Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
cantabile
مناسب برای اواز
Other Matches
trial and error
<idiom>
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
keystroke
برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
skate off
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
fair weather
مناسب برای
airworthiness
مناسب برای پرواز
suitable for children
مناسب برای بچه ها
airworthy
مناسب برای پرواز
in pride of grease
مناسب برای کشتن
winterish
مناسب برای زمستان
fill the bill
<idiom>
مناسب برای همه جا
skiable
مناسب برای اسکی
running
مناسب برای مسابقه دو
office
مناسب برای استفاده در شرکت
buyer's market
بازار مناسب برای خریدار
offices
مناسب برای استفاده در شرکت
fishable
مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
fencible
مناسب برای نرده کشی
ready
مناسب برای استفاده از یا فروش .
market value
قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
roadworthy
مناسب برای بکاربردن درجاده ها
readied
مناسب برای استفاده از یا فروش .
readies
مناسب برای استفاده از یا فروش .
gressorial
مناسب برای راه رفتن
readying
مناسب برای استفاده از یا فروش .
jump speed
سرعت مناسب برای پرش باچتر
jump altitude
ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
He's not suited for a doctor.
او
[مرد]
برای یک پزشک مناسب نیست.
sawtimber
الوار مناسب برای اره کشی
to be
[look]
somewhat
[the]
worse for wear
[person, thing]
مناسب نبودن برای پوشیدن
[جامه ای]
lyrical
مناسب برای نواختن یاخواندن باچنگ
fair drawing
طرح مناسب برای چاپ و تکثیر
log wood
درخت بقم
[در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
slots
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
slotting
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
bug taper
ریسمان مناسب برای استفاده از طعمه زیر اب
slot
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
flag days
روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
gorge portion
محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
amphimictic
مناسب برای تولید و تناسل واختلاط نژاد
ski run
سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
that is i. to this purpose
برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
constructive placement
تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
The fire is fit to roast the meat.
این آتش برای کباب کردن گوشت مناسب است
fits units with ... connection
مناسب برای دستگاه هایی با اتصال ...
[الکترونیک مهندسی برق]
sectors
شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
sector
شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
to suggest it is appropriate to do so
[matter]
پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد
[چیزی ]
verification
بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
fourth generation computers
زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
voicing
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voices
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
CD WO
مناسب برای ذخیره سازی متون آرشیو و یا آزمایش ROM-CD پیش از دوباره کاری
voice
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
drops
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropped
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropping
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
conversions
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
populating
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populate
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populates
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
enumerated type
فضای ذخیره سازی داده یا رده بندی با استفاده از اعداد برای نمایش برچسبهای مناسب انتخاب شدنی
hand-held
کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
fibre optics
لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
routing
مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
semaphore
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
telegenic
دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
ergonomics
بخشی از طراحی نرم افزار یا سخت افزار تا برای استفاده مناسب و امن شود
wife's equity
عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
arm
وسیله مکانیکی در درایو دیسک برای مکان دهی به نوک خواندن / نوشتن روی شیار مناسب از دیسک
fittest
شایسته بودن برای مناسب بودن
fit
شایسته بودن برای مناسب بودن
fits
شایسته بودن برای مناسب بودن
controlled environment
محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
fractional T
روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
object code
خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
conversion
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
axle stub
اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
early token release
در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
voicing
اواز
voice
اواز
songless
بی اواز
voices
اواز
sings
اواز
sing
اواز
CSMA CD
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
c
رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
songs
اواز سرودروحانی
song
اواز سرودروحانی
airs
اواز اهنگ
aired
اواز اهنگ
singers
اواز خوان
scat
اواز بی معنی
yodeler
اواز خوان
crooner
اواز خوان
crooners
اواز خوان
air
اواز اهنگ
singsong
یک وزن اواز
chitter
اواز خواندن
deep mouthed
گنده اواز
cantillate
با اواز خواندن
aria
اواز یکنفره
loudmouthed
بلند اواز
songster
اواز خوان
arias
اواز یکنفره
songfest
مجلس اواز
songstress
زن اواز خوان
singer
اواز خوان
cadenzas
قطعه اواز یکنفری
triller
اواز خوان باتحریر
sing
تصنیف اواز خواندن
cadenza
قطعه اواز یکنفری
serenader
سراینده اواز عاشقانه
croons
زمزمه کردن اواز
singin bird
پرنده اواز خوان
musicale
مجلس ساز و اواز
tune
اهنگ صدا اواز
tunes
اهنگ صدا اواز
sings
تصنیف اواز خواندن
crooning
زمزمه کردن اواز
crooned
زمزمه کردن اواز
to sing to sleep
با اواز یا لالایی خوابندن
cantor
اواز خوان مذهبی
croon
زمزمه کردن اواز
duo
اواز یا موسیقی دونفری
duos
اواز یا موسیقی دونفری
hers is best
مال اواز همه بهتراست
accompaniments
ساز یا اواز همراهی کننده
callithump
اواز یاتصنیف هزلی وتفریحی
glee club
کلوب یا باشگاه اواز و سرود
vaudeville
درام دارای رقص و اواز
quavers
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
can you pronounce him safe
بگویید که اواز خطر محفوظ است
oratorio
قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
quavered
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
oratorios
قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
quavering
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
acapella
اواز دسته جمعی بسبک کلیسایی
discant
نوعی اواز به درازا بحث کردن
quaver
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
descant
اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
accompanists
همراهی کننده با اواز یاسازی چون پیانو
descants
اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
we sang them home
ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
antistrophe
حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
ballad
تصنیف اواز یکنفری که در ضمن ان داستانی بیان میشود
ballads
تصنیف اواز یکنفری که در ضمن ان داستانی بیان میشود
quintet
قطعه موسیقی مخصوص ساز و اواز پنج نفری
quintets
قطعه موسیقی مخصوص ساز و اواز پنج نفری
quintette
قطعه موسیقی مخصوص ساز و اواز پنج نفری
songfest
دستهای که اواز معروفومحبوب یا اهنگهای محلی جالبی را اجراء میکنند
fugues
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
fugue
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
fugal
وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
yodel
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodels
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodelling
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodelled
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodeling
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodeled
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
by fits and starts
مناسب
fits
مناسب
sufficient
<adj.>
مناسب
acceptable
<adj.>
مناسب
appropriate
<adj.>
مناسب
satisfactory
<adj.>
مناسب
sufficing
<adj.>
مناسب
accomodating
مناسب
fitting
مناسب
good
[sufficient]
<adj.>
مناسب
fittest
مناسب
euqal
مناسب
apposite
مناسب
utilitarian
[useful]
<adj.>
مناسب
valuable
<adj.>
مناسب
shapeable
مناسب
applicatory
<adj.>
مناسب
adaptation
مناسب
incompetent
نا مناسب
handy
<adj.>
مناسب
close fit
مناسب
becoming
مناسب
congurous
مناسب
infelicitous
نا مناسب
purposive
<adj.>
مناسب
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
مناسب
adaptations
مناسب
functional
<adj.>
مناسب
practicable
<adj.>
مناسب
practical
<adj.>
مناسب
fit
مناسب
relevant
مناسب
vantage
مناسب
purpose-built
<adj.>
مناسب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com