English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (12 milliseconds)
English Persian
crossing area منطقه عبور
Search result with all words
safe conduct اجازه عبور از منطقه ممنوعه
safe conducts اجازه عبور از منطقه ممنوعه
safe-conducts اجازه عبور از منطقه ممنوعه
advisory area منطقه پوشش اطلاعات عبور ومرور هوایی
airport traffic area منطقه مخصوص عبور ومرور در فرودگاه
caution area منطقه عبور بااحتیاط
ratline عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
restricted area منطقه منع عبور ومرور
submarine havens منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
transient forces نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
Other Matches
drop zone منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
damage area منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
sanctuaries منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuary منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
airspace reservation منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
landing area منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
service area منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
run up area منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
area of military significant fallout منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
staging area منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
grid zone منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
haven submarine منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
polynia منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
leave area منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
wading crossing عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
skid row <idiom> منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
concentration area منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
area oriented بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
energy transition عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
combat zone منطقه رزمی منطقه نبرد
remote خارج از منطقه منطقه دورافتاده
kill area منطقه خطر منطقه تلفات
sector منطقه عمل منطقه مسئولیت
crossing area منطقه گذار منطقه پایاب
zone of fire منطقه اتش منطقه تیراندازی
remoter خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remotest خارج از منطقه منطقه دورافتاده
sectors منطقه عمل منطقه مسئولیت
tropopause منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
holding area منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
ranging تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
motif گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
comparative cover پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
line crosser فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
axial route مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
demolition target منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
airspace prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
separation zone منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
defense coastal area منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
demolition guard نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
demilitarization تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
launching area منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
sweep تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
island bases پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
island منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
islands منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
traffic post پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
intersectional service قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
air defense action area منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
area assessment ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
air surface zone منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
transmittancy عبور
right of way حق عبور
transmission عبور
transit عبور
cross-Channel عبور
tolls حق عبور
tolling حق عبور
fording عبور از اب
toll حق عبور
transmittance عبور
transmittal عبور
transmissions عبور
rights of way حق عبور
crossing عبور
passage عبور
passages عبور
passage حق عبور
passage of lines عبور از خط
passages حق عبور
right of passage حق عبور
alpha canis majoris عبور
road haulage حق عبور
transmission grating شبکه عبور
transmission factor ضریب عبور
transit traffic عبور ترانزیتی
fords محل عبور
crossing the line عبور از خط استوا
crossing the line عبور از استوا
communication عبور اطلاعات
deep fording عبور از اب عمیق
transmittance مقدار عبور
wading crossing عبور از پایاب
passable قابل عبور
current passage عبور جریان
transoceanic عبور از اقیانوس
traversable قابل عبور
forded محل عبور
highway user tax مالیات حق عبور
fordability قابلیت عبور
toll عوارض عبور
fordable قابل عبور
tolling عوارض عبور
fordless غیرقابل عبور
tolls عوارض عبور
electron transition عبور الکترون
girdle traverse عبور کمربندی
transit راه عبور
transit عبور کردن
ford محل عبور
passageway محل عبور
passageways محل عبور
thoroughfare راه عبور
transit time زمان عبور
faring هزینه عبور
fares هزینه عبور
fared هزینه عبور
fare هزینه عبور
passavani سند عبور
through traffic عبور یکسره
crossest عبور کردن
crosses عبور کردن
tessera کلمه عبور
fleet عبور سریع
traversing عبور کردن
traverses عبور کردن
traversed عبور کردن
traverse عبور کردن
practicableness قابلیت عبور
band pass نوار عبور
penstock مجرای عبور اب
fleets عبور سریع
crosser عبور کردن
cross عبور کردن
transit bill اجازه عبور
conge اجازه عبور
transit bill پروانه عبور
thoroughfares راه عبور
laissez passer پروانه عبور
transit error خطای عبور
counter sign اسم عبور
transit time مدت عبور
light passing عبور نور
cruise عبور کردن
trafficability قابلیت عبور
traject عبور گذرگاه
transduction انقال عبور
overfly عبور کردن
cruising عبور کردن
cruises عبور کردن
oil passage عبور روغن
cruised عبور کردن
shallow fording عبور از اب کم عمق
traffic عبور و مرور
pass عبور کردن
pass گذر عبور
passages عبور سفر
traffics عبور و مرور
passages راه عبور
passages اجازه عبور
pass کلمه عبور
pass اجازه عبور
trafficking عبور و مرور
passage اجازه عبور
safe conducts رخصت عبور
safe conduct رخصت عبور
trafficked عبور و مرور
passes عبور کردن
password اسم عبور
passage راه عبور
passwords اسم عبور
passed عبور کردن
safe-conducts رخصت عبور
passes گذر عبور
passes اجازه عبور
passed اجازه عبور
passed گذر عبور
passes کلمه عبور
passage عبور سفر
passed کلمه عبور
transduction عبور از ماوراء چیزی
overflight عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
traffic control کنترل عبور و مرور
deep fording عبور از عمق زیاد اب
traverse تراورس عبور کمربندکوهنوردی
ferryboats قایق عبور از رودخانه
traversed تراورس عبور کمربندکوهنوردی
ferryboat قایق عبور از رودخانه
traverses تراورس عبور کمربندکوهنوردی
time distance زمان عبور ستون
traversing تراورس عبور کمربندکوهنوردی
indirect transition عبور یا انتقال غیرمستقیم
transilluminate عبور نور از یک عضو
transcutaneous عبور کننده از پوست
traffic peak حداکثر عبور و مرور
traffic lane مسیر عبور و مرور
traffic intensity شدت عبور و مرور
impassable غیر قابل عبور
deliberate crossing عبور با فرصت از رودخانه
traffic flow کشش عبور ومرور
overflights عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
traffic sign علامت عبور و مرور
traffic density شدت عبور و مرور
trafficability قابلیت عبور ومرور
traffic density تراکم عبور و مرور
traffic density تکاشف عبور و مرور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com