English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
self appointed منصوب شده بوسیله خویشتن
self-appointed منصوب شده بوسیله خویشتن
Other Matches
self administered اداره شونده بوسیله خویشتن
selfhood خویشتن
self خویشتن
appointee منصوب
appointees منصوب
self worship پرستش خویشتن
self justification توجیه خویشتن
self recrimination ملامت خویشتن
self perception ادراک خویشتن
self image خویشتن شناسی
self mutilation جرح خویشتن
self observation خویشتن نگری
self advancement جلوبری خویشتن
self-denial انکار خویشتن
restrained خویشتن دارانه
self acceptance خویشتن پذیری
invested منصوب کردن
appointor منصوب کننده
instal منصوب نمودن
appointe منصوب کردن
installs منصوب نمودن
installing منصوب نمودن
invest منصوب کردن
invests منصوب کردن
investing منصوب کردن
install منصوب نمودن
continence خویشتن داری پرهیزگاری
introspectionist خویشتن نگری است
self analysis تجزیه وتحلیل خویشتن
defendance need نیاز خویشتن پایی
self examination درون خویشتن بینی
self scrutiny درون خویشتن بینی
puts منصوب کردن واداشتن
nominee منصوب تعیین شده
nominees منصوب تعیین شده
putting منصوب کردن واداشتن
intromit جادادن منصوب کردن
put منصوب کردن واداشتن
self awareness اگاهی از خود خویشتن شناسی
self accusation عمل تهمت زدن به خویشتن
there is nothing like leather هر که نقش خویشتن بیند دراب
regius professor استاد منصوب ازطرف پادشاه
instate برقرار کردن منصوب نمودن
to put in منصوب کردن ارائه دادن
self analytical تجزه وتحلیل کننده خویشتن خود شناس
introvert شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
introverts شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
self insurance بیمه شدگی توسط خویشتن بیمه شدن پیش خود
invests منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
invested منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
investing منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
invest منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
appoint برقرار کردن منصوب کردن
appoints برقرار کردن منصوب کردن
coronation carpet فرش تاجگذاری [این فرش که منصوب به اصفهان می باشد در قرن هفدهم میلادی جهت تاجگذاری فردریک پنجم در دانمارک بافته شده و اکنون نیز در موزه سلطنتی دانمارک نگهداری می شود]
thruogh the a of بوسیله
whereby که بوسیله ان
via بوسیله
perprep بوسیله
by بوسیله
at the hand of بوسیله
per بوسیله
by dint of بوسیله
wherewithal که بوسیله ان
by the instrumentality of بوسیله
with بوسیله
of بوسیله
osmose نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
hydrolysis تجزیه بوسیله اب
by depty بوسیله نماینده
electrically بوسیله برق
municipally بوسیله شهرداری
hydromancy تفال بوسیله اب
per pais بوسیله مملکت
by wire بوسیله تلگراف
by the f. بوسیله لمس
per pais بوسیله کشور
pouring تراوش بوسیله ریزش
poured تراوش بوسیله ریزش
pours تراوش بوسیله ریزش
aerotherapeutics معالجه بوسیله هوا
pour تراوش بوسیله ریزش
radar scan مراقبت بوسیله رادار
aeromancy تفال بوسیله هوا
in propria persona بوسیله خود شخص
diathermy معالجه بوسیله حرارت
windblown در حرکت بوسیله باد
windswept بوسیله باد جاروشده
intuitively بوسیله درک مستقیم
electromotive متحرک بوسیله برق
galvanography روی مس بوسیله اندودکهربایی
traingulation پیمایش بوسیله مثلثات
dragonnades بوسیله سواره نظام
to scent out بوسیله بوجستجوکردن ویافتن
electric chair اعدام بوسیله برق
to pick thanks بوسیله سخن چینی
hydrolyze بوسیله اب تجزیه شدن
hydromancer تفال زننده بوسیله اب
eluviation انتقال بوسیله بادوباران
semaphore مخابره بوسیله پرچم
seagirt محصور بوسیله دریا
brewed بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
brews بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
patents بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
leaching تصفیه بوسیله شستشو
patenting بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
lapped joint اتصال بوسیله پوشش
patented بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
brew بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
