English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (8 milliseconds)
English Persian
exclusive منحصر بفرد گران
Other Matches
individual منحصر بفرد متعلق بفرد
individuals منحصر بفرد متعلق بفرد
unique منحصر بفرد
sole منحصر بفرد
particular تک منحصر بفرد
soles منحصر بفرد
uniquely منحصر بفرد
unique solution جواب منحصر بفرد
unique solution راه حل منحصر بفرد
sole representative نماینده منحصر بفرد
suigeneris اختصاصی منحصر بفرد
sole offspring فرزند منحصر بفرد
sole agent نماینده منحصر بفرد
single value ارزش منحصر بفرد
singleton یک سطرشعر یا بند منحصر بفرد
monotypic دارای نوع منحصر بفرد
phoenix مرغ افسانهای منحصر بفرد عنقا
phoenixes مرغ افسانهای منحصر بفرد عنقا
handler برنامهای با یک کار منحصر بفرد که کنترل یک ورودی
handlers برنامهای با یک کار منحصر بفرد که کنترل یک ورودی
dear bought جنس گران خریداری شده خریداری به قیمت گران
ones منحصر
straitlaced منحصر
straightlaced منحصر
one منحصر
limited منحصر
limitary منحصر
exclusive منحصر به فرد
singular منحصر بفردی
sole owner مالک منحصر
singularity منحصر بفردی
limit منحصر کردن
nonpar <adj.> منحصر بفردی
elements یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
He's one of a kind. او [مرد] آدمی منحصر به فرد است.
element یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
current expenditure هزینهای که فایده ان منحصر به یک دوره مالی باشد
cyclone منطقهای با فشار بارومتری کم و گردبادهای منحصر به فرد
cyclones منطقهای با فشار بارومتری کم و گردبادهای منحصر به فرد
dearest گران
dearer گران
costliest گران
dears گران
expensive گران
costlier گران
sumptuous گران
at a great penny worth گران
dear گران
overpriced گران
pricey گران
onerous گران
heavies گران
heaviest گران
heavy گران
heavier گران
dearly گران
costly گران
deluxe مجلل گران
dear bought گران خرید
high interest بهره گران
high money پول گران
high priced گران بها
natatores شنا گران
overpriced <adj.> بسیار گران
high value گران قیمت
too expensive <adj.> بسیار گران
be too dear گران بودن
to sell dearly گران فروختن
endeared گران کردن
massively گران کوه
highs سخت گران
dears گران کردن
dearest گران کردن
stingy گران کیسه
endear گران کردن
dear گران کردن
priceless بسیار گران
expensively گران بها
endears گران کردن
massive گران کوه
highest سخت گران
big ticket گران قیمت
high سخت گران
valuable گران بها
dearer گران کردن
white elephants گران و پر خرج و کم فایده
You have paid too much for your car . اتوموبیلت را گران خریدی
white elephant گران و پر خرج و کم فایده
This is really expensive ! این چه گران است !
not too expensive خیلی گران نباشد.
It is too expensive. خیلی گران است.
worth a kings ransom بسیار گران بها
viscosity قوام گران روی
The price of butter has gone up . butter has become expensive . کره گران شده
highest وافر گران گزاف
i paid dear for it برای من گران تمام شد
dear bought گران تمام شده
prohibitory گران جلوگیری کننده
overburden گران بار شدن
highs وافر گران گزاف
prohibitive گران جلوگیری کننده
high وافر گران گزاف
high وسیله گران یا با کارایی بالا
costs an arm and a leg <idiom> [فوق العاده پرخرج یا گران]
highest وسیله گران یا با کارایی بالا
assay عیارگیری فلزات گران قیمت
assays عیارگیری فلزات گران قیمت
He overcharged us. پایمان گران حساب کرد
highs وسیله گران یا با کارایی بالا
beyoned price بی قیمت بسیار گران بها
i paid dearly for it بسیار گران برایم تمام شد
pyrrhic victory پیروزی ای که بی اندازه گران تمام شد
I paid dearly for this mistake . این اشتباه برایم گران تمام شد
She took umbrage at your remark . سخن شما برایش گران آمد
The hotel has overcharged me . هتل گران پایم حساب کرده
pallets ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
glyptics کنده کاری در روی سنگهای گران بها
pallet ماله مخصوص کوزه گران مالهء صافکاری
manganic دارای مغنیساوابسته بسنگ سیاه شیشه گران
gems سنگ گران بها جواهر نشان کردن
a white elephant شیئی کم مصرف و جا تنگ کن اما گران قیمت
gem سنگ گران بها جواهر نشان کردن
A thing you dont want is dear at any price. <proverb> چیزى را که نخواهى ,با هر قسمتى برایت گران است.
thunderscan یک پیمایش کننده گران و باوضوح و دقت بالا
manganesian مغنیسایی دارای مغنیساوابسته بسنگ سیاه شیشه گران
Hotel accommodation is rather expensive there. قیمت [اتاق] هتل آنجا واقعا گران است.
We do not usually go places that cost a lot of money. ما معمولا به جاهای گران قیمت گردش نمی کنیم.
curie point دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
white elephant هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
white elephants هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
It is too expensive for me to buy ( purchase ). برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
Smoking makes you ill and it is also expensive. سیگار کشیدن شما را بیمار می کند و این همچنین گران است.
He bought them expensive presents, out of guilt. او [مرد] بخاطر احساس گناهش برای آنها هدیه گران بها خرید.
restricts منحصر کردن دچار تضییقات کردن
restricting منحصر کردن دچار تضییقات کردن
restrict منحصر کردن دچار تضییقات کردن
confining محدود کردن منحصر کردن
confine محدود کردن منحصر کردن
bulls گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bull گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
primary key [کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
unique فرد منحصر به فرد
uniquely فرد منحصر به فرد
court rug فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com