Dictiornary-Farsi | منشاء دعوی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
cause of claim	منشاء دعوی


Other Matches

root of title	منشاء سمت در CL فروشنده اراضی بایدترتیب ایادی را ضمن 03سال گذشته در موقع معامله روشن و منشاء سمت مالکیت خود را مشخص کند
restitution of conjugal rights	دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
fountain	منشاء
fountains	منشاء
parent	منشاء
paternity	منشاء
provenance	منشاء
origin	منشاء
source	منشاء
origins	منشاء
data origination	سر منشاء داده ها
root of title	منشاء مالکیت
germ	ریشه منشاء
fatherhood	منشاء اصل
germs	ریشه منشاء
message source	منشاء پیام
parent	والدین منشاء
source	منبع منشاء
grass roots	اجتماع محلی منشاء
gastrogenic	دارای منشاء معدی
gastrogenous	دارای منشاء معدی
phytogenic	دارای منشاء گیاهی
pretend	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretending	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends	دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
logos	اصل یا منشاء عقل عالم وجود
diachrony	تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
cunclude	تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
trover	دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
erastianism	سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند
owenism	اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
pleadings	افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
invisible hand	منشاء این اصطلاح کتاب "ثروت ملل "ادام اسمیت است . بر اساس این کتاب
profession	دعوی
professions	دعوی
quarrel	دعوی
quarrels	دعوی
quarrelling	دعوی
quarrelled	دعوی
quarreling	دعوی
claims	دعوی
suit at law	دعوی
claimed	دعوی
strife	دعوی
cases	دعوی
case	دعوی
lawsuit	دعوی
quarreled	دعوی
pretensions	دعوی
claiming	دعوی
lawsuits	دعوی
claim	دعوی
pretension	دعوی
vexatious action	دعوی ایذائی
initiating proceedings	اقامه دعوی
bringing an action	اقامه دعوی
ancillary suit	دعوی طاری
admissible case	دعوی مسموع
acquittance	سندترک دعوی
hearings	استماع دعوی
acquittance	ترک دعوی
opponent	طرف دعوی
hearing	استماع دعوی
opponents	طرف دعوی
litigant	طرف دعوی
withdrawal of a case	استرداد دعوی
the litigants	طرفین دعوی
waiving a claim	اسقاط دعوی
civil action	دعوی مدنی
substituted service	اوراق دعوی
personal action	دعوی شخصی
subject of debate	موضوع دعوی
possessory action	دعوی مالکیت
post litem motam	پس از طرح دعوی
prime impression	دعوی بدوی
splitting a cause of action	تجزیه دعوی
proceeding for damage	دعوی خسارت
quitclaim	ترک دعوی
relinquishment of a claim	ترک دعوی
relinquishment of a claim	اسقاط دعوی
remedy sought by plaintiff	خواسته دعوی
restitution of conjugal rights	دعوی تمکین
set up claim to	دعوی کردن
retraxit	استرداد دعوی
set off	دعوی متقابل
right of action	حق اقامه دعوی
personal action	دعوی منقول
party to a suit	طرف دعوی
parties to a dispute	اصحاب دعوی
claim for restitution	دعوی استرداد
counter claim	دعوی متقابل
counterclaim	دعوی متقابل
criminal action	دعوی جزایی
cross action	دعوی متقابل
prime impression	دعوی ابتدایی
desistement	انصراف از دعوی
desistement	ترک دعوی
hypothetical case	دعوی فرضی
jactation	دعوی دروغ
jactitation	دعوی دروغ
lis mota	شروع دعوی
mertis of the case	ماهیت دعوی
nullity proceeding	دعوی بطلان
object of claim	خواسته دعوی
parties of dispute	اصحاب دعوی
s.c	همان دعوی
parties	اصحاب دعوی
litigation	ترافع دعوی
disclaimer	ترک دعوی
sued	دعوی کردن
case	دعوی مرافعه
case	دعوی مورد
plea	پاسخ دعوی
cases	دعوی مرافعه
issues	موضوع دعوی
cases	دعوی مورد
quarrels	دعوی کردن
suing	دعوی کردن
pleas	پاسخ دعوی
issue	موضوع دعوی
issued	موضوع دعوی
litigation	دعوی قضایی
quarrelling	دعوی کردن
disclaimers	ترک دعوی
quarreled	دعوی کردن
suit	خواستگاری دعوی
pretensions	دعوی خودفروشی
pretension	دعوی خودفروشی
claimants	اصحاب دعوی
quarrelled	دعوی کردن
suited	خواستگاری دعوی
litigants	اصحاب دعوی
suits	خواستگاری دعوی
quarreling	دعوی کردن
sue	دعوی کردن
quarrel	دعوی کردن
sues	دعوی کردن
lodge a complaint	اقامه دعوی کردن
judge advocate	اقامه کننده دعوی
lose the case	محکوم شدن در دعوی
litigable	قابل طرح دعوی
relinquish	ترک دعوی کردن
relinquishes	ترک دعوی کردن
relinquished	ترک دعوی کردن
to go [fall] together by the ears [outdated] <idiom>	شروع به دعوی کردن
quarrel	دعوی کردن منازعه
evidance in substanttiation of claims	ادله اثبات دعوی
obiter dictum	خارج از موضوع دعوی
right of action	حق طرح دعوی دردادگاه
right of action	حق طرح دعوی در دادگاه
secta	ادله خواهان دعوی
security for costs	تامین هزینه دعوی
sounding in damages	دعوی خسارت مستدل
subduct	ترک دعوی کردن
taxation of costs	ارزیابی هزینههای دعوی
replevin	دعوی اعاده مالکیت
relinquish a claim	ترک دعوی کردن
possessory action	دعوی اعاده مالکیت
pleas in bar	مدافعات مسقط دعوی
pretend to	دعوی یا ادعا کردن
prima facie case	دعوی قابل استماع
prima facie case	دعوی قابل طرح
querela	دعوی مطروح در محکمه
quitclaim	سند ترک دعوی
real action	دعوی غیر منقول
quarrelling	دعوی کردن منازعه
action in personam	دعوی بر علیه شخص
disclaimed	ترک دعوی کردن
traverse	تکذیب کردن دعوی
quarrels	دعوی کردن منازعه
disclaim	ترک دعوی کردن
civil action	دعوی مدنی یا حقوقی
bill	گزارش جریان دعوی
parties	متداعیین اطراف دعوی
litigate	طرح دعوی کردن
seduction	دعوی فریب و اغوا
litigated	طرح دعوی کردن
litigates	طرح دعوی کردن
disclaiming	ترک دعوی کردن
disclaims	ترک دعوی کردن
litigating	طرح دعوی کردن
quarrelled	دعوی کردن منازعه
disaffirm	ترک دعوی کردن
traversed	تکذیب کردن دعوی
quarreling	دعوی کردن منازعه
quarreled	دعوی کردن منازعه
traverses	تکذیب کردن دعوی
traversing	تکذیب کردن دعوی
bills	گزارش جریان دعوی
irredentism	نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
pretending	بخود بستن دعوی کردن
venue	محل وقوع جرم یا دعوی
pretends	بخود بستن دعوی کردن
pretend	بخود بستن دعوی کردن
action in rem	دعوی بر علیه عین مال
dismissal	عزل مختومه کردن دعوی
dismissals	عزل مختومه کردن دعوی
venues	محل وقوع جرم یا دعوی
sounding in damages	دعوی خسارت صحیح و محکم
to pretend to wisdom	دعوی عقل یا حکمت کردن