Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
at f.
منتهی خیلی باشد
Other Matches
at most
خیلی باشد
retrain
ایجاد مجدد اتصال با کیفیت باتری وقتی که کیفیت خط خیلی بد باشد
close price
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
at the utmost
منتهی
at latest
منتهی
no later than
<adv.>
منتهی
by
<adv.>
منتهی
at the latest
[postpositive]
<adv.>
منتهی
conduce
منتهی شدن به
pinnacles
منتهی درجه
terminate in
منتهی شدن به
pinnacle
منتهی درجه
supreme
منتهی افضل
on monday at latest
منتهی تا دوشنبه
terminated
خاتمه دادن منتهی
maximum
منتهی درجه بزرگترین
terminate
خاتمه دادن منتهی
terminates
خاتمه دادن منتهی
cuspidate
منتهی به نوک تیز
westernmost
واقع در منتهی الیه غرب
ship's rail
راه اهن منتهی به کشتی
lead in
چیزی که به چیز دیگری منتهی شود
she has a well poised head
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner
<idiom>
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns
<idiom>
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilm
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
meiosis
تغییرات متوالی هسته که منتهی به تشکیل سلول جدیدمیگردد
masculinerhme
قافیه کلماتی که نه به eبلکه بهجای تکیه دار منتهی میشود
very low frequency
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
rattling
خیلی تند خیلی خوب
ponderous
خیلی سنگین خیلی کودن
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
emergencies
خیلی خیلی فوری
emergency
خیلی خیلی فوری
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
jim dandy
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
stock watering
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
charge
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
cobb doglas production function
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
shaggy ugs
فرش های با پرز بلند
[این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
denial
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
for long
خیلی
very
خیلی
ten
خیلی
villainous
خیلی بد
far and away
خیلی
to a large extent
خیلی
dumpiness
خیلی
many
خیلی
abysmal
<adj.>
خیلی بد
copious
خیلی
very little
خیلی کم
highly
خیلی
dammit
خیلی
not a few
خیلی ها
damn
خیلی
in large quantities
خیلی خیلی
routh
خیلی
armistise
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
gini coefficient
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
extra
بسیار خیلی
tickled pink
<idiom>
خیلی شادوخوشحال
(a) snap
<idiom>
خیلی ساده
skin and bones
<idiom>
خیلی لاغر
(as) old as the hills
<idiom>
خیلی قدیمی
lots
خیلی زیاد
hit bottom
<idiom>
خیلی پست
in no time
خیلی زود
To take with a pinch of salt.
خیلی جدی نگرفتن
extra-
بسیار خیلی
extras
بسیار خیلی
not so hot
<idiom>
نه خیلی خوب
it is very easily done
خیلی به اسانی
immensurable
خیلی قدیم
niftier
خیلی خوب
whackings
خیلی بزرگ
whacking
خیلی بزرگ
Nothing more, thanks.
خیلی متشکرم.
too tough
خیلی سفت
mad as a hornet
<idiom>
خیلی عصبانی
niftiest
خیلی خوب
in seventh heaven
<idiom>
خیلی خوشحال
nifty
خیلی خوب
in cold blood
<idiom>
خیلی خونسرد
iam in bad
خیلی محتاجم
to pieces
<idiom>
خیلی زیاده
too bad
<idiom>
خیلی بد ،غم انگیز
span new
خیلی تازه
very light
خیلی سبک
decrepit
خیلی پیر
ritzy
خیلی شیک
bone dry
خیلی خشک
number one
خیلی خوب
Neanderthal
خیلی کهنه
raff
خیلی زیاد
primely
خیلی خوب
precisian
خیلی دقیق
pixilated
خیلی حساس
She is very pretentious.
خیلی ادعادارد
rotundily
چاقی خیلی
whopping
خیلی بزرگ
subminiature
خیلی کوچک
superrabundant
خیلی زیاد
swith
خیلی عظیم
thank you very much
خیلی متشکرم
skinless
خیلی حساس
to spread like wildfire
خیلی زودمنتشرشدن
toploftiness
خیلی متکبر
ultraconservative
خیلی محتاط
senseful
خیلی حساس
sappy
خیلی احساساتی
immediate
خیلی فوری
pianissmo
خیلی نرم
faraway
خیلی دور
precipitated
خیلی سریع
precipitates
خیلی سریع
precipitating
خیلی سریع
many people
خیلی از مردم
lower most
خیلی پست تر
level best
خیلی خوب
fortissimo
خیلی بلند
He is a loose card .
خیلی ول است
level best
خیلی عالی
(go over with a) fine-toothed comb
<idiom>
خیلی بادقت
flying high
<idiom>
خیلی شادوشنگول
precipitate
خیلی سریع
I had an awful time .
به من خیلی بد گذشت
overstrung
خیلی حساس
superabundant
خیلی زیاد
of vital importance
خیلی ضروری
parlous
خیلی مهیب
open-and-shut
خیلی سهل
open and shut
خیلی سهل
much worse
خیلی بدتر
much was said
خیلی حرفهازده شد
oftentimes
خیلی اوقات
many persons
خیلی اشخاص
many people
خیلی اشخاص
get up the nerve
<idiom>
خیلی شلوغ
great
<adj.>
خیلی خوب
wicked
<adj.>
خیلی خوب
regularly
[often]
<adv.>
خیلی از اوقات
sick
[British E]
<adj.>
خیلی خوب
on any number of occasions
<adv.>
خیلی از اوقات
stentorian
خیلی بلند
oft
[archaic, literary]
<adv.>
خیلی از اوقات
often
<adv.>
خیلی از اوقات
cool
<adj.>
خیلی خوب
many times
<adv.>
خیلی از اوقات
awesome
<adj.>
خیلی خوب
far off
خیلی دور
far and away
خیلی دور
far
زیاد خیلی
infinitely
خیلی زیاد
quaint
خیلی فریف
frequently
خیلی اوقات
as good as
خیلی خوب
as stiff as a poker
خیلی خشک
highs
خیلی بزرگ
highest
خیلی بزرگ
high
خیلی بزرگ
dead slow
خیلی اهسته
confidential
خیلی محرمانه
Many thanks!
خیلی ممنون!
before you can say knife
خیلی زود
benedicite
خیلی خوب
corking
خیلی زیبا
lily white
خیلی سفید
frequently
<adv.>
خیلی از اوقات
a lot of times
<adv.>
خیلی از اوقات
often
خیلی اوقات
really wicked
خیلی محشر
really sick
خیلی محشر
I spoke my mind.
من خیلی رک گفتم.
by leaps and bounds
خیلی تند
once in the blue moon
خیلی بندرت
well
خیلی خوب
wells
خیلی خوب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com