Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
panorama
منافر مختلفی که پی در پی پشت شهرفرنگ یا دوربین ازنظر بگذرد
panoramas
منافر مختلفی که پی در پی پشت شهرفرنگ یا دوربین ازنظر بگذرد
Other Matches
sniper scope
دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
infinity method
روش موازی کردن دو خط تارموی دوربین تنظیم دوربین در بینهایت
angle of view
زاویه رویت دوربین عکاسی میدان دید دوربین
cross line
بعلاوه داخل دوربین خط تار موی دوربین
hyperfocal distance
مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
synchroscope
دوربین کنترل اتش خودکارپدافند هوایی دوربین دستگاه توزیع اتش خودکار
perspective
منافر و مرایا
sightseeing
دیدن منافر
perspectives
منافر و مرایا
sight seeing
دیدار منافر جالب
illusionism
نگارش یا توصیف منافر وهمی
This too wI'll pass.
این نیز بگذرد
postimpressionism
سبک هنری تجسم عین منافر
phantasmagoria
منافر متغیر اشیاء تخیلات پی در پی ومتغیر
phantasmagorias
منافر متغیر اشیاء تخیلات پی در پی ومتغیر
She looks after number one . she does herself well .
نمیگذارد برای خودش بد بگذرد.
play the field
<idiom>
با افراد مختلفی قرارگذاشتن
interlace
که هر یک خط وط مختلفی را نشان می دهند
landscape architects
معمار یا متخصص ساختن منافر طبیعی نما
landscape architect
معمار یا متخصص ساختن منافر طبیعی نما
landscape gardener
متخصص تزئین باغ وگلکاری وزیبا سازی منافر
landscape gardeners
متخصص تزئین باغ وگلکاری وزیبا سازی منافر
wickets
دروازههای فلزی کوتاه که گوی باید از ان بگذرد
wicket
دروازههای فلزی کوتاه که گوی باید از ان بگذرد
shop around
<idiom>
به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
hard-up
جاده شیب دارکه ازمیان پیش ساحل بگذرد
stall out
کند کردن سرعت تخته موج تاموج بگذرد
leachate
مایعی که بوسله شستشو ازخاک یا واسطه دیگری بگذرد
hard up
جاده شیب دارکه ازمیان پیش ساحل بگذرد
collimating sight
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
buries
ازنظر پوشاندن
bury
ازنظر پوشاندن
burying
ازنظر پوشاندن
security cognizance
شناخت ازنظر صلاحیت
general
برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
generals
برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
To bring something to someones attention .
چیزی را ازنظر کسی گذراندن
tax haven
محل امن ازنظر مالیات
tax havens
محل امن ازنظر مالیات
not operationally ready
غیر اماده ازنظر عملیاتی
road capacity
کشش جاده ازنظر حداکثر ترافیک
developed market economy countries
کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
geologize
ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
economic section
انتخاب سطح مقطع مناسب ازنظر اقتصادی
play second fiddle to someone
<idiom>
ازنظر مهم بودن مقام دوم داشتن
tailors
برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
satellization
زیر امرقراردادن یکانهای غیرمشابه ازنظر رستهای
tailor
برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
beam test
ازمایش اندازه گیری تیر ازنظر مقاومت
pip
انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pipped
انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pips
انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pipping
انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
first world
کشورهای کنونی سرمایه داری پیشرفته ازنظر اقتصادی
turnstile
تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstiles
تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
lens distortion
خطای عدسی دوربین عکاسی انحراف عدسی دوربین عکاسی
form utility
در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
freight
وسیله حملی که ازنظر قیمت مناسب است ولی کند عمل میکند
preventive justice
قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
flavonal dyes
فلاون
[مجموعه ای از رنگینه های زرد که از گیاهان مختلفی همچون زردچوبه، میمون و اسپرک بدست آمده و ریشه آنها از ترکیب کیتون می باشد.]
generals
کامپیوتری که قدرت پردازش آن روی برنامههای مختلفی اعمال میشود طبق دستورات نرم افزاری و سخت افزاری آن
general
کامپیوتری که قدرت پردازش آن روی برنامههای مختلفی اعمال میشود طبق دستورات نرم افزاری و سخت افزاری آن
He has feathered his nest. He has lined his pocket.
اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
reciprocal agreement
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
rug condition
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
midi
واسط سری که قط عات الکترونیکی را بهم وصل میکند. واسط MIDI سیگنالهای را از کنترولر یا کامپیوتر که دستورات مختلفی برای قط عات می نویسد انتقال میدهد
motif
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
holing
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
long sighted
دوربین
the penetration of a telescope
دوربین
binocular
دوربین
opera glasses
دوربین
night glass
دوربین شب
longsighted
دوربین
presbyopic
دوربین
far seeing
دوربین
telescope
دوربین
far sighted
دوربین
camera
دوربین
far-sighted
دوربین
telescopes
دوربین
cameras
دوربین
isogamete
سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
gun sight
دوربین توپ
telescopes
دوربین نجومی
hypermetrope
ادم دوربین
telescope
دوربین نجومی
opticians
دوربین فروش
field glass
دوربین صحرایی
eye piece
عدسی سر دوربین
optician
دوربین فروش
reticle
عدسی دوربین
sight
دوربین دیدن
sights
دوربین دیدن
spyglass
دوربین کوچک
miniature camera
دوربین مینیاتوری
metascope
دوربین تک چشمی
telescopy
فن استعمال دوربین
the penetration of a telescope
قوه دوربین
kodak
دوربین عکاسی
theodo;ite
دوربین مهندسی
vial
حباب دوربین
box camera
دوربین قوطی
box cameras
دوربین قوطی
camera-shy
بیزار از دوربین
reflex sight
دوربین منشوری
electron camera
دوربین الکترونی
closed-circuit camera
دوربین امنیتی
television camera tube
دوربین تلویزیونی
pickup tube
دوربین تلویزیونی
camera tube
دوربین تلویزیونی
CCTV camera
دوربین نظارت
camera nadir
خط لولای دوربین
observation camera
دوربین نظارت
security camera
دوربین نظارت
surveillance camera
دوربین نظارت
closed-circuit camera
دوربین نظارت
binocular
دوربین دو چشم
binocular
دوربین دوچشمی
CCTV camera
دوربین امنیتی
observation camera
دوربین امنیتی
security camera
دوربین امنیتی
surveillance camera
دوربین امنیتی
coarse sight
دوربین یدکی
color camera
دوربین رنگی
drawtube
لوله دوربین
director sight
دوربین هادی
lens
عدسی دوربین
cross hair
خط داخل دوربین
computing sight
دوربین محاسب
elbow telescope
دوربین بازویی
regrade
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
spotting scope
دوربین روی سه پایه
sight
دوربین نشانه روی
reticle
تار موی دوربین
reticle
شبکه دوربین نجومی
glass
ایینه شیشه دوربین
tacheometer
دوربین نقشه برداری
riflescope
دوربین روی تفنگ
tachometric sight
دوربین مسافت یاب
tachometric sight
دوربین مسافت سنج
security camera
دوربین مدار بسته
CCTV camera
دوربین مدار بسته
surveillance camera
دوربین مدار بسته
closed-circuit camera
دوربین مدار بسته
vidicon
لوله دوربین عکاسی
iris
دیافراگم
[دوربین عکاسی]
(iris) diaphragm
دیافراگم
[دوربین عکاسی]
telescopic alidade
عضاده دوربین دار
observation camera
دوربین مدار بسته
tachymeter
دوربین مسافت یاب
snooper scope
دوربین تعقیب و دیدبانی
isocentre
خط المرکزین دوربین عکاسی
fixed reticle
عدسی ثابت دوربین
macrometer
دوربین مسافت سنج
sighting
دیدن از داخل دوربین
minicamera
دوربین خیلی کوچک
minicam
دوربین خیلی کوچک
miniature camera
دوربین تصاویر کوچک
infrared viewer
دوربین مادون قرمز
sightings
دیدن از داخل دوربین
camera
دوربین یا جعبه عکاسی
line of collimation
خط تنظیم عدسی دوربین
cameras
دوربین یا جعبه عکاسی
infrared viewer
دوربین دیدبانی شبانه
dumpy level
تراز دوربین دار
opera glass
دوربین مخصوص اپرا
camera window
دریچه دیافراگم دوربین
computing gunsight
دوربین محاسب توپ
camera axis
محور دوربین عکاسی
sights
دوربین نشانه روی
camera magazine
کاست فیلم دوربین
camera nadir
محورلولایی دوربین عکاسی
colminator
دوربین شاخص توپ
flash bulb
فلاش دوربین عکاسی
air survey camera
دوربین عکسبرداری هوایی
drawtube
دیدگاه میکرسکوپ یا دوربین
cross hair
تار موی وسط دوربین
powering
درشت نمایی قدرت دوربین
camcorders
دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون
camcorder
دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون
powered
درشت نمایی قدرت دوربین
eyeglass
شیشهء دوربین یاذره بین
air cartographic camera
دوربین عکس برداری هوایی
dynameter
اسباب سنجش قوه دوربین
powers
درشت نمایی قدرت دوربین
tricking
درجه بندی عدسی دوربین
focal length
فاصله کانونی دوربین یاعدسی
tricked
درجه بندی عدسی دوربین
trick
درجه بندی عدسی دوربین
helioscope
دوربین افتاب بینی خورشیدبین
computing gunsight
دوربین محاسب عناصر تیر
image camera tube
لامپ تصویر میانی دوربین
power
درشت نمایی قدرت دوربین
opticians
عینک فروش دوربین ساز
optician
عینک فروش دوربین ساز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com