English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
gravy train منبع در امد نامشروع
gravy trains منبع در امد نامشروع
Other Matches
ups منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
uninterruptable power supply منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
deadlock موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
line source منبع خطی منبع شبکه
illegitimate نامشروع
fradulent نامشروع
illegal نامشروع
unlawful نامشروع
looted استفاده نامشروع
unlawfully بطور نامشروع
liaison رابطه نامشروع
liaisons رابطه نامشروع
loot استفاده نامشروع
natural child بچه نامشروع
illegitimate حرامزاده نامشروع
imperial decree درامد نامشروع
loots استفاده نامشروع
immoral earning درامد نامشروع
illicit earning درامد نامشروع
illegitimately بطور نامشروع
illegitimate child طفل نامشروع
illegaly به طور نامشروع
illegutimation نادرستی نامشروع خوانی
intimacy رابطه نامشروع جنسی
putative father of an illegitimate child پدر مفروض فرزندی نامشروع
bribing رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribes رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribed رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribe رشوه پردازی پرداخت نامشروع
illicit قاچاقی نامشروع غیر مجاز
Ill got ill used. <proverb> چیزى که از راه نامشروع بدست آید خیر ندارد .
turpis causa عوض نامشروع و غیر قانونی که باعث فساد عقد میشود
vital necessity پدیدهای که دولتها با توسل به ان بسیاری از اعمال غیر منطقی یا نامشروع یا تجاوزکارانه خود را توجیه می کنند
demagogisme استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
putative father پدر غیرشرعی کسی که بر حسب شیاع محلی پدر یک طفل نامشروع است
job کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
jobs کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
hotbeds منبع
hotbed منبع
pools منبع
pooled منبع
pool منبع
fountain منبع
references منبع
fountains منبع
cistern منبع
origins منبع
origin منبع
resource منبع
fount منبع
cisterns منبع
cisterns منبع اب
receptacles منبع
water supply منبع اب
water supplies منبع اب
cistern منبع اب
reference منبع
head spring منبع
water system منبع اب
resourc منبع
receptacle منبع
supplied منبع
small reservoir at well top منبع
source code کد منبع
supply منبع
supplying منبع
wellspring منبع
rootstock منبع
source منبع
statute of fraud قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
source of power منبع قدرت
agency of communications منبع ارتباط
cold water supply منبع ابسرد
aliunde از منبع دیگر
source routine روال منبع
source register ثبات منبع
source of power منبع انرژی
attack origine محل یا منبع تک
cold body منبع سرد
source program برنامه منبع
store of value منبع ارزش
system resource منبع سیستم
resource منبع ممر
word of mouth <idiom> از منبع موثق
wellhead منبع چشمه
source منبع منشاء
voltage source منبع قدرت
voltage source منبع الکتریسیته
voltage source منبع ولتاژ
cooling water supply منبع اب سرد
thermal reservoir منبع گرما
thermal reservoir منبع گرمایی
neutron source منبع نوترون
mains supply منبع شبکه
isogenous دارای یک منبع
information source منبع اطلاعات
incandescent source منبع ملتهب
image source منبع تصویر
illuminant منبع نور
radiation source منبع تشعشع
resource allocation اختصاص منبع
resource file فایل منبع
power supply منبع انرژی
power supply منبع تغذیه
message source منبع پیام
power source منبع قدرت
magnetic storage منبع مغناطیسی
power supplay منبع قدرت
lighting source منبع روشنایی
light source منبع نور
light point منبع روشنایی
power supplay منبع تغذیه
resource management مدیریت منبع
resource sharing اشتراک منبع
second source منبع دوم
elevated tanke منبع اب هوائی
electron emitter منبع الکترون
source document سند منبع
data source منبع داده
current supply منبع جریان
source language زبان منبع
elevator boot منبع بالابر
energizer منبع انرژی
source computer کامپیوتر منبع
heat supply منبع حرارتی
grid bias supply منبع ولتاژشبکه
source data دادههای منبع
fountainhead منبع خبر
excitation source منبع برانگیختگی
energy supply منبع انرژی
source listing لیست منبع
original منبع سرچشمه
originals منبع سرچشمه
noise منبع تغذیه
mines منبع مامن
mined منبع مامن
mine منبع مامن
noises منبع تغذیه
source منبع برق
authority منبع موثق
power supply cable کابل منبع تغذیه
motors منبع نیروی مکانیکی
motored منبع نیروی مکانیکی
emergency power supply منبع قدرت اضطراری
power supply switch کلید منبع تغذیه
electronic power supply منبع تغذیه الکترونیکی
radix پایه منبع اصلی
resource sharing اشتراک گذاشتن منبع
source data automation خودکاری داده منبع
turn-off قط ع منبع تغذیه یک ماشین
source listing لیست برداری منبع
motor- منبع نیروی مکانیکی
motor منبع نیروی مکانیکی
line source منبع خطی شکل
low frequency source منبع فرکانس پایین
low voltage supply منبع فشار ضعیف
magnetic energy storage منبع انرژی مغناطیسی
internal power supply منبع تغذیه داخلی
magnetic store حافظه یا منبع مغناطیسی
information resource management مدیریت منبع اطلاعات
magnetic tape store منبع یا حافظه نوارمغناطیسی
power supply cable کابل منبع قدرت
mechanical energy reservoir منبع انرژی الکتریکی
authority منبع صحیح و موثق
non renewable resource منبع تجدید ناپذیر
non renewable resource منبع بازگشت ناپذیر
candlepower شدت نور یک منبع
welding source منبع جریان جوش
goldmines منبع در آمد سرشار
switched قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
switch قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
voltage source منبع فشار الکتریکی
goldmine منبع در آمد سرشار
cistern حوضچه ارامش منبع
cisterns حوضچه ارامش منبع
x ray source منبع اشعه رونتگن
bonanzas منبع عایدی مهم
cash cow <idiom> منبع خوبی از پول
turn off قط ع منبع تغذیه یک ماشین
site of the find منبع [باستان شناسی]
bonanza منبع عایدی مهم
provenance منبع [باستان شناسی]
adscititious دارای منبع خارجی
light source colour رنگ منبع نور
turn-offs قط ع منبع تغذیه یک ماشین
switches قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
archeological site منبع [باستان شناسی]
ghost signals علایم راداری بدون منبع
powering توقف منبع تغذیه الکتریکی
symbolically نوشتن برنامه به زبان منبع
mains power supply unit واحد منبع تغذیه شبکه
lay in <idiom> ذخیره منبع وموجودی چیزی
symbolic نوشتن برنامه به زبان منبع
power توقف منبع تغذیه الکتریکی
powered توقف منبع تغذیه الکتریکی
aircraft battery منبع الکتریکی برای هواپیما
source data automation کنترل خودکار داده منبع
gravy trains منبع درامد بدون زحمت
powers توقف منبع تغذیه الکتریکی
gravy train منبع درامد بدون زحمت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com