
cautiousness	احتیاط کاری
brickworks	سفت کاری
discreetnss	احتیاط کاری
bumping tool	ابزار خم کاری
business hours	ساعت کاری
discreetness	احتیاط کاری
calk	بتونه کاری
disguised underemployment	کم کاری پنهان
canniness	ملاحظه کاری
cartwhip	شلاق کاری
caulking	بتونه کاری
contouring operation	فرم کاری
neglectfulness	غفلت کاری
meshwork	شبکه کاری
measure of prevention	احتیاط کاری
drilling	مته کاری
masonery	سنگ کاری
marquetery	خاتم کاری
marquetery	منبت کاری
fretwork	منبت کاری
marbling	مرمر کاری
maleficence	تبه کاری
malefaction	تبه کاری
lubrication	روغن کاری
welding	جوش کاری
misprision	خلاف کاری
negativism	منفی کاری
punching	منگنه کاری
workstation	ایستگاه کاری
workstations	ایستگاه کاری
mosaic work	موزائیک کاری
molding operation	قالب کاری
compounding	امیزه کاری
farming	اجاره کاری
joinery	نازک کاری
molding operation	فرم کاری
forging	چکش کاری
smelting	ذوب کاری
forming	فرم کاری
hypothyroidism	کم کاری تیروئید
hydrotreating	هیدروژن کاری
extravagantly	با افراط کاری
hunkerism	محافظه کاری
plumbing	سرب کاری
hours of business	ساعتهای کاری
hole punching	منگنه کاری
acting	فعال کاری
squalor	کثافت کاری
habitual way of doing anything	کردن کاری
i will see sbout it	یک کاری می کنم
elegance	ریزه کاری
ingraving	کنده کاری
lighterage	دوبه کاری
lead work	سرب کاری