Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
image source
منبع تصویر
Search result with all words
hologram
تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
holograms
تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
Other Matches
ups
منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
uninterruptable power supply
منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
deadlock
موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
line source
منبع خطی منبع شبکه
image
[سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
images
سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
tweening
محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
crops
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
cropped
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
crop
کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
picture
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictures
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picturing
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictured
آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
acrobat
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
videoing
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobats
که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
video
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videos
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoed
متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
image
[تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
images
تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
flickers
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flicker
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flickered
تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
spherization
جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
lossless compression
روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
refreshed
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
autos
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
auto
الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
refresh
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
persistence
مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
hypertext
روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
pen drawing
تصویر خطی تصویر مدادی
tracing
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracings
تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
orthographic
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
backgrounds
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
background
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
images
نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر
raster scan
ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر
image dissector tube
لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر
image formation
تولید تصویر تصویر
scan
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scanned
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scans
درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
head spring
منبع
cisterns
منبع اب
pools
منبع
pool
منبع
hotbed
منبع
pooled
منبع
references
منبع
resourc
منبع
source code
کد منبع
small reservoir at well top
منبع
cistern
منبع
cistern
منبع اب
rootstock
منبع
cisterns
منبع
receptacle
منبع
receptacles
منبع
reference
منبع
water system
منبع اب
water supply
منبع اب
origins
منبع
resource
منبع
supplied
منبع
supply
منبع
water supplies
منبع اب
fountain
منبع
fountains
منبع
hotbeds
منبع
fount
منبع
supplying
منبع
wellspring
منبع
source
منبع
origin
منبع
source language
زبان منبع
resource management
مدیریت منبع
resource file
فایل منبع
attack origine
محل یا منبع تک
originals
منبع سرچشمه
authority
منبع موثق
original
منبع سرچشمه
illuminant
منبع نور
source document
سند منبع
source data
دادههای منبع
aliunde
از منبع دیگر
source computer
کامپیوتر منبع
agency of communications
منبع ارتباط
second source
منبع دوم
mine
منبع مامن
resource sharing
اشتراک منبع
resource allocation
اختصاص منبع
mines
منبع مامن
power source
منبع قدرت
resource
منبع ممر
lighting source
منبع روشنایی
noises
منبع تغذیه
noise
منبع تغذیه
source
منبع برق
neutron source
منبع نوترون
source
منبع منشاء
magnetic storage
منبع مغناطیسی
mains supply
منبع شبکه
power supplay
منبع قدرت
power supplay
منبع تغذیه
mined
منبع مامن
radiation source
منبع تشعشع
incandescent source
منبع ملتهب
information source
منبع اطلاعات
isogenous
دارای یک منبع
light point
منبع روشنایی
light source
منبع نور
power supply
منبع انرژی
power supply
منبع تغذیه
message source
منبع پیام
fountainhead
منبع خبر
energizer
منبع انرژی
source routine
روال منبع
source register
ثبات منبع
voltage source
منبع قدرت
elevator boot
منبع بالابر
elevated tanke
منبع اب هوائی
electron emitter
منبع الکترون
thermal reservoir
منبع گرما
thermal reservoir
منبع گرمایی
word of mouth
<idiom>
از منبع موثق
current supply
منبع جریان
store of value
منبع ارزش
grid bias supply
منبع ولتاژشبکه
excitation source
منبع برانگیختگی
energy supply
منبع انرژی
cooling water supply
منبع اب سرد
source program
برنامه منبع
data source
منبع داده
source of power
منبع انرژی
voltage source
منبع الکتریسیته
system resource
منبع سیستم
source of power
منبع قدرت
wellhead
منبع چشمه
source listing
لیست منبع
cold body
منبع سرد
heat supply
منبع حرارتی
cold water supply
منبع ابسرد
voltage source
منبع ولتاژ
power supply cable
کابل منبع تغذیه
motors
منبع نیروی مکانیکی
mechanical energy reservoir
منبع انرژی الکتریکی
non renewable resource
منبع بازگشت ناپذیر
site of the find
منبع
[باستان شناسی]
welding source
منبع جریان جوش
power supply cable
کابل منبع قدرت
non renewable resource
منبع تجدید ناپذیر
motor-
منبع نیروی مکانیکی
motor
منبع نیروی مکانیکی
magnetic energy storage
منبع انرژی مغناطیسی
electronic power supply
منبع تغذیه الکترونیکی
archeological site
منبع
[باستان شناسی]
low voltage supply
منبع فشار ضعیف
low frequency source
منبع فرکانس پایین
magnetic store
حافظه یا منبع مغناطیسی
x ray source
منبع اشعه رونتگن
cash cow
<idiom>
منبع خوبی از پول
voltage source
منبع فشار الکتریکی
magnetic tape store
منبع یا حافظه نوارمغناطیسی
goldmine
منبع در آمد سرشار
goldmines
منبع در آمد سرشار
line source
منبع خطی شکل
light source colour
رنگ منبع نور
emergency power supply
منبع قدرت اضطراری
power supply switch
کلید منبع تغذیه
motored
منبع نیروی مکانیکی
source listing
لیست برداری منبع
candlepower
شدت نور یک منبع
turn-off
قط ع منبع تغذیه یک ماشین
bonanza
منبع عایدی مهم
authority
منبع صحیح و موثق
bonanzas
منبع عایدی مهم
turn off
قط ع منبع تغذیه یک ماشین
switch
قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
switches
قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
resource sharing
اشتراک گذاشتن منبع
source data automation
خودکاری داده منبع
gravy trains
منبع در امد نامشروع
switched
قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
internal power supply
منبع تغذیه داخلی
cistern
حوضچه ارامش منبع
information resource management
مدیریت منبع اطلاعات
cisterns
حوضچه ارامش منبع
gravy train
منبع در امد نامشروع
turn-offs
قط ع منبع تغذیه یک ماشین
provenance
منبع
[باستان شناسی]
radix
پایه منبع اصلی
adscititious
دارای منبع خارجی
aircraft battery
منبع الکتریکی برای هواپیما
lay in
<idiom>
ذخیره منبع وموجودی چیزی
source data automation
کنترل خودکار داده منبع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com