English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
Could we have a fork please? ممکن است لطفا یک چنگال برایمان بیاورید؟
Other Matches
Could we have a plate please? ممکن است لطفا یک بشقاب برایمان بیاورید؟
Could we have a napkin please? ممکن است لطفا یک دستمال سفره برایمان بیاورید؟
Could we have some matches please? ممکن است لطفا چند تا کبریت برایمان بیاورید؟
May I have my bill, please? ممکن است لطفا صورتحسابم را بیاورید؟
May I have the menu, please? ممکن است لطفا صورت غذا را برایم بیاورید؟
May I have the drink list, please? ممکن است لطفا صورت نوشیدنیها را برایم بیاورید؟
Two coffees please . لطفا" دو فنجان قهوه بیاورید ( بدهید )
Could you bring me ... ? ممکن است ... برایم بیاورید؟
May I have an iron? ممکن است یک اتو برایم بیاورید؟
May I have an ashtray? ممکن است یک زیرسیگاری برایم بیاورید؟
May I have a blanket? ممکن است یک پتو برایم بیاورید؟
Can you serve me immediately? آیا ممکن است غذایم را فورا بیاورید؟
May I have some ...? آیا ممکن است کمی ... برایم بیاورید؟
May I have a bath towel? ممکن است یک حوله حمام برایم بیاورید؟
May I have some ...? آیا ممکن است مقداری ... برایم بیاورید؟
May I have some soap? ممکن است چند تا صابون برایم بیاورید؟
May I have some toiletpaper? ممکن است چند تا کاغذ توالت برایم بیاورید؟
May I have some hangers? ممکن است چند تا چوب لباسی برایم بیاورید؟
Can I have some more ...? آیا ممکن است کمی دیگر ... برایم بیاورید؟
Can you give me the key, please? لطفا ممکن است کلید را به من بدهید؟
Would you wait for me, please? ممکن است لطفا منتظرم باشید؟
WI'll you give the car a wash (wash – down) please. ممکن است لطفا" اتوموبیل رابشوئید
Could you drive more slowly, please? ممکن است لطفا کمی آهسته تر برانید؟
Can you send a breakdown lorry, please? آیا ممکن است لطفا یک جرثقیل بفرستید؟
Can you send a mechanic, please? آیا ممکن است لطفا یک یک مکانیک بفرستید؟
Would you call the head waiter, please? لطفا ممکن است مسئول سرپیشخدمت را صدا کنید؟
Would you change the tyre please? آیا ممکن است لطفا لاستیک را عوض کنید؟
Would you change the lamp please? آیا ممکن است لطفا لامپ را عوض کنید؟
Would you post this for me, please? ممکن است لطفا این را برای من پست کنید؟
perpetuting testtimony تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
We know it for a fact that… برایمان کاملا" معلوم است که ...
He told us what the score was. جریان را برایمان تعریف کرد ( گفت )
remind me ofit یاد من بیاورید
remind me ofit ان موضوع را بخاطرمن بیاورید
You should not over – exert yourself. نباید بخودتان فشار بیاورید
Please bring me the orifinal letter . عین نامه را برایم بیاورید
Please take my suitcase. خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
Please take that bag. خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
steady on لوله توپ را به اهستگی تاروی هدف بیاورید
Please take this luggage. خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
clift چنگال
forking چنگال
paw چنگال
fork چنگال
prongs چنگال
clutches چنگال
clutching چنگال
prong چنگال
clefts چنگال
paws چنگال
pawing چنگال
pawed چنگال
claws چنگال
clawing چنگال
clawed چنگال
claw چنگال
cleft چنگال
griff چنگال
talons چنگال
pitchfork چنگال
a fork یک چنگال
clutch چنگال
clutched چنگال
talon چنگال
pitchforks چنگال
nails چنگال
nailed چنگال
nail چنگال
raking چنگک چنگال
cable grip چنگال کابل
forky چنگال دار
grapnel ticks چنگال چهارشاخه
I don't have a fork. من چنگال ندارم.
cutlery کارد و چنگال
forkedly بشکل چنگال
tableware کارد و چنگال
rake چنگک چنگال
rakes چنگک چنگال
grain شاخه چنگال
muckrake چنگال یا بیل کودکشی
ungula سم ناخن چنگال چنگک
plate basket سبد قاشق و چنگال
forking مثل چنگال شدن
forked چنگال مانند شکافته
claw hatchet تبر چنگال دار
knight fork چنگال اسب شطرنج
fork مثل چنگال شدن
prongs دارای چنگک یا چنگال کردن
prong دارای چنگک یا چنگال کردن
coke fork چنگال یا انبر مخصوص ذغال کک
hay fork چنگال مخصوص بلندکردن بسته علف ویونجه
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
patronizingly لطفا
prithee لطفا
graciously لطفا"
vouchsafing لطفا حاضرشدن
deigning لطفا پذیرفتن
deigns لطفا پذیرفتن
Tickets, please. لطفا بلیت.
Please stand up ! لطفا" بایستید !
vouchsafe لطفا حاضرشدن
deigned لطفا پذیرفتن
deign لطفا پذیرفتن
vouchsafes لطفا حاضرشدن
vouchsafed لطفا حاضرشدن
Your passport, please. لطفا گذرنامتان.
With milk, please. لطفا با شیر.
Please check the water. لطفا آب را کنترل کنید.
Please check the ... لطفا ... را کنترل کنید.
