English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (38 milliseconds)
English Persian
skew منحرف کج نگاه کردن
skewing منحرف کج نگاه کردن
skews منحرف کج نگاه کردن
Other Matches
keek باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
deviating منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviate منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviated منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
deviates منحرف شدن منحرف ساختن انحراف
draw off منحرف کردن
wring منحرف کردن
bend منحرف کردن
averts منحرف کردن
wrings منحرف کردن
diverts منحرف کردن
pervert منحرف کردن
perverting منحرف کردن
perverts منحرف کردن
swerve منحرف کردن
swerving منحرف کردن
swerves منحرف کردن
swerved منحرف کردن
diverted منحرف کردن
intervert منحرف کردن
wringing منحرف کردن
averted منحرف کردن
call off منحرف کردن
deflecting منحرف کردن
deflected منحرف کردن
avert منحرف کردن
deflects منحرف کردن
deflect منحرف کردن
divert منحرف کردن
averting منحرف کردن
detours خط سیر را منحرف کردن
antevert به جلو منحرف کردن
distract منحرف کردن توجه
to call off منحرف یامنصرف کردن
detour خط سیر را منحرف کردن
to divert [British E] / detour [American E] [the] traffic منحرف کردن ترافیک
to put off the scent ازجاده منحرف کردن
distracts منحرف کردن توجه
to fly off شورش کردن طغیان کردن منحرف شدن
warp منحرف کردن تاب برداشتن
warped منحرف کردن تاب برداشتن
warps منحرف کردن تاب برداشتن
gloat نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
warps تاب دار کردن منحرف کردن
warp تاب دار کردن منحرف کردن
warped تاب دار کردن منحرف کردن
shunt ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
shunted ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
shunts ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
angle block سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
look at me بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
deflect منحرف کردن منکسر کردن
alienate بیگانه کردن منحرف کردن
deflected منحرف کردن منکسر کردن
deflecting منحرف کردن منکسر کردن
alienating بیگانه کردن منحرف کردن
alienates بیگانه کردن منحرف کردن
deflects منحرف کردن منکسر کردن
to p off an awkward situation حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
deflector صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
to crib در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to copy در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to plagiarize در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
swerves عدول کردن منحرف کردن کج کردن
swerved عدول کردن منحرف کردن کج کردن
swerving عدول کردن منحرف کردن کج کردن
swerve عدول کردن منحرف کردن کج کردن
squint چپ نگاه کردن
squinted چپ نگاه کردن
eyes نگاه کردن
eyeing نگاه کردن
eye نگاه کردن
stare رک نگاه کردن
to look daggers چپ چپ نگاه کردن
squinny کج کج نگاه کردن
to look on with نگاه کردن
squints چپ نگاه کردن
to dwell on نگاه کردن
regard نگاه کردن
regards نگاه کردن
dirty look <idiom> چپ چپ نگاه کردن
regarded نگاه کردن
eying نگاه کردن
stared رک نگاه کردن
sees نگاه کردن
to set eyes on نگاه کردن
see نگاه کردن
leered نگاه کج کردن
leers نگاه کج کردن
leer نگاه کج کردن
to watch نگاه کردن
stares رک نگاه کردن
leering نگاه کج کردن
To look askance. To give a dirty look. چپ چپ نگاه کردن
ogled نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogles نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogle نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogling نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
gloated خیره نگاه کردن
gorgonize خیره نگاه کردن
pry فضولانه نگاه کردن
look up نگاه کردن مراجعهای
to look at each other به یکدیگر نگاه کردن
goggle چپ نگاه کردن گشتن
peering با دقت نگاه کردن
peered با دقت نگاه کردن
peer با دقت نگاه کردن
to have a look at something بچیزی نگاه کردن
gaze خیره نگاه کردن
gloating خیره نگاه کردن
gazing خیره نگاه کردن
thumb one's nose <idiom> با تنفر نگاه کردن
stares خیره نگاه کردن
stared خیره نگاه کردن
pries بادقت نگاه کردن
glares خیره نگاه کردن
squinny زیرچشمی نگاه کردن
stare خیره نگاه کردن
pries فضولانه نگاه کردن
look about بهر سو نگاه کردن
pry بادقت نگاه کردن
glared خیره نگاه کردن
to look forward نگاه کردن انتظارداشتن
gloats خیره نگاه کردن
goggling چپ نگاه کردن گشتن
goggled چپ نگاه کردن گشتن
glare خیره نگاه کردن
pried بادقت نگاه کردن
gaze بادقت نگاه کردن
glows نگاه سوزان کردن
looks نگاه کردن نگریستن
pried فضولانه نگاه کردن
gapes باشگفتی نگاه کردن
to make eyes at عاشقانه نگاه کردن
look نگاه کردن نگریستن
glowers خیره نگاه کردن
glow نگاه سوزان کردن
to look through ones fingers نگاه دزدانه کردن
to look down با نگاه مطیع کردن
to look behind پشت سر را نگاه کردن
to look a bout بهر سو نگاه کردن
glowering خیره نگاه کردن
gapes خیره نگاه کردن
gaping باشگفتی نگاه کردن
gaped خیره نگاه کردن
gawk بی خیال نگاه کردن
gaped باشگفتی نگاه کردن
to look at somebody askance به کسی چپ چپ نگاه کردن
gape خیره نگاه کردن
gape باشگفتی نگاه کردن
gawks احمقانه نگاه کردن
gawking احمقانه نگاه کردن
gawking بی خیال نگاه کردن
gawked احمقانه نگاه کردن
looked نگاه کردن نگریستن
gawked بی خیال نگاه کردن
gawk احمقانه نگاه کردن
glowed نگاه سوزان کردن
to stael a look دزدانه نگاه کردن
keek نگاه دزدانه کردن
gaping خیره نگاه کردن
to run through نگاه اجمالی کردن در
gawks بی خیال نگاه کردن
glower خیره نگاه کردن
gazing بادقت نگاه کردن
peeks زیرچشمی نگاه کردن
gloat خیره نگاه کردن
gazes بادقت نگاه کردن
peeking زیرچشمی نگاه کردن
gazes خیره نگاه کردن
gazed بادقت نگاه کردن
glowered خیره نگاه کردن
glim نگاه اجمالی کردن
peeked زیرچشمی نگاه کردن
peek زیرچشمی نگاه کردن
gazed خیره نگاه کردن
peeps از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
celebrating نگاه داشتن تقدیس کردن
leer از گوشه چشم نگاه کردن
retains ابقاء کردن نگاه داشتن
languishes باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
languished باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
leered از گوشه چشم نگاه کردن
languish باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
glower اخم کردن نگاه خیره
keep tabs on <idiom> نگاه کردن ،زیر نظرگرفتن
glowered اخم کردن نگاه خیره
snoops نگاه تجسس امیز کردن
snooping نگاه تجسس امیز کردن
snoop نگاه تجسس امیز کردن
oeillade با کرشمه نگاه کردن غمزه
glowering اخم کردن نگاه خیره
gazed چشم دوختن زل زل نگاه کردن
retained ابقاء کردن نگاه داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com