Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
equisignal zone
منطقهای که دارای امواج مغناطیسی یکسان است
Other Matches
modulate
مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulating
مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulates
مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
emission control
کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
isoelectronic
دارای الکترونهای یکسان
isoclinal line
خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
isoclinic line
خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
low frequency
امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
hypersonic
دارای سرعتی پنج یا شش برابر امواج صوتی در فضا
sector scan
کاوش منطقهای با رادار تجسس منطقهای
radio wave
امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو
continuous wave
امواج الکترومگنتیک که بدون فاصله تکرار میشوند ومعمولا دارای دامنه و طول موج و فرکانس ثابت میباشند
isocratic
دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
autosync
خصوصیت یک مودم برای ارسال سیگنال دادههای یکسان به کامپیوتری که فقط سیگنالهای غیر یکسان را منتقل میکند
magnetic
دارای نیروی مغناطیسی
confusion reflector
وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
modulation
سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
isodynamic
دارای نیروی مغناطیسی مساوی
isomagnetic
دارای نیروی مغناطیسی متساوی
polar
دارای قطب مغناطیسی یا الکتریکی متقارن
shunt wound
دارای سیم پیچ مغناطیسی انحرافی
high frequency
دارای فرکانس با تکرار زیاد امواج پر فرکانس
flat rate
نرخ یکسان تعرفه یکسان
isopiestic
دارای فشار یکسان خط هم فشار
regional forces
نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
radiation scattering
انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
magnetic induction
چگالی شار مغناطیسی اندوکسیون مغناطیسی چگالی میدان مغناطیسی چگالی خطوط قوای مغناطیسی
agonic line
خط موسوم روی یک نقشه که نقاطی را که دارای خطا یاانحراف مغناطیسی صفر میباشند به یکدیگر متصل میکند
constant angle arch dam
بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
radiological monitoring
ارسال امواج تشعشعی یا رله امواج تشعشعی هستهای
trapping
اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
coragne line
خطوط جذر و مد یکسان خطوط کشند یکسان
lenz' law
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
softer
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
softest
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
soft
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
medium
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
mediums
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
ferromagnetic material
هر مادهای که بار مغناطیسی را نگه می دارد بتواند مغناطیسی شود
magnetic tape
پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic tapes
پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
taped
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
tapes
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
record
گیرندهای که سیگنالهای الکتریکی را به مغناطیسی تبدیل میکند تا داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
degauss
پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
tape
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
magnetic ink character recognition
تشخیص کاراکترهای جوهرمغناطیسی بازشناسی کاراکتربا جوهر مغناطیسی دخشه شناسی مرکب مغناطیسی
magnetic skin effect
جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
magnetic blowout
خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
zonary
منطقهای
regional
منطقهای
zonular
منطقهای
zonal
منطقهای
territorial
منطقهای
regionally
منطقهای
permalloy
خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
regional network
شبکه منطقهای
regional gap
شکاف منطقهای
area interdiction
ممانعت منطقهای
regional economy
اقتصاد منطقهای
regional trade
تجارت منطقهای
zone refining
پالایش منطقهای
regional projects
طرحهای منطقهای
area monitoring
مراقبت منطقهای
zone purification
تصفیه منطقهای
regional development
توسعه منطقهای
regional center
مرکز منطقهای
area fire
اتش منطقهای
area evacuation
اخراجات منطقهای
area evacuation
تخلیه منطقهای
area defense
پدافند منطقهای
circuit court
دادگاه منطقهای
territorial
محلی منطقهای
area bombing
بمباران منطقهای
zone defence
