English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
elevated tanke منبع اب هوائی
Other Matches
ups منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
uninterruptable power supply منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
deadlock موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
aerial photogrammetry فتوگرامتری هوائی
aerial photography عکاسی هوائی
airships کشش هوائی
airship کشش هوائی
aerial photograph عکس هوائی
aerial map عکس هوائی
line source منبع خطی منبع شبکه
aerial survey نقشه براری هوائی
air raid shelter پناهگاه حمله هوائی
photo index map نقشه راهنمای عکسهای هوائی
The goods were shipped by air . کالاها از راه هوا ( هوائی ) حمل شد
photogrammetric map تهیه نقشه ازروی عکسهای هوائی
sleeve هدف هوائی برای تیراندازی ضد هوایی
sleeves هدف هوائی برای تیراندازی ضد هوایی
inductor with adjustable air gap پیچک با فاصله هوائی قابل تنظیم
photogrammetry فن تهیه نقشه جغرافیائی به کمک عکسهای هوائی
squawk در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawks در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawked در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
pool منبع
hotbed منبع
hotbeds منبع
head spring منبع
receptacles منبع
small reservoir at well top منبع
origin منبع
origins منبع
resourc منبع
receptacle منبع
source code کد منبع
pooled منبع
reference منبع
cistern منبع
cistern منبع اب
pools منبع
references منبع
cisterns منبع
cisterns منبع اب
rootstock منبع
fountain منبع
fountains منبع
supply منبع
wellspring منبع
resource منبع
water supplies منبع اب
supplying منبع
supplied منبع
fount منبع
water supply منبع اب
water system منبع اب
source منبع
agency of communications منبع ارتباط
magnetic storage منبع مغناطیسی
mains supply منبع شبکه
light point منبع روشنایی
message source منبع پیام
light source منبع نور
lighting source منبع روشنایی
energizer منبع انرژی
neutron source منبع نوترون
resource منبع ممر
isogenous دارای یک منبع
cooling water supply منبع اب سرد
grid bias supply منبع ولتاژشبکه
fountainhead منبع خبر
excitation source منبع برانگیختگی
energy supply منبع انرژی
elevator boot منبع بالابر
electron emitter منبع الکترون
current supply منبع جریان
heat supply منبع حرارتی
cold body منبع سرد
information source منبع اطلاعات
incandescent source منبع ملتهب
aliunde از منبع دیگر
cold water supply منبع ابسرد
image source منبع تصویر
illuminant منبع نور
word of mouth <idiom> از منبع موثق
attack origine محل یا منبع تک
data source منبع داده
source منبع برق
store of value منبع ارزش
source register ثبات منبع
source program برنامه منبع
source of power منبع انرژی
source of power منبع قدرت
source listing لیست منبع
originals منبع سرچشمه
source language زبان منبع
source document سند منبع
source data دادههای منبع
source computer کامپیوتر منبع
system resource منبع سیستم
mine منبع مامن
mined منبع مامن
mines منبع مامن
original منبع سرچشمه
wellhead منبع چشمه
source منبع منشاء
voltage source منبع الکتریسیته
voltage source منبع قدرت
voltage source منبع ولتاژ
thermal reservoir منبع گرما
thermal reservoir منبع گرمایی
second source منبع دوم
resource sharing اشتراک منبع
source routine روال منبع
resource management مدیریت منبع
power supplay منبع تغذیه
power supply منبع تغذیه
power supply منبع انرژی
power supplay منبع قدرت
power source منبع قدرت
noise منبع تغذیه
authority منبع موثق
resource file فایل منبع
resource allocation اختصاص منبع
noises منبع تغذیه
radiation source منبع تشعشع
goldmines منبع در آمد سرشار
goldmine منبع در آمد سرشار
x ray source منبع اشعه رونتگن
welding source منبع جریان جوش
non renewable resource منبع بازگشت ناپذیر
cash cow <idiom> منبع خوبی از پول
mechanical energy reservoir منبع انرژی الکتریکی
source listing لیست برداری منبع
archeological site منبع [باستان شناسی]
site of the find منبع [باستان شناسی]
non renewable resource منبع تجدید ناپذیر
candlepower شدت نور یک منبع
magnetic tape store منبع یا حافظه نوارمغناطیسی
radix پایه منبع اصلی
information resource management مدیریت منبع اطلاعات
power supply switch کلید منبع تغذیه
internal power supply منبع تغذیه داخلی
emergency power supply منبع قدرت اضطراری
power supply cable کابل منبع قدرت
power supply cable کابل منبع تغذیه
electronic power supply منبع تغذیه الکترونیکی
magnetic store حافظه یا منبع مغناطیسی
light source colour رنگ منبع نور
resource sharing اشتراک گذاشتن منبع
line source منبع خطی شکل
low frequency source منبع فرکانس پایین
low voltage supply منبع فشار ضعیف
magnetic energy storage منبع انرژی مغناطیسی
voltage source منبع فشار الکتریکی
source data automation خودکاری داده منبع
adscititious دارای منبع خارجی
bonanzas منبع عایدی مهم
motored منبع نیروی مکانیکی
turn off قط ع منبع تغذیه یک ماشین
turn-off قط ع منبع تغذیه یک ماشین
turn-offs قط ع منبع تغذیه یک ماشین
cistern حوضچه ارامش منبع
cisterns حوضچه ارامش منبع
switch قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
switched قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
gravy trains منبع در امد نامشروع
gravy train منبع در امد نامشروع
switches قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
bonanza منبع عایدی مهم
motor- منبع نیروی مکانیکی
motors منبع نیروی مکانیکی
motor منبع نیروی مکانیکی
provenance منبع [باستان شناسی]
authority منبع صحیح و موثق
r f power supply منبع توان بسامد رادیویی
gravy train منبع درامد بدون زحمت
ghost signals علایم راداری بدون منبع
source data automation کنترل خودکار داده منبع
symbolic نوشتن برنامه به زبان منبع
mains electricity منبع الکتریسیته محلی مشتریان
mains power supply unit واحد منبع تغذیه شبکه
symbolically نوشتن برنامه به زبان منبع
gravy trains منبع درامد بدون زحمت
aircraft battery منبع الکتریکی برای هواپیما
powers توقف منبع تغذیه الکتریکی
uninterruptable power supply منبع تغذیه وقفه ناپذیر
powered توقف منبع تغذیه الکتریکی
lay in <idiom> ذخیره منبع وموجودی چیزی
powering توقف منبع تغذیه الکتریکی
power توقف منبع تغذیه الکتریکی
turn on وصل کردن منبع تغذیه یک ماشین
switches یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
data packet منبع ارسال سری داده در یک بسته
switch یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
source کامپیوتری که میتواند منبع را کامپایل کند
switched یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
sag کاهش ناچیز سطح ولتاژاز منبع تغذیه
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
bare base فرودگاهی دارای خط اتومبیل و تاکسی و منبع اب اشامیدنی
sagged کاهش ناچیز سطح ولتاژاز منبع تغذیه
output عمل ارسال اطلاع یا داده از منبع به کاربر
powered خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com