English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
emitter منتشر کننده پس دهنده امواج
Other Matches
confusion reflector وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
issuant منتشر کننده منتشر شونده
emission control کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
oscilloscope دستگاه نشان دهنده امواج
oscilloscope دستگاه نشان دهنده نوسان امواج
reverberation index دستگاه نشان دهنده میزان امواج برگشتی
spreader منتشر کننده
diffuser منتشر کننده
diffusor منتشر کننده
oscillator تفکیک کننده امواج اشکارساز
balloon reflector بالن منعکس کننده امواج الکترونیکی منعکس کننده امواج الکترونیکی بالن
lotic زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
homing adaptor تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
modulation سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
ecl طراحی مدار منط قی با سرعت بالا با استفاده از منتشر کننده ترانزیستورها به عنوان اتصالات خروجی به مراحل دیگر
modulate مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulates مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulating مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
bug تصحیح کوچک در برنامه نرم افزاری توسط کاربر روی دستورات منتشر کننده نرم افزار
bugging تصحیح کوچک در برنامه نرم افزاری توسط کاربر روی دستورات منتشر کننده نرم افزار
bugs تصحیح کوچک در برنامه نرم افزاری توسط کاربر روی دستورات منتشر کننده نرم افزار
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
chaff وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
radiation scattering انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
promoter ترقی دهنده ترویج کننده
intoxicating کیف دهنده ازخودبیخود کننده
incorporator تشکیل دهنده ترکیب کننده
assignor واگذار کننده انتقال دهنده
sanative علاج کننده بهبودی دهنده
improver ترقی کننده بهبودی دهنده
tractarian چاپ کننده ویاانتشار دهنده
assigner واگذار کننده انتقال دهنده
admissive داخل کننده اجازه دهنده
sanatory علاج کننده بهبودی دهنده
promoters ترقی دهنده ترویج کننده
truster نسیه دهنده توکل کننده
adulterant پست تر کننده استحاله دهنده
polarizer متضاد کننده قطبش دهنده
mover پیشنهاد کننده تکان دهنده
consummative تکمیل کننده انجام دهنده
assentient قبول کننده رضایت دهنده
prolonger تاخیر دهنده طولانی کننده
indicative خبر دهنده اشاره کننده
multiplier افزایش دهنده چند برابر کننده
abstergent شستشو دهنده ماده پاک کننده
developers فاهر کننده عکس توسعه دهنده
developer فاهر کننده عکس توسعه دهنده
intercurrent مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
deictic بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
laborsaving تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
radiological monitoring ارسال امواج تشعشعی یا رله امواج تشعشعی هستهای
trapping اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
colminator تقویت کننده نور انتقال دهنده نور
trimmer زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
settling rounds گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
exhibitor نمایش دهنده ارائه دهنده
catalysts تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitors نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibiter نمایش دهنده ارائه دهنده
bailer امانت دهنده کفیل دهنده
extender توسعه دهنده ادامه دهنده
bailor امانت دهنده کفیل دهنده
conglutinative التیام دهنده جوش دهنده
catalyst تشکیلات دهنده سازمان دهنده
broadcast منتشر
broadcasts منتشر
to make a noise منتشر شدن
spreads منتشر کردن
spread منتشر کردن
irradiating منتشر کردن
irradiates منتشر کردن
distributed capacity فرفیت منتشر
irradiate منتشر کردن
broadcasts منتشر کردن
put forth منتشر کردن
irradiated منتشر کردن
get abroad منتشر شدن
diffusing منتشر شده
circulates منتشر شدن
diffuse منتشر شده
diffuse منتشر کردن
incident light نور منتشر
diffused منتشر شده
unissued <adj.> منتشر نشده
inedited منتشر نشده
diffused منتشر کردن
diffuses منتشر شده
diffuses منتشر کردن
diffusing منتشر کردن
circulated منتشر شدن
give forth منتشر کردن
circulate منتشر شدن
broadcast منتشر کردن
spread منتشر شدن انتشار