دفاع منطقهای
area target
اماج منطقهای
area target
هدف منطقهای
area study
بررسی منطقهای
carpet bombing
بمباران منطقهای
area signal center
مرکزمخابرات منطقهای
area confinement facility
بازداشتگاه منطقهای
zone
دفاع منطقهای
zones
دفاع منطقهای
demolition belt
کمربند تخریب منطقهای
regionalist
منطقهای ناحیه گرای
zonal tournament
تورنمنت منطقهای شطرنج
regional planning
برنامه ریزی منطقهای
area sampling
نمونه گیری منطقهای
convalescent center
بیمارستان ثابت منطقهای
regionalistic
منطقهای ناحیه گرای
area control center
مرکز کنترل منطقهای
magnaflux
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
magnetic flow
فوران مغناطیسی فلوی مغناطیسی
magnetic ritation
گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی
magnetic reluctance
مقاومت مغناطیسی رلوکتانس مغناطیسی
magnetic deflector
یکسوکننده مغناطیسی اشکارساز مغناطیسی
redeploys
از منطقهای به منطقه دیگراعزام داشتن
plastic zone
منطقهای که در ان خاکها زیر و رو میشوند
deprossion
منطقهای با فشار بارومتری نسبتا کم
redeploying
از منطقهای به منطقه دیگراعزام داشتن
redeployed
از منطقهای به منطقه دیگراعزام داشتن
redeploy
از منطقهای به منطقه دیگراعزام داشتن
free zone
منطقهای که ازحقوق گمرکی معاف میباشد
extended defense
پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
watershed
منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
watersheds
منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
cyclone
منطقهای با فشار بارومتری کم و گردبادهای منحصر به فرد
cyclones
منطقهای با فشار بارومتری کم و گردبادهای منحصر به فرد
effective beaten zone
منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
magnetic flux density
چگالی شار مغناطیسی چگالی خطوط قوا اندوکسیون مغناطیسی
carpet bombing
توزیع بمب جهت پوشش یک منطقه بمباران منطقهای
uniform
یکسان
uniforms
یکسان
identic
یکسان
same
یکسان
invariant
یکسان
similiar
یکسان
similar
یکسان
equalled
یکسان
equals
یکسان
equalling
یکسان
equaling
یکسان
equaled
یکسان
equal
یکسان
identical
یکسان
of kin
یکسان
akin
یکسان
assimilatc
یکسان کردن
standards
یکسان معیار
standard
یکسان معیار
uniform movement
جنبش یکسان
solids
یکسان فضائی
solid
یکسان فضائی
alike
شبیه یکسان
spreading
پخش یکسان
assimilates
یکسان کردن
assimilated
یکسان کردن
assimilate
یکسان کردن
assimilating
یکسان کردن
uniforms
یک شکل یکسان
identically
بطور یکسان
equably
بطور یکسان
uniform
یک شکل یکسان
uniformly
بطور یکسان
intermediate area
منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
rase
باخاک یکسان کردن
without distinction
بدون فرق یکسان
it ius all one to me
برای من یکسان است
equally appearing difference
تفاوتهای یکسان نما
equal appearing intervals
فاصلههای یکسان نما
coconscious
ادراک چیزهای یکسان
coconsciousness
ادراک چیزهای یکسان
nuclear parity
قدرت اتمی یکسان
balanced design
طرح با تراز یکسان
equates
یکسان فرض کردن
equated
یکسان فرض کردن
equate
یکسان فرض کردن
to kiss the dust
باخاک یکسان شدن
to make even with the ground
با خاک یکسان کردن
The city was razed to the ground.
شهر با خاک یکسان شد
ground swell
امواج
to raze a city to the ground
شهری را با خاک یکسان کردن
to prostrate a city
شهری را با خاک یکسان کردن
irregular polygon
شی گرافیکی که ابعاد یکسان دارد
to lump them all together
<idiom>
با همه یکسان رفتار کردن
method of equal appearing intervals
روش فاصلههای یکسان نما
gravitational waves
امواج گرانشی
the waves of the sea
امواج دریا
thermal waves
امواج گرمایی
oscilloscope
اشکارسازی امواج
reverberation
برگشت امواج
reverberations
برگشت امواج
tidal waves
امواج جزرومدی
pulse
امواج ضربانی
pulsed
امواج ضربانی
sky wave
امواج اسمانی
emissions
انتشار امواج
emission
انتشار امواج
wander wave
امواج سیار
transient wave
امواج سیار
radio waves
امواج رادیویی
interference
تداخل امواج
tosser
دستخوش امواج
spoondrift
ترشح امواج
incoherent waves
امواج همدوس
electromagnetic waves
امواج الکترومغناطیسی
crashing waves
امواج خروشان
electromagnetic waves
امواج الکترومگنتیک
pulsing
ضربان امواج
brain waves
امواج مغزی
gravitational waves
امواج جاذبه
gravity waves
امواج ثقلی
ground waves
امواج زمینی
hertzian waves
امواج هرتز
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
balances
برای همه خطاها یکسان است
an e. battle
جنگی که برای دو طرف یکسان است
balance
برای همه خطاها یکسان است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com