English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English Persian
litanies مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
litany مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
Other Matches
ingrow بطور دسته جمعی
in mass بطور دسته جمعی
stichomythia سوال وجواب در نفری
catechisms کتاب سوال وجواب دینی
catechism کتاب سوال وجواب دینی
coaction عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
social دسته جمعی
all together دسته جمعی
processional دسته جمعی
in company دسته جمعی
ensemble دسته جمعی
communal دسته جمعی
ensembles دسته جمعی
collective دسته جمعی
en masse دسته جمعی
in chorus دسته جمعی
salvo فریاد دسته جمعی
polled اخذرای دسته جمعی
poll اخذرای دسته جمعی
picnic گردش دسته جمعی
picnic دسته جمعی خوردن
picnicked گردش دسته جمعی
picnicked دسته جمعی خوردن
picnics گردش دسته جمعی
picnics دسته جمعی خوردن
procession حرکت دسته جمعی
collective security تامین دسته جمعی
teamwork کار دسته جمعی
gang punch منگنه دسته جمعی
polls اخذرای دسته جمعی
processions حرکت دسته جمعی
collective fire اتش دسته جمعی
genocide کشتار دسته جمعی
salvoes فریاد دسته جمعی
power play حمله دسته جمعی
volley bombing شلیک دسته جمعی
fluttered بال زنی دسته جمعی
callective note بیانیه یا یادداشت دسته جمعی
flutter بال زنی دسته جمعی
gang دسته جمعی عمل کردن
scot ant lot جریمه یامالیات دسته جمعی
formicarm زندگی دسته جمعی موریانه
gangs دسته جمعی عمل کردن
parade تظاهرات عملیات دسته جمعی
parading تظاهرات عملیات دسته جمعی
fluttering بال زنی دسته جمعی
paraded تظاهرات عملیات دسته جمعی
parades تظاهرات عملیات دسته جمعی
formicary زندگی دسته جمعی موریانه
flutters بال زنی دسته جمعی
collectivism وسایل تولید دسته جمعی ومشترک
collective bargaining مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
anthem سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
terpsichore رب النوع رقص واوازهای دسته جمعی
anthems سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
acapella اواز دسته جمعی بسبک کلیسایی
part song آواز دسته جمعی بدون ساز
choir بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
choirs بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
head stock راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
frankpledge مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
to go on a picnic بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
antistrophe حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
symbion موجود زندهای که بصورت دسته جمعی یا همزیستی زندگی کند
poussette رقص دسته جمعی دایره وار رقص چوبی
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
collective bargaining مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
collective guarantee مسئولیت دسته جمعی مسئولیت تضامنی
exodus مهاجرت مهاجرت دسته جمعی
strikes اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
catechisation از راه سئوال وجواب
catechization ازراه سئوال وجواب
send-off ایین بدرود ودعای خیر
send off ایین بدرود ودعای خیر
send-offs ایین بدرود ودعای خیر
viva حرف ندا حاکی از حسن نیت ودعای خیر
vivas حرف ندا حاکی از حسن نیت ودعای خیر
cantation مناجات
cantillate مناجات کردن
cant مناجات کردن
chortling مناجات کردن
liturgy مناجات نامه
plainsong مناجات با الحان
liturgies مناجات نامه
intoned مناجات کردن
conjuration التماس مناجات
intoning مناجات کردن
chant مناجات سرود
intones مناجات کردن
intone مناجات کردن
chanted مناجات سرود
chanting مناجات سرود
chants مناجات سرود
chortle مناجات کردن
chortled مناجات کردن
chortles مناجات کردن
cant زبان ویژه مناجات
litanies مناجات وعبادت تهلیل دار
litany مناجات وعبادت تهلیل دار
mounting دسته و پشت بند دسته شمشیر
quaere سوال
question سوال
inquiry سوال
inquiries سوال
questioned سوال
questions سوال
leading question سوال تلقینی
leading questions سوال تلقینی
questionable قابل سوال
question marks علامت سوال
floorer سوال مشکل
unasked سوال نشده
question mark علامت سوال
questioners سوال کننده
questioner سوال کننده
queried پرس و جو سوال
queries پرس و جو سوال
querying پرس و جو سوال
essay question سوال انشایی
answer پاسخ به یک سوال
answered پاسخ به یک سوال
answers پاسخ به یک سوال
query پرس و جو سوال
answering پاسخ به یک سوال
heckled سوال پیچ کردن
pose a question سوال مطرح کردن
raise a question مطرح کردن سوال
questionable results نتایج سوال برانگیز
heckles سوال پیچ کردن
heckle سوال پیچ کردن
to overwhelm with questions سوال پیچ کردن
questionable سوال برانگیز مشکوک
heckling سوال پیچ کردن
nosegay دسته گل یایک دسته علف
appose مورد سوال واقع شدن
to pelt somebody with questions کسی را سوال پیچ کردن
to p any one with question کسی را سوال پیچ کردن
on faith <idiom> بدون هیچ سوال یا اثباتی
irretrievably بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
posing سوال پیچ کردن باسئوال گی رانداختن
poses سوال پیچ کردن باسئوال گی رانداختن
posed سوال پیچ کردن باسئوال گی رانداختن
pose سوال پیچ کردن باسئوال گی رانداختن
inconsiderably بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
lorgnette ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
horridly بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
additives جمعی
mass جمعی
masses جمعی
plural جمعی
collective bargaining جمعی
massing جمعی
collective جمعی
additive جمعی
aggregative جمعی
five fundamental economic questions پنج سوال اساسی اقتصادی : چه چیز تولید شود
processional سروددسته جمعی
collective ownership مالکیت جمعی
mass hysteria هیستری جمعی
mass education اموزش جمعی
mass contagion سرایت جمعی
aggregate function عمل جمعی
collectedness جمعی حواس
collective self reliance خوداتکائی جمعی
collective responsibility مسئوولیت جمعی
scrutin deliste رای جمعی
mass communication ارتباط جمعی
collective protection حفافت جمعی
collective unconscious ناهشیار جمعی
gunner جمعی توپخانه
gunners جمعی توپخانه
cumulative error خطای جمعی
sum check مقابله جمعی
aggregate operator عملگر جمعی
collective behavior رفتار جمعی
collective liability بدهی جمعی
collective agreement توافق جمعی
collective goods کالاهای جمعی
collective bargaining معامله جمعی
sum term لفظ جمعی
collective mind ذهن جمعی
indeterminately بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly بطور ناچیز بطور غیر کافی
immortally بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
do این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
infantryman جمعی پیاده نظام
nonoperating strength جمعی غیرفعال در یکان
mass media وسایل ارتباط جمعی
paratrooper جمعی یکان چترباز
infantrymen جمعی پیاده نظام
certes خاطر جمعی تحقیق
volley شلیک بطوردسته جمعی
permanent party جمعی دایمی یکان
paratroopers جمعی یکان چترباز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com