Dictiornary-Farsi | منافع تامین اجتماعی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
social security benefits	منافع تامین اجتماعی


Other Matches

collective security	تامین اجتماعی
social security	تامین اجتماعی
social security act	قانون تامین اجتماعی
social security organization	سازمان تامین اجتماعی
social security system	نظام تامین اجتماعی
social security program	برنامه تامین اجتماعی
social security contributions	پرداختی بابت تامین اجتماعی
social security tax	مالیات سیستم تامین اجتماعی
social security	بیمه وبازنشستگی همگانی تامین اجتماعی
social security wealth	ثروت ناشی از نظام تامین اجتماعی
social security payroll tax	مالیات مزد و حقوق برای تامین اجتماعی
to have social security coverage	بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
to be covered by social security	بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
to be insured under the social security scheme [system]	بوسیله سیستم تامین اجتماعی بیمه بودن
invisible hand	فرد در تعقیب منافع شخصی خود بطورخودکار به حداکثر کردن منافع جامعه کمک میکند
pay as you go principle	اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
garnishee	کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
remand	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanding	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remands	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
garnishment	تامین خواسته حکم تامین مدعابه
remanded	اخذ تامین مجدد تشدید تامین
close in security	برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
communication security monitoring	کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
communication security account	میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
revenue	منافع
earnings	منافع
perquisites	منافع
perquisite	منافع
mutual interests	منافع مشترک
net benefits	منافع خالص
vested interest	منافع مقرره
vested interests	منافع مقرره
unions	اشتراک منافع
union	اشتراک منافع
benefit spillovers	نشر منافع
spillover benefits	منافع خارجی
windfall gains	منافع اتفاقی
tangible benefits	منافع مرئی
private benefits	منافع خصوصی
public interest	منافع عمومی
class interests	منافع طبقاتی
public benefits	منافع عمومی
fictious dividened	منافع موهوم
economic interest	منافع اقتصادی
conflict of interest	برخورد منافع
conflict of interest	تضاد منافع
harmony of interests	هماهنگی منافع
pure interest	منافع خالص
harmony of interests	سازگاری منافع
public interest	منافع عامه
capital gains	منافع سرمایهای
fictitious dividens	منافع موهوم
undistributed earnings	منافع تقسیم نشده
separable accretions and benefits	نمائات و منافع منفصله
self regard	حفظ منافع شخصی
rent	مال الاجاره منافع
undistributed earnings	منافع توزیع نشده
solidarity	اشتراک منافع ومسئولیتها
vesture	منافع و نمائات زمین
windfall gains	منافع باد اورده
valuation of benefits	ارزش گذاری منافع
beneficial ownership	مالکیت به نسبت منافع
emblements	منافع حاصله از زمین
gains from trade	منافع حاصل از تجارت
original and derivative estate	اصل مال یا نمائات یا منافع ان
measurement of benefits and costs	اندازه گیری منافع و هزینه ها
tangible benefits	منافع مشهود فواید عینی
it is p to our interests	برای منافع مازیان اوراست
the profits and accretions which are an	منافع و نمائات متصله مال
emblements	منافع حاصله اززمین مزروعی
explees	اجاره بها یا منافع زمین
protection and indemnity club	باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
pray in aid	دعوی مطالبه منافع ناشی ازمحتویات یک سند
shifting use	مالکیت منافع زمین با درج شرط به نفع ثالث
severalty	مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
p&l club	club indemnity protectionand باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
saving	خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
profits a prendre	درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود
apportionment	افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
intervener	در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد
lease	در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
leases	در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
pork barrel	برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
unfriendly act	هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dedication	اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedications	اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
water supply	تامین اب
coverings	تامین
hedging	تامین
securing	تامین
cover	تامین
covers	تامین
security	تامین
water supplies	تامین اب
safety	تامین
safety limit	حد تامین
securement	تامین
ecclesiastic	اجتماعی
public	اجتماعی
ecclesiastics	اجتماعی
anti-social	ضد اجتماعی
communal	اجتماعی
communally	اجتماعی
anti social	ضد اجتماعی
the herd instinct	حس اجتماعی
social	اجتماعی
societal	اجتماعی
Republicans	اجتماعی
socio economic	اجتماعی
processionary	اجتماعی
socio political	اجتماعی
Republican	اجتماعی
contra preferentum rule	درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
financiers	تامین اعتبارکننده
provisioning	تامین ذخیره
financier	تامین اعتبارکننده
buffer zones	منطقه تامین
buffer zone	منطقه تامین
internal security	تامین داخلی
electronic security	تامین الکترونیکی
funding	تامین وجه
insecurity	عدم تامین
physical security	تامین تاسیسات
appropriation reimbur sement	تامین اعتبار
area security	تامین منطقه
preservation of evidence	تامین دلیل
buffer stock	تامین ذخیره
give security for	تامین کردن
safety stakes	دستکهای تامین
communication security	تامین مخابراتی
safety factor	ضریب تامین
fulfill	تامین کردن
cryptosecurity	تامین رمز
factor of safety	عامل تامین
safety diagram	دیاگرام تامین
quia timet	حکم تامین
committment	تامین اعتبار
security	تامین مصونیت
safety factor	عامل تامین
local security	تامین محلی
chemical security	تامین شیمیایی
signal security	تامین مخابراتی
secures	درامان تامین
ensures	تامین کردن
take care of	تامین کردن
guarantees	تامین کردن
guaranteed	تامین کردن
supply port	درگاه تامین
guarantee	تامین کردن
troop safety	تامین عده ها
secures	تامین شده
secures	تامین کردن
ensure	تامین کردن
protection	تامین نامه
cover	تامین کردن
ensuring	تامین کردن
insures	تامین کردن
ensured	تامین کردن
transmission security	تامین مخابره
insuring	تامین کردن
transmission security	تامین ارسال
coverings	تامین کردن
the rule of law	تامین قضایی
the rule of law	تامین قانونی
secure	تامین شده
secure	تامین کردن
secure	درامان تامین
supplied	تامین کردن
covers	تامین کردن
supply	تامین کردن
supplying	تامین کردن
procurement	تامین اماد
socioeconomic	اجتماعی- اقتصادی
social type	سنخ اجتماعی
sociopolitical	اجتماعی- سیاسی
social theory	نظریه اجتماعی
social transmission	انتقال اجتماعی
sociopolitical	اجتماعی وسیاسی
sociogenesis	پدیدایی اجتماعی
social therapy	درمان اجتماعی
socioeconomic	اجتماعی واقتصادی
social wealth	ثروت اجتماعی
social welfare	رفاه اجتماعی
psychosocial	روانی- اجتماعی
socializer	اجتماعی کننده
sociopsychological	اجتماعی- روانی
social workers	کارگزار اجتماعی
socialization	اجتماعی کردن
social will	اراده اجتماعی
sociocultural	اجتماعی- فرهنگی
socialization	اجتماعی شدن
social self-concept	خودپنداری اجتماعی
homo politicus	انسان اجتماعی
undersocialized	نارس اجتماعی
unsocialized	اجتماعی نشده
politico social	سیاسی اجتماعی
politico social	سیاسی و اجتماعی
social worker	مددکار اجتماعی
social worker	کارگزار اجتماعی