Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (35 milliseconds)
English
Persian
deadline
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadlines
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
Other Matches
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
utilities'man
متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
motor tool
ابزار و وسایل تعمیر اتومبیل
overhauled
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
disrepair
احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
overhauling
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
preventative
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventive
بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
mending
گردآوری شده برای تعمیر
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
maintenance window
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
service time window
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
meanest
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
meaner
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
mean
متوسط زمان لازم برای تعمیر یک قطعه خراب
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car.
به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
maintenance
تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
fix
تعمیر کردن
darn
[conservate]
تعمیر کردن
rehashes
تعمیر کردن
repair
تعمیر کردن
to patch up
تعمیر کردن
patch up
<idiom>
تعمیر کردن
repaired
تعمیر کردن
refashion
تعمیر کردن
rehash
تعمیر کردن
rehashed
تعمیر کردن
patch
تعمیر کردن
fixes
تعمیر کردن
service
تعمیر کردن
serviced
تعمیر کردن
mends
تعمیر کردن
restored
تعمیر کردن
refitted
تعمیر کردن
refitting
تعمیر کردن
restore
تعمیر کردن
restores
تعمیر کردن
mend
تعمیر کردن
refit
تعمیر کردن
mended
تعمیر کردن
restoring
تعمیر کردن
refits
تعمیر کردن
patches
تعمیر کردن
vamp
وصله تعمیر کردن
modification kit
جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
to repair the roof
بام
[خانه]
را تعمیر کردن
to repair a flat tire
لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
to mend a puncture
لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
loop
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
looped
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loops
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
toolbox
جعبه حاوی قط عات لازم برای تعمیر , نگهداری و نصب قط عات
graving dock
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
repaired
درست کردن جبران کردن تعمیر
repair
درست کردن جبران کردن تعمیر
repair
تعمیر
spot repair
تعمیر در جا
repaired
تعمیر
mending
تعمیر
face lifting
تعمیر
repairs
تعمیر
serviced
تعمیر
instauration
تعمیر
service
تعمیر
upkeep
تعمیر
maintenance
تعمیر
renovation
تعمیر
remaking
تعمیر
repairing
تعمیر
remodelling
عوض کردن تعمیر کردن
remodeled
عوض کردن تعمیر کردن
remodels
عوض کردن تعمیر کردن
remodelled
عوض کردن تعمیر کردن
remodel
عوض کردن تعمیر کردن
remodeling
عوض کردن تعمیر کردن
spot repair
تعمیر در محل
maintenance
تعمیر و نگهداری
serviceability
تعمیر پذیری
repair time
مدت تعمیر
maintenance
نگهداری و تعمیر
serviceman
تعمیر کار
serviceability
قابلیت تعمیر
in bad repair
نیازمند تعمیر
in disrepair
محتاج تعمیر
aircraft repair
تعمیر هواپیما
under repair
در دست تعمیر
under repair
تحت تعمیر
under repairing
دردست تعمیر
emergency repair
تعمیر اضطراری
reparation
تعمیر عوض
over haul
تعمیر اساسی
to do up
تعمیر رکدن
out of repair
نیازمند تعمیر
servicemen
تعمیر کار
darner
تعمیر کننده
field service
تعمیر در محل
repair kit
جعبه تعمیر
gunner's mate
تعمیر کارتوپ
base repair
تعمیر اساسی
retread process
تعمیر مجدد
reconditioning
تعمیر مجدد
communication technician
تعمیر کارفنی مخابرات
upkeep
هزینه نگهداری و تعمیر
repair pit
چاهک تعمیر اتومبیل
docks
حوضچه تعمیر ناو
docked
حوضچه تعمیر ناو
dock
حوضچه تعمیر ناو
steam fitter
تعمیر کارلوله بخار
rebuilds
نوسازی تعمیر مجدد
maintenance work
کار تعمیر و نگهداری
rebuild
نوسازی تعمیر مجدد
repair kit
دست ابزاروسایل تعمیر
maintenance routine
روال تعمیر و نگهداری
mean repair time
زمان میانگین تعمیر
dry dock
محل تعمیر کشتی
plate layer
متصدی تعمیر خط اهن
docking report
گزارش تعمیر ناو
mean time to repair
زمان میانگین تعمیر
pattern generator
مولد تعمیر کار
dry docks
محل تعمیر کشتی
terminals
خرابی که قابل تعمیر نیست
fit call
رده یکم تعمیر و نگهداری
terminal
خرابی که قابل تعمیر نیست
dry dock
استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
customer
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
dry docks
استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
maintenance shop
کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
awaiting aircraft availability
زمان انتظار درخط تعمیر
service
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
floating dock
حوضچه شناور تعمیر کشتی
maintenance programmer
برنامه نویس تعمیر ونگهداری
customers
نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
serviced
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
remote servicing
تعمیر و نگهداری از راه دور
remote maintenance
تعمیر و نگهداری از راه دور
deffered maintenance
تعمیر ونگهداری غیر معمولی
unserviceable
غیرقابل تعمیر غیر قابل توزیع
awaiting aircraft availability
زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
accumulation time
زمان تحت تعمیر بودن وسیله
Can you repair my car?
آیا میتوانید اتومبیلم را تعمیر کنید؟
green run
اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
relaying
برداشتن و دوباره جاگذاری سنگفرشهابرای تعمیر
bodywork
ساختن یا تعمیر اتاق و بدنهی اتومبیل
Can you get it repaired?
آیا ممکن است آن را بدهید تعمیر کنند؟
dock trials
ازمایشهای بعد از تعمیر ناو ازمایش قبل از دریانوردی
Can you mend this puncture?
آیا میتوانید این پنچری تایر را تعمیر کنید؟
problem
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problems
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
steeplejacks
بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
steeplejack
بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
shipyard
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
shipyards
کارخانه کشتی سازی کارخانجات دریایی قسمت تعمیر ناوها
air man
کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
custodians
فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
custodian
فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
maintenance
قرارداد با شرکت تعمیری که بررسیهای مرتب و تعمیر با قیمت مخصوص در صورت خرابی دارد
heap
مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heaps
مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
heaping
مدت زمان که نور نوار یا ویدیو پیش از سرویس شدن تا تعمیر میتواند کار کند
murage
مالیاتی که بابت دیوار کشی شهری یا تعمیر دیوار ان بگیرند
gas fitter
فیتر یا مکانیکی که لولههای گاز و لوازم گاز منازل رانصب و تعمیر میکند
docking plan
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
service area
منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
splices
تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
spliced
تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
splicing
تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
splice
تعمیر سیم بست زدن طناب یا سیم
sync
بیت ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
sync
حرف ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
reparable
اصلاح پذیر تعمیر پذیر
repairable
اصلاح پذیر تعمیر پذیر
tetragraph
کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
tasks
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
task
ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
self-
برای اطمینان از صحت نحوه کار کردن , معمولاگ حافظه , وسایل جانبی و دیسک درایوها بررسی می شوند
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting
وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
answer
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answered
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answers
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answering
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
demand
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demanded
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demands
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
buffer
فضایی موقت ذخیره سازی برای دادهای که منتظر پردازش است
sequential access
صف بلاکهای منتظر برای پردازش , که با روش دستیابی ترتیبی بازیابی میشود
standby
منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
standbys
منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
shop supply
وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
qsam
صف بلاکهای منتظر برای پردازش که با استفاده روش دستیابی تربیتی بازیابی میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com