Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
fencible
مناسب برای نرده کشی
Other Matches
trial and error
<idiom>
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
keystroke
برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
pickets
ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
picketed
ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
picket
ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
fair weather
مناسب برای
sightscreen
دیوار یا نرده در طرفین زمین کریکت به عنوان زمینه برای توپ انداز
cantabile
مناسب برای اواز
suitable for children
مناسب برای بچه ها
skiable
مناسب برای اسکی
fill the bill
<idiom>
مناسب برای همه جا
airworthiness
مناسب برای پرواز
in pride of grease
مناسب برای کشتن
airworthy
مناسب برای پرواز
running
مناسب برای مسابقه دو
winterish
مناسب برای زمستان
readying
مناسب برای استفاده از یا فروش .
offices
مناسب برای استفاده در شرکت
roadworthy
مناسب برای بکاربردن درجاده ها
market value
قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
readied
مناسب برای استفاده از یا فروش .
office
مناسب برای استفاده در شرکت
ready
مناسب برای استفاده از یا فروش .
buyer's market
بازار مناسب برای خریدار
fishable
مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
gressorial
مناسب برای راه رفتن
readies
مناسب برای استفاده از یا فروش .
He's not suited for a doctor.
او
[مرد]
برای یک پزشک مناسب نیست.
jump speed
سرعت مناسب برای پرش باچتر
to be
[look]
somewhat
[the]
worse for wear
[person, thing]
مناسب نبودن برای پوشیدن
[جامه ای]
jump altitude
ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
sawtimber
الوار مناسب برای اره کشی
fair drawing
طرح مناسب برای چاپ و تکثیر
lyrical
مناسب برای نواختن یاخواندن باچنگ
log wood
درخت بقم
[در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
amphimictic
مناسب برای تولید و تناسل واختلاط نژاد
slots
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
that is i. to this purpose
برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
ski run
سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
gorge portion
محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
bug taper
ریسمان مناسب برای استفاده از طعمه زیر اب
slotting
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
flag days
روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
slot
منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
constructive placement
تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
fits units with ... connection
مناسب برای دستگاه هایی با اتصال ...
[الکترونیک مهندسی برق]
The fire is fit to roast the meat.
این آتش برای کباب کردن گوشت مناسب است
sectors
شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
sector
شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
verification
بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
to suggest it is appropriate to do so
[matter]
پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد
[چیزی ]
fourth generation computers
زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
voicing
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voice
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
CD WO
مناسب برای ذخیره سازی متون آرشیو و یا آزمایش ROM-CD پیش از دوباره کاری
voices
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
drop
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drops
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropping
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropped
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
conversions
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
populating
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populates
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populate
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
hand-held
کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
fibre optics
لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
enumerated type
فضای ذخیره سازی داده یا رده بندی با استفاده از اعداد برای نمایش برچسبهای مناسب انتخاب شدنی
routing
مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
semaphore
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
