English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
denial ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
denials ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
Other Matches
interdict ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
interdiction ممانعت کردن عملیات یا اتش ممانعتی
air interdiction عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
denial operations عملیات ممانعتی
denial operations عملیات ممانعتی در مقابل نفوذدشمن
preemptive attack تک ممانعتی تک پیشگیری کننده از شروع تک دشمن تک ممانعتی
interlocking وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlock وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocked وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
counterflak اتش خنثی کننده توپخانه پدافندهوایی ضد پدافند هوایی عملیات ممانعت از پدافندهوایی
spoiling attack تک ممانعتی
prohibitive tariff تعرفه ممانعتی
moving screen پوشش ممانعتی
moving screen گشتی ممانعتی
evaded فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
catches ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
evade فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evading فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evades فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
disengagement جدا شدن ازدشمن عقب نشینی اختیاری قطع تماس با دشمن
flad suppression تیر ممانعتی روی جنگ افزارهای پدافند هوایی
arrest جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrests جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrested جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
farmgate type operations رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
statement 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagates خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation عملیات کنترل زمین عملیات
code panel رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air-sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
withheld ممانعت
withhold ممانعت
withholding ممانعت
interdict ممانعت
molestation ممانعت
withholds ممانعت
prevention ممانعت
interdiction ممانعت
block age ممانعت
restraints ممانعت
exclusion ممانعت
obstructions ممانعت
debarment ممانعت
obstruction ممانعت
forbiddance ممانعت
restraint ممانعت
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
impeded ممانعت کردن
checked ممانعت کردن
denial measures اصول ممانعت
trade barrier ممانعت تجاری
checks ممانعت کردن
check ممانعت کردن
area interdiction ممانعت در منطقه
area interdiction ممانعت منطقهای
turn a deaf ear to <idiom> ممانعت از شنیدن
interference ممانعت غیرمجاز
annoyance ممانعت ازردگی
impede ممانعت کردن
impedes ممانعت کردن
blockages ممانعت دریایی
blockage ممانعت دریایی
hanging prevention ممانعت از تعلیق
steric hindrance ممانعت فضایی
forfend ممانعت کردن
preventer ممانعت کننده
prohibition تحریم ممانعت
liberalizer رافع ممانعت
m مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
liberalises رفع ممانعت کردن
liberalizing رفع ممانعت کردن
liberalizes رفع ممانعت کردن
stalling ماندن ممانعت کردن
liberalize رفع ممانعت کردن
stall ماندن ممانعت کردن
liberalised رفع ممانعت کردن
liberalized رفع ممانعت کردن
rein ممانعت لجام زدن
write inhibit ring حلقه ممانعت از نوشتن
hindered rotation چرخش ممانعت شده
liberalising رفع ممانعت کردن
barrage jamming تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
blocking and chocking ممانعت و راه بندی کردن
denial measures تدابیر ممانعت ازنفوذ دشمن
forclosure سلب حق اقامه دعوی ممانعت
competition clause شرط ممانعت از دخول دیگران
prevented مانع شدن ممانعت کردن
mutual exclusion ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
blankest ممانعت از امتیاز گیری حریف
preventing مانع شدن ممانعت کردن
prevent مانع شدن ممانعت کردن
preventive عامل ممانعت جلوگیری کننده
forestalls پیش افتادن ممانعت کردن
forestall پیش افتادن ممانعت کردن
blank ممانعت از امتیاز گیری حریف
prevents مانع شدن ممانعت کردن
stramline flow جریان موازی یابی ممانعت
forestalled پیش افتادن ممانعت کردن
survive ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
precluding مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
obstruction حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
clearing block قطعه ممانعت از بسته شدن کولاس
precludes مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
preclude مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
precluded مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
survives ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survived ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
obstructions حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
surviving ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
closure minefield میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
terrain avoidance ممانعت خودکار هواپیما ازنزدیک شدن به زمین
sticker اهن اضافی نعل برای ممانعت از لغزیدن
stickers اهن اضافی نعل برای ممانعت از لغزیدن
time resolution جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
back pressure valve سوپاپ مخصوص ممانعت ازپس زنش مایعات در داخل لوله
airhead operations عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
censeur ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
operation 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
prevention of stripping ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
contact burst preclusion ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
detention of pay ممانعت ازپرداخت حقوق توقیف حقوق
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
obstructions خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstruction خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
hindering ممانعت کردن جلوگیری کردن
hinders ممانعت کردن جلوگیری کردن
hinder ممانعت کردن جلوگیری کردن
hindered ممانعت کردن جلوگیری کردن
operation عملیات
operations عملیات
op عملیات
treatments عملیات
treatment عملیات
concept of operations تدبیر عملیات
offensive عملیات افندی
computer operation عملیات کامپیوتر
campaigning عملیات جنگی
combat information center اطاق عملیات
delays عملیات تاخیری
delaying عملیات تاخیری
continuity of operations مداومت عملیات
counter espionage عملیات ضدجاسوسی
counter-espionage عملیات ضدجاسوسی
closing خاتمه عملیات
flow chart شمای عملیات
earthworks عملیات خاکی
sabotaging عملیات تخریبی
sabotages عملیات تخریبی
phasing مراحل عملیات
concrete operations عملیات عینی
sabotaged عملیات تخریبی
sabotage عملیات تخریبی
delay عملیات تاخیری
continuity of operations تسلسل عملیات
offence عملیات تعرضی
phases مرحله عملیات
phased مرحله عملیات
base operation عملیات پایگاهی
base of operations پایگاه عملیات
phase مرحله عملیات
autonomous operation عملیات ازاد
autonomous operation عملیات مستقل
action deferred تامل در عملیات
terrain زمین عملیات
air operations عملیات هوایی
offensives عملیات افندی
airborne battlefield عملیات هوابرد
airmobile operations عملیات هوارو
amphibious operation عملیات اب خاکی
assistant chief of staff, g (operations معاونت عملیات
area of operation منطقه عملیات
hostility عملیات خصمانه
block operation عملیات بلوک
offence عملیات افندی
offenses عملیات تعرضی
offenses عملیات افندی
flow charts شمای عملیات
chemical operations عملیات شیمیایی
centre of activities مرکز عملیات
subversive عملیات براندازی
subversives عملیات براندازی
radius شعاع عملیات
action جنگ عملیات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com