English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
cumulative delivery diagram منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
Other Matches
delivery terms نحوه تحویل
handover تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
processes نموداری که هر مرحله از توابع کامپیوتری مورد نیاز سیستم را نشان میدهد
cabling نموداری که محل کابلها را در یک اداره نشان میدهد از جمله نقاط اتصال را
maps نموداری که طرح داخل حافظه کامپیوتر یا نواحی ارتباطی را نشان میدهد
map نموداری که طرح داخل حافظه کامپیوتر یا نواحی ارتباطی را نشان میدهد
process نموداری که هر مرحله از توابع کامپیوتری مورد نیاز سیستم را نشان میدهد
impact shipment کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
cash on delivery فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
free on quay قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
ex works یک از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را در محل خود به خریدار تحویل میدهد
phillips curve منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
ex quay یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
manual کتابچهای که نحوه نصب سیستم را نشان میدهد
free on rail قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
manual کتابچهای که نحوه استفاده از سیستم یا وسیله را نشان میدهد
MAPI که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را نشان میدهد
delivered at frontier یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
demo قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
demonstration قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
demonstrations قطعهای در مغازه که به مشتری نحوه کار آن وسیله را نشان میدهد
c.i.f. یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کالا را به هزینه خود و باپرداخت حق بیمه لازم در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
interchange file format استانداردی که نحوه ذخیره سازی داده در Amiga و برخی برنامههای گرافیکی را نشان میدهد
epp استانداردی که نحوه ارسال داده با سرعت بال روی اتصال پورت موازی را نشان میدهد
DV I سیستمی که نحوه فشرده سازی و نمایش سیگنالهای صوتی و تصویری روی کامپیوتر را نشان میدهد
HTML مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
tabled ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
simulations عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
tabling ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
simulation عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
tables ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
map نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
primer کتاب راهنما یا کتار دستورات ساده و مثالها که نحوه کار برنامه یا اپراتورهای سیستم جدید را نشان میدهد
primers کتاب راهنما یا کتار دستورات ساده و مثالها که نحوه کار برنامه یا اپراتورهای سیستم جدید را نشان میدهد
printed عمل محصول نرم افزاری که به کاربر امکان میدهد که نحوه فاهر شدن صفحه هنگام چاپ را نشان دهد
prints عمل محصول نرم افزاری که به کاربر امکان میدهد که نحوه فاهر شدن صفحه هنگام چاپ را نشان دهد
print عمل محصول نرم افزاری که به کاربر امکان میدهد که نحوه فاهر شدن صفحه هنگام چاپ را نشان دهد
summation curve منحنی تراکمی
procurement rate نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
flow diagram نموداری که ترتیب مراحل در یک فرآیند یا برنامه را نشان دهد
flowchart نموداری که ترتیب مراحل در یک فرآیند یا برنامه را نشان دهد
supervisory 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
devolvement تحویل
livery تحویل
process تحویل
liveries تحویل
prehension تحویل
solstice تحویل
processes تحویل
utilization تحویل
delivery تحویل
deliveries تحویل
free تحویل
landing, storage, delivery تحویل
frees تحویل
transter تحویل
freeing تحویل
bailment تحویل
freed تحویل
incremental computer وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
pick up and delivery بارگیری و تحویل
supplying تحویل دادن
deliverer تحویل دهنده
catcher's side سوی تحویل
supply تحویل ذخیره
cargo delivery تحویل بار
supply تحویل دادن
supplied تحویل ذخیره
supplied تحویل دادن
deliverable state در حالت تحویل
deliverable قابل تحویل