telegenic
دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
ergonomics
بخشی از طراحی نرم افزار یا سخت افزار تا برای استفاده مناسب و امن شود
wife's equity
عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
arm
وسیله مکانیکی در درایو دیسک برای مکان دهی به نوک خواندن / نوشتن روی شیار مناسب از دیسک
fits
شایسته بودن برای مناسب بودن
fit
شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest
شایسته بودن برای مناسب بودن
controlled environment
محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
fractional T
روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
object code
خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
conversion
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
axle stub
اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
early token release
در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
CSMA CD
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
c
رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
carriage
نرده
guard-rail
نرده
paler
نرده
guard-rails
نرده
carriages
نرده
pale
نرده
fences
نرده
zariba
نرده
balustrade
نرده
balustrades
نرده
fence
نرده
railing
نرده
palisad
نرده
fencing
نرده
banisters
نرده
picket line
خط نرده ها
lattic-bridge
پل نرده ای
picket lines
خط نرده ها
barrier
نرده
parapet
نرده
railings
نرده
parapets
نرده
palest
نرده
rail
نرده
hand rail
نرده
allering
نرده
barriers
نرده
communion-rail
نرده محراب
guarding
نرده حفافتی
Laudian rails
نرده محراب
bar
نرده حائل
colomella
صراحی نرده
handrails
نرده ساختمان
hand rail
دستگیره نرده
railing
نرده کشیدن
handrail
نرده ساختمان
bars
نرده حائل
railings
نرده کشیدن
handrail bracket
پایه نرده
frieze-rail
نرده پیشخوان
fender
نرده حفاظ
balconet
نرده ایوان
companionways
نرده پلهای
balustrade
نرده پلکان
balconette
نرده ایوان
newel
پایه نرده
list
شیار نرده
baluster
ستون نرده
gratling
نرده فلزی
newels
پایه نرده
snake fence
نرده مارپیچ
guards
نرده حفافتی
companionway
نرده پلهای
railing post
میله نرده
guard
نرده حفافتی
balustrum
نرده محراب
parclose or per
نرده یا تجیر
paling
نرده سازی
palest
در میان نرده محصورکردن
paler
در میان نرده محصورکردن
wreaths
نرده پلکان مارپیچی
stake truck
کامیون نرده دار
handrails
نرده مخصوص دستگیره
taffrail
نرده پاشنه ناو
stair rod
نرده راه پله
bridgheboard
نرده پلکان چوبی
bridgeboard
نرده پلکان چوبی
peel
خلال نرده چوبی
to rail a place
گرداگردجائی نرده یامحجرکشیدن
fender
نرده روکش نردهای
peels
خلال نرده چوبی
hand rail
دست انداز نرده
chancel-rail
نرده مشبک
[کلیسا]
empale
نرده کشیدن دور
balustrade Order
ترتیب نرده ستون ها
wreath
نرده پلکان مارپیچی
paling
حصار کشی نرده
handrail
نرده مخصوص دستگیره
catch fence
نرده محکم سر پیچ
pale
در میان نرده محصورکردن
rail
نرده کشیدن توبیخ کردن
picket
نرده کشیدن مراقبت کردن
wattle
نرده گذاری کردن بستن
picketed
نرده کشیدن مراقبت کردن
scalar
کمیت نرده ای
[فیزیک]
[ریاضی]
scalar quantity
کمیت نرده ای
[فیزیک]
[ریاضی]
pickets
نرده کشیدن مراقبت کردن
taffrail
نرده قسمت عقب کشتی
dogleg
نوعی نرده چوبی دهقانی
handrail
نرده دور پله ناو
handrails
نرده دور پله ناو
fence
حفظ کردن نرده کشیدن
scalar field
میدان نرده ای
[ریاضی]
[فیزیک]
fences
حفظ کردن نرده کشیدن
guard
احتیاط نرده روی عرشه کشتی
pole sitter
راننده نزدیک به نرده داخلی درمسیر
curtail
[نرده ی پلکان پیچکی در راه پله ها]
guards
احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guard rail
نرده دست انداز راه پله
guarding
احتیاط نرده روی عرشه کشتی
oxer
اغل گاو که دارای نرده یاپرچین باشد
ox fence
اغل کاو که دارای نرده یاپرچین باشد
frame
قاب زهوار دور دنده عرضی نرده
lug out
تمایل داشتن اسب به دورشدن از نرده مسابقه
fence
روکش محافظ
[یا نرده]
[بویژه در اره کمانه ای ]
[مهندسی]
guard rail
نرده هائیکه در دوطرف پل جهت عابرین ساخته میشود
billboard
هرقسمت از نرده ودیوار که روی ان اعلان نصب شود
billboards
هرقسمت از نرده ودیوار که روی ان اعلان نصب شود
lamb's tongue
[کاهش تدریجی نرده پله ها شبیه انتهای زبان]
ledger board
تخته افقی روی نرده پلکان یانرده ایوان
bear in
تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
manrope
طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
breastwork
استحکام یاسنگر موقتی نرده بندی عرشه جلو کشتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com