Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
saturated zone
منطقه اشباع
zine of saturation
منطقه اشباع
Other Matches
drop zone
منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
damage area
منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens
منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
sanctuaries
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuary
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
airspace reservation
منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
run up area
منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
landing area
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
service area
منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
area of military significant fallout
منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
staging area
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
leave area
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
grid zone
منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
polynia
منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
haven submarine
منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
area oriented
بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
skid row
<idiom>
منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
concentration area
منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
sectors
منطقه عمل منطقه مسئولیت
combat zone
منطقه رزمی منطقه نبرد
remote
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
kill area
منطقه خطر منطقه تلفات
remotest
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
sector
منطقه عمل منطقه مسئولیت
remoter
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
crossing area
منطقه گذار منطقه پایاب
zone of fire
منطقه اتش منطقه تیراندازی
tropopause
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
holding area
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
ranging
تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
motif
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
comparative cover
پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
axial route
مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
demolition target
منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
clandestine assembly area
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
line crosser
فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
launching area
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
demilitarization
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
separation zone
منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
defense coastal area
منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
demolition guard
نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
airspace prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
island bases
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
sweep
تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
impregnation
اشباع
saturated
اشباع
suffusion
اشباع
satiation
اشباع
saturation
اشباع
concentrations
اشباع
concentration
اشباع
saturate
اشباع کردن
saturate
اشباع شدن
saturates
اشباع کردن
saturating
اشباع کردن
saturation current
جریان اشباع
saturates
اشباع شدن
subsaturated
نزدیک به اشباع
neural satiation
اشباع عصبی
overfull employment
اشباع اشتغال
pervasivenness
قوه اشباع
imbues
اشباع کردن
temperature saturation
اشباع دمایی
imbue
اشباع کردن
imbued
اشباع کردن
imbuing
اشباع کردن
subsaturation
شبه اشباع
saturating
اشباع شدن
satiable
اشباع شدنی
satiable
قابل اشباع
plate saturation
اشباع اند
impregnant
اشباع شده
saturable
اشباع شدنی
sodden
اشباع شده
ingraft
اشباع کردن
saturant
اشباع شده
saturation capacity
گنجایش اشباع
saturation factor
ضریب اشباع
saturator
اشباع کننده
unsaturated
اشباع نشده
saturation state
رژیم اشباع
imbibing
اشباع کردن
satiate
اشباع شدن
satiated
اشباع شدن
satiates
اشباع شدن
current saturation
اشباع اند
satiating
اشباع شدن
imbibe
اشباع کردن
imbibed
اشباع کردن
anode saturation
اشباع اند
imbibes
اشباع کردن
magnetic saturation
اشباع مغناطیسی
magnetic saturation
اشباع اهن
color saturation
اشباع رنگ
unsaturate
اشباع نشده
steepest
اشباع کردن
steep
اشباع کردن
voltage saturation
اشباع اند
voltage saturation
اشباع ولتاژی
filament saturation
اشباع افروزه
filament saturation
اشباع دمایی
saturated
اشباع شده
degree of saturation
درجه اشباع
waterlogged
ازاب اشباع
subsaturated
نیمه اشباع شده
saturated fats
چربی اشباع شده
saturated air
هوای اشباع شده
saturated fat
چربی اشباع شده
collector saturation voltage
ولتاژ اشباع کلکتور
chalk-line
[ریسمان اشباع شده با گچ]
chroma
درجه اشباع رنگ
saturated transistor
ترانزیستور اشباع شده
under szturated rock
سنگ زیر اشباع
suffusing
پوشاندن اشباع کردن
suffuses
پوشاندن اشباع کردن
suffused
پوشاندن اشباع کردن
pervasiveness
قوه سرایت یا اشباع
unsaturate
ترکیب اشباع نشده
suffuse
پوشاندن اشباع کردن
unsaturated
ترکیب اشباع نشده
indoctrinating
اغشتن اشباع کردن
unsaturated fat
چربی اشباع نشده
indoctrinates
اغشتن اشباع کردن
saturant
بحد اشباع رسیده
indoctrinated
اغشتن اشباع کردن
indoctrinate
اغشتن اشباع کردن
saturated soil paste
خمیر خاک اشباع
islands
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
island
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
soaks
بوسیله مایع اشباع شدن
ethylene
هیدرو کربن اشباع نشده
polyunsaturated
دارای حلقههای اشباع نشده
poly unsaturated fat
پلی چربی اشباع نشده
soak
بوسیله مایع اشباع شدن
acetylene
هیدروکربور اشباع نشدهای بفرمول 2H2C
inundate
زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
geraniol
الکل اشباع شده مایع و معطر
inundating
زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
inundated
زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
inundates
زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
intersectional service
قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
oilite bushing
بوش مخصوصی از جنس برنز اشباع شده با روغن
area assessment
ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
area of operational interest
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
air defense action area
منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
condensation shock
چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
air surface zone
منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
age hardening
سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
zero air voids unit weight
وزن ذرات موجود در خاک درواحد حجم خاک اشباع شده
aerospace projection operations
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
areas
منطقه
area
منطقه
locale
منطقه
shingles
منطقه
local
<adj.>
منطقه ای
regional
<adj.>
منطقه ای
zone
منطقه
regions
منطقه
locales
منطقه
belts
منطقه
belted
منطقه
sector
منطقه
territory
منطقه
territories
منطقه
sectors
منطقه
blocks
منطقه
blocked
منطقه
block
منطقه
belt
منطقه
separation zone
منطقه حد
districts
منطقه
district
منطقه
region
منطقه
zones
منطقه
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
imbrue
مرطوب کردن اشباع کردن
impregnates
لقاح کردن اشباع کردن
chroma
اندازه رنگ کم رنگ و اشباع
impregnating
لقاح کردن اشباع کردن
impregnate
لقاح کردن اشباع کردن
beatten zone
منطقه مضروبه
frontcourt
منطقه حمله
neutral zone
منطقه خنثی
blind zone
منطقه کور
area security
تامین منطقه
neutral zone
منطقه بی طرف
area search
کاوش منطقه
neutral zone
منطقه بیطرف
observing sector
منطقه دیدبانی
lethal area
منطقه تلفات
attack zone
منطقه حمله
assembly area
منطقه تجمع
assembling area
منطقه تجمع
exclusion area
منطقه ممنوعه
living area
منطقه زندگی
military area
منطقه نظامی
area support
پشتیبانی منطقه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com