English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
incandescent source منبع ملتهب
Other Matches
ups منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
uninterruptable power supply منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
deadlock موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
incandescent ملتهب
fervent ملتهب
line source منبع خطی منبع شبکه
lighting filament رشته ملتهب
bright anneal ملتهب شدن
reheating furnace کوره ملتهب
to kindle up ملتهب ساختن
incandescent filament رشته ملتهب
hot cathode کاتد ملتهب
incandescent body جسم ملتهب
incandescent cathode کاتد ملتهب
incandescent cathode lamp لامپ کاتد ملتهب
continous anealing furnace کوره ملتهب دائمی
incandescent cathode discharge تخلیه کاتد ملتهب
glow گداختن برافروختن ملتهب شدن تخلیه کنتاکتی
glowed گداختن برافروختن ملتهب شدن تخلیه کنتاکتی
glows گداختن برافروختن ملتهب شدن تخلیه کنتاکتی
inflaming دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflames دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflame دارای اماس کردن ملتهب کردن
rootstock منبع
fount منبع
pool منبع
source code کد منبع
resourc منبع
hotbeds منبع
hotbed منبع
head spring منبع
pools منبع
pooled منبع
reference منبع
references منبع
water supply منبع اب
cistern منبع
cisterns منبع
supplied منبع
fountain منبع
receptacles منبع
wellspring منبع
origin منبع
cisterns منبع اب
receptacle منبع
fountains منبع
supply منبع
water supplies منبع اب
resource منبع
small reservoir at well top منبع
source منبع
origins منبع
cistern منبع اب
supplying منبع
water system منبع اب
heat supply منبع حرارتی
energy supply منبع انرژی
grid bias supply منبع ولتاژشبکه
voltage source منبع الکتریسیته
fountainhead منبع خبر
agency of communications منبع ارتباط
aliunde از منبع دیگر
attack origine محل یا منبع تک
cold body منبع سرد
cold water supply منبع ابسرد
cooling water supply منبع اب سرد
current supply منبع جریان
electron emitter منبع الکترون
elevated tanke منبع اب هوائی
elevator boot منبع بالابر
data source منبع داده
energizer منبع انرژی
excitation source منبع برانگیختگی
resource منبع ممر
neutron source منبع نوترون
source register ثبات منبع
source program برنامه منبع
source of power منبع انرژی
source of power منبع قدرت
source listing لیست منبع
source language زبان منبع
source document سند منبع
source routine روال منبع
store of value منبع ارزش
system resource منبع سیستم
word of mouth <idiom> از منبع موثق
wellhead منبع چشمه
voltage source منبع قدرت
voltage source منبع ولتاژ
thermal reservoir منبع گرما
thermal reservoir منبع گرمایی
source data دادههای منبع
source computer کامپیوتر منبع
message source منبع پیام
mains supply منبع شبکه
magnetic storage منبع مغناطیسی
lighting source منبع روشنایی
light source منبع نور
light point منبع روشنایی
isogenous دارای یک منبع
information source منبع اطلاعات
image source منبع تصویر
power source منبع قدرت
power supplay منبع قدرت
power supplay منبع تغذیه
second source منبع دوم
resource sharing اشتراک منبع
resource management مدیریت منبع
resource file فایل منبع
resource allocation اختصاص منبع
radiation source منبع تشعشع
power supply منبع انرژی
power supply منبع تغذیه
illuminant منبع نور
mines منبع مامن
mined منبع مامن
noises منبع تغذیه
original منبع سرچشمه
mine منبع مامن
noise منبع تغذیه
originals منبع سرچشمه
source منبع برق
authority منبع موثق
source منبع منشاء
motors منبع نیروی مکانیکی
electronic power supply منبع تغذیه الکترونیکی
motor- منبع نیروی مکانیکی
power supply cable کابل منبع قدرت
motored منبع نیروی مکانیکی
gravy train منبع در امد نامشروع
source data automation خودکاری داده منبع
candlepower شدت نور یک منبع
resource sharing اشتراک گذاشتن منبع
radix پایه منبع اصلی
power supply switch کلید منبع تغذیه
internal power supply منبع تغذیه داخلی
motor منبع نیروی مکانیکی
power supply cable کابل منبع تغذیه
information resource management مدیریت منبع اطلاعات
authority منبع صحیح و موثق
light source colour رنگ منبع نور
line source منبع خطی شکل
low voltage supply منبع فشار ضعیف
magnetic energy storage منبع انرژی مغناطیسی
magnetic store حافظه یا منبع مغناطیسی
magnetic tape store منبع یا حافظه نوارمغناطیسی
low frequency source منبع فرکانس پایین
mechanical energy reservoir منبع انرژی الکتریکی
non renewable resource منبع تجدید ناپذیر
non renewable resource منبع بازگشت ناپذیر
emergency power supply منبع قدرت اضطراری
adscititious دارای منبع خارجی
bonanzas منبع عایدی مهم
goldmine منبع در آمد سرشار
welding source منبع جریان جوش
cisterns حوضچه ارامش منبع
cistern حوضچه ارامش منبع
cash cow <idiom> منبع خوبی از پول
turn off قط ع منبع تغذیه یک ماشین
turn-off قط ع منبع تغذیه یک ماشین
turn-offs قط ع منبع تغذیه یک ماشین
voltage source منبع فشار الکتریکی
goldmines منبع در آمد سرشار
x ray source منبع اشعه رونتگن
source listing لیست برداری منبع
bonanza منبع عایدی مهم
switched قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
switches قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
switch قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
provenance منبع [باستان شناسی]
archeological site منبع [باستان شناسی]
gravy trains منبع در امد نامشروع
site of the find منبع [باستان شناسی]
ghost signals علایم راداری بدون منبع
powered توقف منبع تغذیه الکتریکی
mains power supply unit واحد منبع تغذیه شبکه
symbolically نوشتن برنامه به زبان منبع
mains electricity منبع الکتریسیته محلی مشتریان
symbolic نوشتن برنامه به زبان منبع
lay in <idiom> ذخیره منبع وموجودی چیزی
source data automation کنترل خودکار داده منبع
aircraft battery منبع الکتریکی برای هواپیما
gravy train منبع درامد بدون زحمت
powering توقف منبع تغذیه الکتریکی
powers توقف منبع تغذیه الکتریکی
power توقف منبع تغذیه الکتریکی
gravy trains منبع درامد بدون زحمت
r f power supply منبع توان بسامد رادیویی
uninterruptable power supply منبع تغذیه وقفه ناپذیر
switch یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
data packet منبع ارسال سری داده در یک بسته
switched یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
source کامپیوتری که میتواند منبع را کامپایل کند
switches یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
turn on وصل کردن منبع تغذیه یک ماشین
power خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
sag کاهش ناچیز سطح ولتاژاز منبع تغذیه
powered خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powering خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
powers خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com