widespread شایع همه جا منتشر
widespreading شایع همه جا منتشر
spread منتشر کردن یا شدن
spreads منتشر شدن انتشار
release منتشر ساختن رهایی
republish دوباره منتشر کردن
reported statistics امارهای منتشر شده
propagated error اشتباه منتشر شده
pantropic منتشر درنواحی گرمسیری
pantropical منتشر درنواحی گرمسیری
unissued shares سهام منتشر نشده
releases منتشر ساختن رهایی
released منتشر ساختن رهایی
spreads منتشر کردن یا شدن
diffusively بطور منتشر و یا مفصل
circumfuse باطراف منتشر کردن
the volume that preceded جلدی که زودتر یاجلوتر منتشر شد
posthumous منتشر شده پس از مرگ نویسنده
blowy بسهولت باطراف منتشر شونده
epizootic منتشر شونده درمیان جانوران
spread [منتشر کردن مایع روی سطح]
get about ازبستر بیماری برخاستن منتشر شدن
diffuses نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffusing نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffuse نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
diffused نفوذ کردن منتشر شدن پراکندن
the disease threatens to sprea این ناخوشی خطر منتشر شدن دارد
Green Book مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
ground swell امواج
tidal waves امواج جزرومدی
the waves of the sea امواج دریا
thermal waves امواج گرمایی
hertzian waves امواج هرتز
emission انتشار امواج
interference تداخل امواج
oscilloscope اشکارسازی امواج
radio waves امواج رادیویی
pulsing ضربان امواج
emissions انتشار امواج
spoondrift ترشح امواج
incoherent waves امواج همدوس
tosser دستخوش امواج
brain waves امواج مغزی
sky wave امواج اسمانی
wander wave امواج سیار
gravitational waves امواج گرانشی
pulse امواج ضربانی
reverberations برگشت امواج
crashing waves امواج خروشان
pulsed امواج ضربانی
transient wave امواج سیار
gravitational waves امواج جاذبه
electromagnetic waves امواج الکترومغناطیسی
gravity waves امواج ثقلی
electromagnetic waves امواج الکترومگنتیک
reverberation برگشت امواج
ground waves امواج زمینی
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
periodicals مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند
This dictionary is published(printed) in three volumes. این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
echoing برگشت امواج رادار
echoed برگشت امواج رادار
echoes برگشت امواج رادار
pulsing پرتاب امواج انرژی
conical scanning ردیابی امواج به طورمخروطی
tidal wave امواج جذر و مدی
hertzian wave امواج هرتز hertz
high freqyency aerial آنتن امواج بلند
echo برگشت امواج رادار
bleeding باند تداخل امواج
radio sextant گیرنده امواج کیهانی
conical scanning انتشار مخروطی امواج
reverberations برگشت دادن امواج
reverberation برگشت دادن امواج
propagation پخش امواج یا اعلامیه
wave band دسته امواج رادیو
the waves beats or the shore امواج به ساحل می کوبد
the wares beat the shore خوردن امواج به ساحل
wave front جبهه امواج رادیویی
diathermy interference تداخل امواج دیاترمی
airwave امواج رادیو و تلویزیون
interference area ناحیه ی تداخل امواج
interference zone ناحیه ی تداخل امواج
attenuation افت قدرت امواج
led دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند
lighted دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
light دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
lightest دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
back scattering توزیع معکوس امواج رادیویی
beach foam کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
radio navigation ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
ocean foam کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
altitude delay افت ارتفاع امواج رادار
wave period زمان تناوب امواج دریا
inductive interference voltage ولتاژ تداخل امواج القائی
beam width عرض ستون امواج رادار
coastal refraction انعکاس ساحلی امواج رادیویی
awash سرگردان بر روی امواج دریا
spume کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
assault waves امواج هجومی نفرات و وسایل
sea foam کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
surface reverbration امواج برگشتی سطحی رادار
oscillation تفکیک امواج اشکار سازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com