English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
nonrenewable resources منابع غیر قابل تجدید
Search result with all words
renewable resources منابع تهی ناپذیر منابع تجدیدشدنی منابع قابل تجدید
Other Matches
exhaustable resources منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
revolving قابل تجدید
revisable قابل تجدید نظر
ervolving credit اعتبار قابل تجدید
renewal index شاخص قابل تجدید
revolving credit اعتبار قابل تجدید
reproducible قابل تولید مجدد تجدید پذیر
rallies تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallied تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
resupply تجدید اماد تجدید تدارکات
resources منابع
sources منابع
revenue sources منابع درامد
allocation of resources تخصیص منابع
fixed resources منابع ثابت
fixed inputs منابع ثابت
complementary resources منابع مکمل
allotments منابع اختصاصی
resource endowment منابع طبیعی
military resources منابع نظامی
resource sharing اشتراک در منابع
human resources منابع انسانی
control of resources نظارت بر منابع
natural sources منابع طبیعی
control of resources کنترل منابع
economic resources منابع اقتصادی
overhead منابع حاشیهای
sourcing منابع یابی
scarce resources منابع کمیاب
sources law منابع حقوق
resource allocation تخصیص منابع
resource deallocation بازستانی منابع
meanest منابع درامد
meaner منابع درامد
mean منابع درامد
natural resources منابع طبیعی
allotment منابع اختصاصی
unused resources منابع بیکار
exhaustable resources منابع تمام شدنی
unused resources منابع استفاده نشده
optimum allocation of resources تخصیص مطلوب منابع
efficient allocation of resources تخصیص کارای منابع
nonrenewable resources منابع تمام شدنی
conservationist طرفدارحفظ منابع طبیعی
conservationists طرفدارحفظ منابع طبیعی
misallocation of resources تخصیص نادرست منابع
conservation programs برنامههای حفافت منابع
resources منابع اماد ذخایر
conservation حفظ منابع طبیعی
sourcing of suppliers یافتن منابع فروش
inputs عوامل تولید منابع
software resources منابع نرم افزار
depletion کاهش منابع طبیعی
hardware resources منابع سخت افزاری
gather دریافت داده از منابع مختلف
mobility انتقال اسان منابع تولید
gathered دریافت داده از منابع مختلف
production resource planning برنامه ریزی منابع تولید
economic mobilization بسیج منابع اقتصادی باصرفه
water utilization project پروژه بهره برداری از منابع اب
collections عمل دریافت داده از منابع مختلف
collection عمل دریافت داده از منابع مختلف
complexity اندازه منابع سیستم در یک عمل یا کار
complexities اندازه منابع سیستم در یک عمل یا کار
irm Resourese Informationمدیر منابع اطلاعاتی anager
To pool resources to gether . کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
babbled اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
babbles اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
babble اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
departmental LAN چاپگرها و سایر منابع اشتراکی استفاده کنند
resource تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
inducing اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induces اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induced اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
available لیست حافظه اختصاص داده نشده و منابع در سیستم
induce اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
dowse پی بردن به وجوداب یا منابع دیگر زیرزمینی بوسیله گمانه
shared روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
shares روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
share روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
allocations سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
size محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
allocation سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
sizes محاسبه منبع موجود و منابع لازم برای انجام کار خاص
overhead منابع انسانی و اقتصادی که درپشتیبانی غیر مستقیم یکانهابه کار می رود
dynamic سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
dynamically سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
permission اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
interference اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
optical اشبعه لیزر و سایر منابع نور برای داده به صورت پاسهای نوری
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
resource leveling زمان بندی فعالیت ها بازمان شناور به منطور بهینه سازی بهره گیری از منابع
allocations برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
allocation برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
jobs دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
uniquely مجموعه حروفی که برای تشخیص بین منابع مختلف کتاب چند رسانهای به کار می رود
unique مجموعه حروفی که برای تشخیص بین منابع مختلف کتاب چند رسانهای به کار می رود
job دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
jcl دستوری که مشخصات را شرح میدهد و نیز منابع لازم برای انجام کار توسط کامپیوتر
languages دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
language دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند
reviewed تجدید
reviewing تجدید
review تجدید
reviews تجدید
anabiosis تجدید
recrudescence تجدید
instauration تجدید
renews تجدید
revival تجدید
turnover تجدید
neogenesis تجدید
renewal تجدید
renewals تجدید
revivals تجدید
repetitions تجدید
refresh تجدید
repetition تجدید
renew تجدید
refreshed تجدید
refreshes تجدید
renewing تجدید
reincarnations تجدید تجسم
renew تجدید کردن
revitalization تجدید حیات
republication تجدید چاپ
resurgence تجدید حیات
reviewing تجدید نظر
rebuilds تجدید ساخت
reviewing تجدید نظرکردن
rebuild تجدید ساخت
revising تجدید نظر
reviews تجدید نظرکردن
revisions تجدید نظر
revisions تجدید چاپ
rearmament تجدید تسلیحات
reforms تجدید نظر
revivor تجدید مرافعه
reform تجدید نظر
revision تجدید چاپ
renascence تجدید حیات
revisionary تجدید نظری
revisal تجدید نظر
renewing تجدید کردن
renews تجدید کردن
renovation تجدید نظر
reorganization تجدید سازمان
revision تجدید نظر
rapporchment تجدید روابط
remarriage تجدید فراش
remarriages تجدید فراش
remarrying تجدید فراش
renewed تجدید شده
reunions تجدید جلسه
reunion تجدید جلسه
nonrecurring تجدید نشدنی
reviews تجدید نظر
reconstruction تجدید بنا
reinforcement تجدید قوا
rebirth تجدید حیات
it is not subject to review تجدید نظر
recension تجدید چاپ
recalculation تجدید محاسبه
revisionist تجدید نظرخواه
re hearing تجدید نظر
re hearing تجدید محاکمه
re establish تجدید کردن
reedify تجدید کردن
re edify تجدید کردن
reproductions تجدید چاپ
reproduction تجدید چاپ
reconstructions تجدید بنا
reconditioning تجدید امادگی
updating تجدید برنامه
instaurator تجدید کننده
reconstitute تجدید ساخت
reconstituted تجدید ساخت
reconstitutes تجدید ساخت
reconstituting تجدید ساخت
repeats تکرار تجدید
repeat تکرار تجدید
re-election تجدید انتخاب
rebuilt تجدید بنا
resumption تجدید شروع
renewable تجدید شدنی
furbish تجدید کردن
furbish تجدید نظرکردن در
furbished تجدید کردن
recollection تجدید خاطره
recollections تجدید خاطره
furbished تجدید نظرکردن در
furbishes تجدید کردن
furbishes تجدید نظرکردن در
furbishing تجدید کردن
furbishing تجدید نظرکردن در
re election تجدید انتخاب
revise تجدید نظر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com