pipeage ترابری بوسیله لوله
photogelatin process چاپ بوسیله ژلاتین
infiltration پالایش بوسیله تراوش
pipe down بوسیله شیپور یا نای
baptised بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
postage حمل بوسیله پست
phototypography چاپ بوسیله عکسبرداری
pipage ترابری بوسیله لوله
patent بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
baptizes بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
churned بوسیله اسباب گردنده
churn بوسیله اسباب گردنده
sent via e-mail بوسیله ایمیل فرستاده شد
baptized بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptising بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptize بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizing بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptises بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
churns بوسیله اسباب گردنده
chemical warfare جنگ بوسیله گازهای شیمیایی
container transport حمل و نقل بوسیله کانتینر
memoria technica فن یا شیوهای که بوسیله ان یادوهوش رانیرومندمیسازند
the block مردن بوسیله گردن زنی
massotherapy معالجه بوسیله مشت و مال
lyophiled خشک شده بوسیله انجمادسخت
instantiate معرفی کردن بوسیله کنسرت
roentgenoscopy معاینه بوسیله اشعه مجهول
photoengraving گراور سازی بوسیله عکاسی
cathodogeaph بوسیله پرتومجهول عکس برداشتن از
rainwash شستشوی چیزی بوسیله باران
argon arc welding جوش قوسی بوسیله گازارگون
phonendoscope اسبابی که بوسیله ان صداهای کوچک
perfusion غسل تعمید بوسیله اب پاشی
photolighograph عکسبردری بوسیله چاپ سنگی
rainwash شسته شده بوسیله باران
photomap نقشه برداری بوسیله عکاسی
intercommunication system ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
chafes بوسیله اصطکاک گرم کردن
carbon arcwelding جوش قوسی بوسیله کربن
lyophil خشک شده بوسیله انجمادسخت
seaborne بوسیله کشتی حمل شده
grout stop اب بندی بوسیله تزریق دوغاب
in law خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
hyphenate بوسیله خط دارای فاصله کردن
sporogony تولید مثل بوسیله هاگ
steam propulsion of ships راندن کشتی ها بوسیله بخار
hit wicket انداختن میله بوسیله خودتوپزن
step down کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
stethoscopy معاینه بوسیله گوشی طبی
telekinesis حرکت اجسام بوسیله ارواح
hydrophilous گرده افشانی کننده بوسیله اب
hydropathy معالجه امراض بوسیله اب وتجویز اب
waterborne حمل شده بوسیله اب اب برد
wet down بوسیله اب پاشی خیس کردن
wigwag ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
pyretotherapy معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
electrotype بوسیله برق چاپ کردن
radiophotograph انتقال عکس بوسیله رادیو
wirephoto بوسیله بی سیم عکس فرستادن
electro magnetism تولید خواص مغناطیسی بوسیله
lightproof غیرقابل نفوذ بوسیله نور
electrometallurgy ذوب فلزات بوسیله برق
rocket propulsion حرکت بجلو بوسیله موتورموشکی
incuse نقش شده بوسیله چکش
embolic مربوط به انسداد رگ بوسیله جسمی
platinotype عکاسی بوسیله املاح پلاتین
latch بوسیله کلون محکم کردن
latches بوسیله کلون محکم کردن
chafe بوسیله اصطکاک گرم کردن
to buy something at an auction چیزی را در [بوسیله] حراجی خریدن
chafing بوسیله اصطکاک گرم کردن
self-service کمک بوسیله خود شخص
suicide attack قصد کشت بوسیله خودکشی
suicide bombing قصد کشت بوسیله خودکشی
by no one else از [بوسیله] هیچ کسی دیگر
mail order سفارش کالا بوسیله پست
self service کمک بوسیله خود شخص
nettles بوسیله گزنه گزیده شدن
nettle بوسیله گزنه گزیده شدن
photocopied رونوشت برداری بوسیله عکاسی
photocopies رونوشت برداری بوسیله عکاسی
photocopy رونوشت برداری بوسیله عکاسی
photocopying رونوشت برداری بوسیله عکاسی
soaks بوسیله مایع اشباع شدن
soak بوسیله مایع اشباع شدن
shields بوسیله سپر حفظ کردن
radiograms عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
radiogram عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
semaphore بوسیله پرچم مخابره کردن
lip read کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip-read کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com