English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
issuant منتشر کننده منتشر شونده
Other Matches
blowy بسهولت باطراف منتشر شونده
epizootic منتشر شونده درمیان جانوران
spreader منتشر کننده
diffuser منتشر کننده
diffusor منتشر کننده
emitter منتشر کننده پس دهنده امواج
ecl طراحی مدار منط قی با سرعت بالا با استفاده از منتشر کننده ترانزیستورها به عنوان اتصالات خروجی به مراحل دیگر
bugs تصحیح کوچک در برنامه نرم افزاری توسط کاربر روی دستورات منتشر کننده نرم افزار
bugging تصحیح کوچک در برنامه نرم افزاری توسط کاربر روی دستورات منتشر کننده نرم افزار
bug تصحیح کوچک در برنامه نرم افزاری توسط کاربر روی دستورات منتشر کننده نرم افزار
broadcast منتشر
broadcasts منتشر
irradiating منتشر کردن
diffuse منتشر کردن
diffuse منتشر شده
broadcasts منتشر کردن
irradiate منتشر کردن
irradiated منتشر کردن
irradiates منتشر کردن
broadcast منتشر کردن
diffused منتشر شده
diffused منتشر کردن
diffuses منتشر شده
spreads منتشر کردن
spread منتشر کردن
distributed capacity فرفیت منتشر
put forth منتشر کردن
to make a noise منتشر شدن
diffusing منتشر کردن
diffusing منتشر شده
diffuses منتشر کردن
unissued <adj.> منتشر نشده
get abroad منتشر شدن
circulate منتشر شدن
inedited منتشر نشده
give forth منتشر کردن
circulates منتشر شدن
circulated منتشر شدن
incident light نور منتشر
propagated error اشتباه منتشر شده
unissued shares سهام منتشر نشده
widespread شایع همه جا منتشر
circumfuse باطراف منتشر کردن
spreads منتشر شدن انتشار
diffusively بطور منتشر و یا مفصل
released منتشر ساختن رهایی
republish دوباره منتشر کردن
releases منتشر ساختن رهایی
widespreading شایع همه جا منتشر
spreads منتشر کردن یا شدن
release منتشر ساختن رهایی
spread منتشر کردن یا شدن
spread منتشر شدن انتشار
pantropical منتشر درنواحی گرمسیری
pantropic منتشر درنواحی گرمسیری
reported statistics امارهای منتشر شده
the volume that preceded جلدی که زودتر یاجلوتر منتشر شد
posthumous منتشر شده پس از مرگ نویسنده
diffuse نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffusing نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
get about ازبستر بیماری برخاستن منتشر شدن
diffuses نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffused نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
spread [منتشر کردن مایع روی سطح]
the disease threatens to sprea این ناخوشی خطر منتشر شدن دارد
Green Book مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
This dictionary is published(printed) in three volumes. این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
periodicals مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند
led دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند
light دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
lighted دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
lightest دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
precedents نمونه و پیش نویس اسناد مختلف که به منظور استفاده تهیه کنندگان بعدی اینگونه اسنادتهیه و منتشر میشود
precedent نمونه و پیش نویس اسناد مختلف که به منظور استفاده تهیه کنندگان بعدی اینگونه اسنادتهیه و منتشر میشود
hematogenous از خون بوجود امده بوسیله خون منتشر شده
thermionic tube لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
propagate منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagated منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagates منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagating منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
Yellow Book مشخصات -CD ROM منتشر شده توسط Philips که حاوی قالب ذخیره سازی داده است و استاندارد ROM-CD XA را می پوشاند
blue book کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
laser وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
publishes طبع ونشر کردن منتشر کردن
published طبع ونشر کردن منتشر کردن
publish طبع ونشر کردن منتشر کردن
broaden وسیع کردن منتشر کردن
circulates دایر کردن منتشر کردن
broadening وسیع کردن منتشر کردن
broadened وسیع کردن منتشر کردن
broadens وسیع کردن منتشر کردن
to put forth منتشر کردن چاپ کردن
circulated دایر کردن منتشر کردن
circulate دایر کردن منتشر کردن
twelve tables الواحی که در سال 054 قبل از میلاد دررم منتشر شد و حاوی موادی از قوانین رمی در مورد اهم مسائل مبتلی به روزمره زندگی مردم رم بود و بعدهااساس قوانین رم قرار گرفت
quarterly journal of economics مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود
retractive منقبض شونده جمع کننده
disincentive مانع شونده منع کننده
disincentives مانع شونده منع کننده
fondu درهم داخل شونده ونفوذ کننده
congruous درخور درست تلافی کننده یاجفت شونده
armstrong سیستم عمل کننده فرامین موشک هدایت شونده
precipitated غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitating غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitate غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
self reacting بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
precipitates غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
combination vehicle خودروی بکسل کننده و بکسل شونده
army landing forces نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
augmentative متراکم شونده متراکم کننده
self correcting خود بخود اصلاح شونده اصلاح کننده نفس خود
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
folding تا شونده
squashy له شونده
vimineous خم شونده
diminishing کم شونده
step down کم شونده
deliquescent اب شونده
foldaway کوچک شونده
proliferous تکثیر شونده
migratory جابجا شونده
menstruating بی نماز شونده
virescent سبز شونده
decreasingly بطورکم شونده
menstruating قاعده شونده
incoming وارد شونده
nigrescent سیاه شونده
osculant واقع شونده
fly table میز تا شونده
inhibitor مانع شونده
frequenting تکرار شونده
frequented تکرار شونده
frequent تکرار شونده
technical دگرگون شونده
frequents تکرار شونده
fill in جانشین شونده
inhibiter مانع شونده
perfusive پخش شونده
perfusive پاشیده شونده
tilting board صفحه کج شونده
deterrent مانع شونده
illative منتج شونده
juvenescent جوان شونده
inbound وارد شونده
introgresseive داخل شونده
intrant داخل شونده
increscent زیاد شونده
ingoing وارد شونده
ingoing داخل شونده
concentrator متمرکز شونده
ingravescent سخت تر شونده
ingressive داخل شونده
latescent پنهان شونده
metabolic دگرگون شونده
napidescent سنگ شونده
fusible ذوب شونده
gelable ژلاتینی شونده
concretive سفت شونده
gelable دلمه شونده
stretchier گشاد شونده
stretchiest گشاد شونده
metastatic جابجا شونده
gray سفید شونده
hardenable سخت شونده
locator جایگزین شونده
liquescent مایع شونده
frondescent برگ شونده
eruptional منفجر شونده
payees پرداخت شونده
retractive جمع شونده
rarefactive رقیق شونده
revulsive جابجا شونده
emissive خارج شونده
rigescent سفت شونده
rigescent سخت شونده
emanative صادر شونده
rubescent قرمز شونده
recreant تسلیم شونده
reactive منعکس شونده
restrainer مانع شونده
erubescent سرخ شونده
remittent سبک شونده
accumulating جمع شونده
accumulates جمع شونده
evanescent محو شونده
accumulate جمع شونده
repressive مانع شونده
deterrents مانع شونده
examinee امتحان شونده
excurrent جاری شونده
redintegrate تجدید شونده
payee پرداخت شونده
seceder منتزع شونده
deviator منحرف شونده
deteriorative بدتر شونده
drying خشک شونده
depreciable مستهلک شونده
tabescent لاغر شونده
tensive سفت شونده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com