English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (6 milliseconds)
English Persian
tangible benefits منافع مرئی
Other Matches
light چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
lighted چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
lightest چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
invisible hand فرد در تعقیب منافع شخصی خود بطورخودکار به حداکثر کردن منافع جامعه کمک میکند
visible مرئی
spectral characteristic مشخصه مرئی
visible radiation طیف مرئی
sight glass شیشه مرئی
contour محیط مرئی
visible rising طلوع مرئی
visible radiation تابش مرئی
visible light نور مرئی
visible balance تراز مرئی
tangible assets دارائی مرئی
tangible assets دارائیهای مرئی
visible horizon افق مرئی
visible setting غروب مرئی
visibles کالاهای مرئی
visible spectrum طیف مرئی
visible مرئی اشکار
selenocentric مرئی از مرکز ماه
spectral sensitivity characteristic مشخصه حساسیت مرئی
invisible ناپدید غیر مرئی
on screen formating قالب بندی مرئی
visualization مرئی ساختن سیال
visibles اقلام مرئی تجارت
formwork exposed قالب بندی سطوح مرئی
videos فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
videoing فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
videoed فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
video فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
revenue منافع
perquisite منافع
perquisites منافع
earnings منافع
harmony of interests سازگاری منافع
harmony of interests هماهنگی منافع
public benefits منافع عمومی
mutual interests منافع مشترک
net benefits منافع خالص
private benefits منافع خصوصی
windfall gains منافع اتفاقی
public interest منافع عمومی
public interest منافع عامه
spillover benefits منافع خارجی
pure interest منافع خالص
economic interest منافع اقتصادی
conflict of interest برخورد منافع
conflict of interest تضاد منافع
class interests منافع طبقاتی
capital gains منافع سرمایهای
unions اشتراک منافع
vested interest منافع مقرره
union اشتراک منافع
benefit spillovers نشر منافع
vested interests منافع مقرره
fictious dividened منافع موهوم
fictitious dividens منافع موهوم
self regard حفظ منافع شخصی
separable accretions and benefits نمائات و منافع منفصله
beneficial ownership مالکیت به نسبت منافع
rent مال الاجاره منافع
gains from trade منافع حاصل از تجارت
social security benefits منافع تامین اجتماعی
windfall gains منافع باد اورده
solidarity اشتراک منافع ومسئولیتها
emblements منافع حاصله از زمین
vesture منافع و نمائات زمین
valuation of benefits ارزش گذاری منافع
undistributed earnings منافع توزیع نشده
undistributed earnings منافع تقسیم نشده
vortex trail دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
measurement of benefits and costs اندازه گیری منافع و هزینه ها
tangible benefits منافع مشهود فواید عینی
the profits and accretions which are an منافع و نمائات متصله مال
emblements منافع حاصله اززمین مزروعی
original and derivative estate اصل مال یا نمائات یا منافع ان
explees اجاره بها یا منافع زمین
it is p to our interests برای منافع مازیان اوراست
protection and indemnity club باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
photovoltaic cell مبدلی که مانند سلول فتوالکتریک تابشهای الکترومگنتیک را با طول موجهای مرئی و نزدیک ان به الکتریسیته تبدیل میکند
pray in aid دعوی مطالبه منافع ناشی ازمحتویات یک سند
shifting use مالکیت منافع زمین با درج شرط به نفع ثالث
severalty مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
saving خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
p&l club club indemnity protectionand باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
profits a prendre درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود
apportionment افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
actinism خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
intervener در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد
lease در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
leases در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
pork barrel برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dedication اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedications اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
contra preferentum rule درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
consuls نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consul نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
tangible costs هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
estate in common درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
terming مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
term مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
termed مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
capital gain منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
totalitarianism سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
international labour organization سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com