Stand back, please ! لطفا"عقب با یستید
I'd like breakfast, please. لطفا صبحانه میخواهم.
kindly لطفا از روی مرحمت
Please let me know. لطفا"به من اطلاع دهید
Please come down(downstairs). لطفا"بفرمایید پایین
Full tank, please. لطفا باک را پر کنید.
Please make yourself comfortable. لطفا" راحت باشید
The bill, please. لطفا صورت حساب.
PLease let me know(notiffy me). لطفا" به من خبر بدهید
Please fetch the book. لطفا"بروکتاب رابیاور
Something light, please. لطفا یک چیز سبک.
please سرگرم کردن لطفا
pleases سرگرم کردن لطفا
No milk, please. لطفا بدون شیر.
Some sugar, please. لطفا مقداری شکر.
I'd like a dessert, please. لطفا دسر میخواهم.
Please do not touch! لطفا دست نزن [نزنید] !
Please heat up my food. لطفا" غذایم را داغ کنید
Please check the battery. لطفا باطری را کنترل کنید.
A ticket to Bath, please. لطفا یک بلیت به شهر باته.
Please get it off ! [Please clean it up !] لطفا این را پاک کنید !
Please turn left now. لطفا حالا شما به چپ بپیچید.
Please call the police. لطفا پلیس را خبر کنید.
Please answer the telephone. لطفا" جواب تلفن را بدهید
Please keep me posted(informed). لطفا" مرادرجریان بگذارید (نگاهدارید )
Please consider my suggestion. لطفا" به پیشنهاد من توجه کنید
Please get me a taxi. لطفا یک تاکسی برایم بگیرید.
Please reply as a matter of urgency. لطفا فوری پاسخ دهید.
Stop here, please. لطفا همینجا نگه دارید.
Please check the oil. لطفا روغن را کنترل کنید.
Please have my bill ready. لطفا صورتحسابم را آماده کنید.
Hold the line, please! لطفا گوشی را نگه دارید!
condescendingly ازروی فروتنی یامهربانی لطفا
Please write down your new address . لطفا" آدرس جدیدتان را بنویسید
Please show me the way out I'll show you ! لطفا " را ؟ خروج را به من نشان دهید
Please sign here. لطفا اینجا را امضا کنید.
Please let me in on your affairs . لطفا" مرا در کارهایتان واردکنید
Please give me this one . این یکی را لطفا" بدهید
Please don't wake me until 9 o'clock! لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید!
A pot of tea for 4, please. لطفا یک قوری چایی 4 نفره.
I want one of these please. لطفا من یکی از اینها را میخواهم.
Please pass round the fruit . لطفا" میوه را دور بگردانید
I'd like a cup of coffee, please. لطفا یک فنجان قهوه میخواهم.
I'd like a haircut, please. لطفا میخواهم موهایم را اصلاح کنم.
Move along, please! [in a crowd] لطفا بجلو حرکت کنید! [در جمعیتی]
Please check the spear tyre, too. لطفا تایر زاپاس را هم کنترل کنید.
Save this for me, please! لطفا این را برای من نگه دار!
Please listen carfully for the telephone tI'll I come back . لطفا" گوش ات به تلفن با شد تامن برگردم
Please partake of this meal . لطفا" از این غذا صرف کنید
Please help yourself ( with the food ) . لطفا" برای خودتان غذا بکشید
Please open this bag. لطفا این کیف را باز کنید.
A cup of tea with lemon, please. لطفا یک فنجان چای با لیمو ترش.
repondez s'il vous plait [RSVP] لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای]
If there is a reason for complaint, please contact ... اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.
Please warm up this milk . warm and sincere greetings . لطفا" این شیر را قدری گرم کنید
Please face me when I'm talking to you. لطفا وقتی که با تو صحبت می کنم رویت را به من بکن.
Please put these clocolates aside for me . لطفا" این شکلاتها را برای من کنار بگذارید
please reply لطفا پاسخ بدهید [به دعوت نوشته شده ای]
Please accept this gift as a mark of my friendship. لطفا"این هدیه رابعلامت ونشانه دوستی من بپذیرید
I'm not very hungry, so please don't cook on my account. من خیلی گرسنه نیستم، پس لطفا بحساب من آشپزی نکن.
Take this luggage to the taxi, please. لطفا این اسباب و اثاثیه را تاکسی حمل کنید.
Could you repeat what you said, please? میشود لطفا آن چیزی را که گفتید دوباره تکرار کنید؟
I'll have a beer with a rum chaser. لطفا یک آبجو و بعد یک عرق رم که گلویم را صاف کند.
makeable <adj.> ممکن
manageable <adj.> ممکن
possible [doable, feasible] <adj.> ممکن
practicable <adj.> ممکن
posse ممکن
posses ممکن
executable <adj.> ممکن
conceivable ممکن
thinkable ممکن
feasible ممکن
workable <adj.> ممکن
achievable <adj.> ممکن
contrivable <adj.> ممکن
doable <adj.> ممکن
feasible <adj.> ممکن
makable [spv. makeable] <adj.> ممکن
possible ممکن
makable <adj.> ممکن
pounces درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pouncing درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounce درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounced درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
Please supply the facts relevant to the case. لطفا" حقایق ومطالبی را که با موضوع مناسبت دارد فراهم کنید
Take this luggage to the bus, please. لطفا این اسباب و اثاثیه را تا اتوبوس / تاکسی حمل کنید.
multilevel با مقادیر ممکن
impossible غیر ممکن
probable error خطای ممکن
interactive را ممکن میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com