forwarded <adj.> <past-p.> تحویل شده
consigned <adj.> <past-p.> تحویل شده
polytropic تحویل برزخ
delivered at frontier تحویل در مرز
committed <adj.> <past-p.> تحویل شده
ex factory تحویل در کارخانه
transference تحویل حواله
exq تحویل در بارانداز
render تحویل دادن
rendered تحویل دادن
renders تحویل دادن
ex mill تحویل در کارخانه
exs تحویل از کشتی
forward delivery تحویل به وعده
cash dispenser تحویل دارخودکار
cash dispensers تحویل دارخودکار
prompt delivery تحویل فوری
hand over تحویل دادن
free docks تحویل در بارانداز
forward delivery تحویل دراینده
demand satisfaction تحویل درخواستها
free on quay تحویل دراسکله
delivery speed سرعت تحویل
delivery side سمت تحویل
delivery order حواله تحویل
delivery notice اعلامیه تحویل
delivery note حواله تحویل
delivery free تحویل رایگان
delivery date تاریخ تحویل
delivery table میز تحویل
delivery terms شرایط تحویل
delivery valve سوپاپ تحویل
delivery to the home تحویل در خانه
delivered <adj.> <past-p.> تحویل شده
irreducibility تحویل ناپذیری
LSD نگهداری تحویل
supplying تحویل ذخیره
transferee تحویل گیرنده
takeover تحویل گیری
takeovers تحویل گیری
theft, pilferage, non delivery عدم تحویل
terminal price قیمت تحویل
to deliver over تحویل دادن
shortchange کم تحویل دادن
surrenders تحویل دادن
to hand over تحویل دادن
smooth delivery تحویل بی اشکال
deliver تحویل دادن
rendition پرداخت تحویل
transferring واگذاری تحویل
renditions پرداخت تحویل
transfers واگذاری تحویل
delivers تحویل دادن
recorded delivery تحویل سفارشی
period of delivery دوره تحویل
take over تحویل گرفتن
delivering تحویل تسلیم
transfer واگذاری تحویل
acceptance tests آزمایشهای تحویل
bailment تحویل جنس
take delivery of تحویل گرفتن
bailee تحویل گیرنده
delivered تحویل شده
to take over تحویل گرفتن
surrendered تحویل دادن
delivering تحویل دادن
surrender تحویل دادن
fob تحویل کشتی
spot goods کالاهای اماده تحویل
deliveries قبض و اقباض تحویل
receipt بزهکاران را تحویل گرفتن
delivery تحویل کالا دادن
delivery order دستور تحویل کالا
exw تحویل در محل تولید
delivery car واگن تحویل دهنده
reductions تحویل استحاله کاهش
delivery قبض و اقباض تحویل
franco alongside ship تحویل کنار کشتی
for تحویل روی قطار
deliveries تحویل کالا دادن
named place of delivery at frontier تحویل در مرز مشخص
fot تحویل روی کامیون
ex ship تحویل در کنار کشتی
procurement تهیه و تحویل اماد
procuring تهیه و تحویل اماد
redeliver دوباره تحویل دادن
To take delivery of something. چیزی را تحویل گرفتن
ex warehouse تحویل در انبار فروشنده
ex warehouse تحویل در کنار انبار
goods intake کالاهای درحال تحویل
goods inwards کالاهای درحال تحویل
ex quay تحویل در بارانداز مقصد
reduction تحویل استحاله کاهش
goods receiving کالاهای درحال تحویل
ex quay تحویل در بندر مقصد
goods inwards sheet برگ تحویل کالا
turn over to the police تحویل پلیس دادن
cash on delivery پرداخت هنگام تحویل
When do you take delivery of yourcar ? اتوموبیلت را کی تحویل می گیری ؟
give in charge تحویل پلیس دادن
overdue goods کالاهای تحویل نشده
free on rail تحویل در راه اهن
procure تهیه و تحویل اماد
procured تهیه و تحویل اماد
procures تهیه و تحویل اماد
receipts بزهکاران را تحویل گرفتن
destination port بندر تحویل کالا
d. of goods تحویل کالا یا اجناس
p&d delivery and up pick بارگیری و تحویل
demand satisfaction تحویل اماد مورد نیاز
received for shipment تحویل شده برای حمل
tpnd دله دزدی وعدم تحویل
document against payment تحویل اسناد در ازای پرداخت
to drop something off [at someone's] چیزی را [به کسی ] تحویل دادن
become مناسب بودن تحویل یافتن
ex works تحویل در کنار کارگاه یاکارخانه
to be available for delivery at short notice بلافاصله قابل تحویل بودن
forward sales فروش کالاجهت تحویل در اینده
turn in تحویل دادن جنس به انبار
bond به انبار گمرک تحویل دادن
supplied تحویل دادن تغذیه کردن
delivered duty paid تحویل پس از پرداخت عوارض مربوطه
free on rail تحویل کالا روی قطار
freight forwarder مقام تحویل دهنده کالا
lift [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
discharge rate [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
delivery [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com