Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
righting moment
ممان راست کننده ناو
Other Matches
erective
راست کننده
righting moment
گشتاور راست کننده
righting lever
اهرم راست کننده
righting moment
نیروی راست کننده ناو
dexiotropic
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropous
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
moment
ممان
moments
ممان
attention to port
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right.
این جاده اصلی به کمی راست
[مورب در سمت راست]
ادامه دارد.
product of inertia
ممان سانتریفوژ
moment of inertia
ممان اینرسی
rotational inertia
ممان اینرسی
[فیزیک]
angular mass
ممان اینرسی
[فیزیک]
bi directional
چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
plain dealing
معامله راست حسینی راست باز
orthotropous
دارای تخمک راست راست اسه
To lead an idle life.
راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
one two
ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
off
خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
half face
نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
columnleft
فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
center of gyration
نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
underhook
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise
از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise
<proverb>
از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
side step
فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
right justify
هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
guide left
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
moments
ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moment
ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
half left
فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
freehearted
رک و راست
forthrights
سر راست
bolt upright
راست
plumply
سر راست
plain spoken
یر راست
rectilineal
راست خط
wrapover dress
راست
right turn
به راست راست
wrapover top
راست
wrapover skirt
راست
candid
راست
straightforward
راست
up front
رک و راست
beeline
خط راست
on end
راست
straighter
راست
truest
راست
straightest
راست
truer
راست
straight
راست
straightforward
رک سر راست
vertically
راست
plain dealing
راست
right footed
راست پا
four-square
رک و راست
right face
به راست راست
wooden
راست
uninhibited
رک و راست
turnabouts
به راست راست
turnabout
به راست راست
sheer
یک راست
right back
بک راست
blankly
سر راست
true
راست
erects
راست
upright
راست
erected
راست
righted
راست
dextrorotatory
راست بر
dextrogyrous
راست بر
straightish
سر راست
straightish
راست
erecting
راست
outspoken
رک و راست
prick
راست
vertical beam
راست رو
righting
راست
bee line
خط راست
apeak
راست
directly
سر راست
pricks
راست
erect
راست
pricking
راست
pricked
راست
right
راست
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
orthotropism
راست رویی
set right
راست کردن
Z-twist
[Z-spun]
راست تاب
partially true
فی الجمله راست
partially true
تا یک اندازه راست
cross-brace
بادبند چپ و راست
outside right
گوش راست
hard shouder
شانه راست
erect
راست کردن
erecting
راست کردن
orthopterous
راست بال
orthoptera
راست بالان
erected
راست کردن
sheer
راست تند
righted
درسمت راست
right
درسمت راست
righting
درسمت راست
orthopteran
راست بال
point device
کاملا راست
rolls
انحراف به چپ یا راست
truthful
<adj.>
راست
[با حقیقت]
to turn left
[right]
به چپ
[راست]
پیچیدن
come clean
<idiom>
راست گفتن
straightens
راست کردن
A straightforward answer.
جواب سر راست
To become straight.
راست شدن
prink
راست کردن
Is it true that. . . ?
راست است که ...؟
the parting on the right
فرق سر به راست
upends
راست نشاندن
upending
راست نشاندن
upended
راست نشاندن
upend
راست نشاندن
rectification
راست گردانی
straightening
راست کردن
to make a turn to the left
[right]
به چپ
[راست]
پیچیدن
straightened
راست کردن
prick eared
راست گوش
right atrium
آتریوم راست
unbent
راست کردن
unbends
راست کردن
unbend
راست کردن
it never rains but it pours
<idiom>
چپ و راست بد آوردن
rectus
ماهیچه راست
roll
انحراف به چپ یا راست
right wing
جناح راست
right-wing
جناح راست
reef knot
گره راست
square
راست حسینی
straighten
راست کردن
ragged left alignment
هم ترازی راست
right justification
هم ترازی راست
ragged right
راست ناهموار
reef knots
گره راست
rolled
انحراف به چپ یا راست
right
<adv.>
سمت راست
rightmost
سمت راست
dextrorotatory
راست گردان
dextrogyrous
راست گردان
dextrality
راست برتری
rightmost
راست ترین
dextrad
راست سویه
dexter
در طرف راست
righty
راست دست
erects
راست کردن
round unvarnished tale
حرف سر راست
dextrosal
راست گرد
rectilinear
راست خطی
truthfully
صادق راست
on the right
<adv.>
سمت راست
to the right
<adv.>
سمت راست
rightable
راست شدنی
eyes right
نظر به راست
righting lever
اهرم راست کن
eton collan
یقه راست
erectile
راست کردنی
erectile
راست شدنی
rightism
راست گرایی
truthful
صادق راست
round unvarnished tale
راست حسینی
simon pure
راست حسینی
sit up
راست نشستن
clockwise rotation
گردش به راست
battery left
رگبار از راست یا از چپ
rotation in a clockwise direction
گردش به راست
to tell the truth
راست گفتن
backstitch
کوک چپ و راست
to spoke the t.
راست گفتن
to sit up
راست نشستن
to come to good
راست امدن
as the crow files
بخط راست
squared
راست حسینی
squares
راست حسینی
squaring
راست حسینی
verisimilitude
راست نمایی
speak the trurh
راست گفتن
deskew
راست کردن
rectums
راست روده
deasil
طرف راست
rectum
راست روده
straight bow
کمان راست
straight out
راست حسینی
cross brace
بادبند چپ و راست
straight stairs
پلکان راست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com