English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
barrack منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barracked منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
barracking منزل کارگران کلبه یا اطاقک موقتی انبارکاه
Other Matches
slump کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumped کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumping کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
slumps کاهش موقتی در فعالیتهای اقتصادی رکود موقتی
cubicles اطاقک
booths اطاقک
cabinets اطاقک
cabinet اطاقک
booth اطاقک
cabins اطاقک
cabin اطاقک
cubicle اطاقک
checker chamber اطاقک مشبک
cabinet اطاقک کوچک
cabinets اطاقک کوچک
exhaust chamber اطاقک خروجی
ballonet اطاقک خلاء
ballonet اطاقک مسدود
blast box اطاقک هوا
manhole اطاقک بازرسی
cuddy اطاقک کشتی
manholes اطاقک بازرسی
coking chamber اطاقک کک سازی
compartments اطاقک کابین
cockpit اطاقک خلبان
air lock اطاقک فشارهواپیما
cockpits اطاقک خلبان
seadopod اطاقک غواصی
compartment اطاقک کابین
regenerative chamber اطاقک رژنراتیو
blue collar employees کارگران
workers کارگران
labours کارگران
penthouses اطاقک بالای بام
carrel کابین یا اطاقک چوبی
boxes اطاقک جای ویژه
cockpit اطاقک خلبان درهواپیما
cooling chamber اطاقک سرد کننده
cockpits اطاقک خلبان درهواپیما
cabinet هیئت وزرا اطاقک
cabinets هیئت وزرا اطاقک
box اطاقک جای ویژه
sternsheets اطاقک عقب قایق
rescue chamber اطاقک نجات زیردریایی
penthouse اطاقک بالای بام
skilled workers کارگران متخصص
industrial workers کارگران صنعتی
manual workers کارگران دستکار
wildcat strike <idiom> اعتصاب کارگران
workforce شمار کارگران
labor service اتحادیه کارگران
labourunion اتحادیه کارگران
farm labors کارگران کشاورزی
farm labors کارگران مزارع
labour union اتحادیه کارگران
dormitory-suburb خوابگاه کارگران
foremen مباشر کارگران
picket lines صف کارگران اعتصابی
picket line صف کارگران اعتصابی
Company town شهرک کارگران
labor unions اتحادیه کارگران
labor union اتحادیه کارگران
foreman مباشر کارگران
loculus محوطه یا قسمت کوچک اطاقک
camera obscura اطاقک تاریک جعبه عکاسی
freight container اطاقک حمل بار یکپارچه
caboose اطاق کارگران قطار
griddle غربال سیمی کارگران
griddles غربال سیمی کارگران
industrial workers of the world کارگران صنعتی جهان
the men were locked out در را بروی کارگران بستند
work people کارگران طبقه کارگر
profit sharing سهم کارگران از سود
profit-sharing سهم کارگران از سود
waterside workmen کارگران کنار دریا
hovel کلبه
hovels کلبه
shack کلبه
hut کلبه
shacks کلبه
cabins کلبه
shanty کلبه
cabana کلبه
hull کلبه
hulls کلبه
shanties کلبه
lodges کلبه
cabin کلبه
cottage کلبه
huts کلبه
lodge کلبه
lodged کلبه
cottages کلبه
to unionise [British E] متحد کردن [مثال کارگران]
All of the workers want to go. تمام کارگران می خواهند بروند
to unionize [American E] متحد کردن [مثال کارگران]
doh hutch کلبه تنگ
dog hole کلبه تنگ
chalets کلبه ییلاقی
cottager کلبه نشین
cottagers کلبه نشین
chalet کلبه شبانی
igloo کلبه اسکیموها
chalet کلبه ییلاقی
iglu کلبه اسکیموها
igloos کلبه اسکیموها
barracked کلبه چوبی
barracking کلبه چوبی
mud house کلبه گلی
wanding kidney کلبه متحرک
barrack کلبه چوبی
hutment کلبه نشینی
hutment زندگی در کلبه
hutholder کلبه نشین
reefers خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
reefer خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
it spells ruin to the workmen متضمن خانه خرابی کارگران است
knobstick کارگریکه که بااعتصاب کارگران همراه نیست
cote کبوتر خانه کلبه
wigwam کلبه سرخ پوستان
wigwams کلبه سرخ پوستان
hutch کلبه خانه کوچک
shanty در کلبه زندگی کردن
chalets کلبه یاالونک چوبی
shanties در کلبه زندگی کردن
cot کلبه روستایی [حقیر]
chalet کلبه یاالونک چوبی
hutches کلبه خانه کوچک
truck system اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
section crew دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
section gang دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
double time پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
Bidonville [نوعی کلبه در کلکته هندوستان]
cottar روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
cotter روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
jacal کلبه سقف پوشالی مکزیکی چپر
kraals دهکده بومیان افریقای جنوبی کلبه
kraal دهکده بومیان افریقای جنوبی کلبه
wickiup کلبه حصیری مخروطی شکل سرخ پوستان
countervailing power مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
Most home helps prefer to live out. بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
interim موقتی
pro forma موقتی
make-shift <adj.> موقتی
provisory <adj.> موقتی
makeshift <adj.> موقتی
treadway پل موقتی
extemporaneous موقتی
flying bridge پل موقتی
intrim موقتی
jackleg موقتی
provisionary موقتی
provisional <adj.> موقتی
tentative <adj.> موقتی
temporary <adj.> موقتی
adinterim موقتی
provisionality جنبه موقتی
provisionality موقتی بودن
scratch file فایل موقتی
barricaded سنگربندی موقتی
scrip رسید موقتی
temporary structures ساختمانهای موقتی
temporary storage انباره موقتی
temporary income درامد موقتی
temporary gauge اشل موقتی
temporary error خطای موقتی
temporariness موقتی بودن
phantom tumour باد موقتی
phantom tumour برامدگی موقتی
barricade سنگربندی موقتی
house of d. زندان موقتی
barricades سنگربندی موقتی
sojoiurn اقامت موقتی
faddle سرگرمی موقتی
floating bridge پل متحرک موقتی
funk hole پناهگاه موقتی
sojourner ساکن موقتی
make shift construction طرح موقتی
make do چاره موقتی
non resident مقیم موقتی
barricading سنگربندی موقتی
bivouac اردوگاه موقتی
adjournment تعطیل موقتی
sojourns اقامت موقتی
dugout پناهگاه موقتی
gleams تظاهر موقتی
gleamed تظاهر موقتی
cornering انحصار موقتی
gleam تظاهر موقتی
bivouac اردوی موقتی
bivouacs اردوگاه موقتی
bivouacs اردوی موقتی
adjournments تعطیل موقتی
bivouacking اردوی موقتی
bivouacked اردوگاه موقتی
dugouts پناهگاه موقتی
coalitions اتحاد موقتی
coalition اتحاد موقتی
corner انحصار موقتی
gleaming تظاهر موقتی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com