Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (10 milliseconds)
English	Persian
heartland	منطقه مرکزی وحیاتی
heartlands	منطقه مرکزی وحیاتی
Other Matches
directrix	خط مرکزی منطقه اتش توپ
biologic	ماده دارویی وحیاتی
drop zone	منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
defense emergency	مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
cpu time	مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central	متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
gestalt	تشکیل و ترکیب چندعامل یاپدیده فیزیکی وحیاتی وروانشناسی برای انجام کارواحدو دست داده جزئی از کل شوند
headquarters	شعبه مرکزی اداره مرکزی
damage area	منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens	منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
paching central	سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
sanctuaries	منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuary	منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
run up area	منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
landing area	منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
airspace reservation	منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
area of military significant fallout	منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
service area	منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
staging area	منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
haven submarine	منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
prohibited area	منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
polynia	منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
grid zone	منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
leave area	منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
area oriented	بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
concentration area	منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
skid row <idiom>	منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
remote	خارج از منطقه منطقه دورافتاده
crossing area	منطقه گذار منطقه پایاب
combat zone	منطقه رزمی منطقه نبرد
kill area	منطقه خطر منطقه تلفات
remoter	خارج از منطقه منطقه دورافتاده
zone of fire	منطقه اتش منطقه تیراندازی
remotest	خارج از منطقه منطقه دورافتاده
sectors	منطقه عمل منطقه مسئولیت
sector	منطقه عمل منطقه مسئولیت
tropopause	منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
holding area	منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
ranging	تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
motif	گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
clandestine assembly area	منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
line crosser	فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
demolition target	منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
comparative cover	پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
axial route	مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
central postal directory	دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
airspace prohibited area	منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
separation zone	منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
demolition guard	نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
defense coastal area	منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
demilitarization	تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
launching area	منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
sweep	تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
island bases	پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
island	منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
islands	منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
intersectional service	قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
area of operational interest	منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
air defense action area	منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
area assessment	ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
air surface zone	منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
focal	مرکزی
centrical	مرکزی
core	مرکزی
focal line	خط مرکزی
centerline	خط مرکزی
cores	مرکزی
central pumping station	مرکزی
central	مرکزی
cl	خط مرکزی
centre pocket	مرکزی
axial	مرکزی
directrix	خط تیر مرکزی
central city	شهر مرکزی
centralists	مرکزی نگر
central sulcus	شیار مرکزی
central fissure	شیار مرکزی
centralist	مرکزی نگر
central head	فشار مرکزی
central government	حکومت مرکزی
central load	بار مرکزی
central limit theorem	قضیه حد مرکزی
state government	دولت مرکزی
spherical angle	زاویه مرکزی
fovea centralis	فرورفتگی مرکزی
nuclei	لب هسته مرکزی
nucleus	لب هسته مرکزی
center	گروه مرکزی
axial pressure	فشار مرکزی
centralized plan	پلان مرکزی
concourse	تالار مرکزی
central gyrus	شکنج مرکزی
fore and aft center line	خط مرکزی سراسری
head office	اداره مرکزی
head office	دفتر مرکزی
eccentricities	برون مرکزی
eccentricity	برون مرکزی
holding company	شرکت مرکزی
center base	میدان مرکزی
center distance	فاصله مرکزی
central heating	گرمایش مرکزی
central bank	بانک مرکزی
mainframe	پردازنده مرکزی
mainframes	پردازنده مرکزی
central convolution	شکنج مرکزی
boost coil	کوئل مرکزی
central control desk	میزفرمان مرکزی
central canal	مجرای مرکزی
central heating	حرارت مرکزی
subcentral	زیر مرکزی
centrum	جسم مرکزی
central processing unit	واحدپردازنده مرکزی
central	تلفن چی مرکزی
centrosymmetric	متقارن مرکزی
centrifugal	گریز از مرکزی
central station	نیروگاه مرکزی
three centred curve	منحنی سه مرکزی
three center bonding	پیوند سه مرکزی
centrically	بطور مرکزی
central processor	پردازشگر مرکزی
central	کامپیوتر مرکزی
central processor	پردازنده مرکزی
centralism	مرکزی نگری
centripetal	جانب مرکزی
central terminal	پایانه مرکزی
central site	سایت مرکزی
central position	وضعیت مرکزی
centre game	بازی مرکزی
central focusing wheel	چرخهزوم مرکزی
central position	قرارگاه مرکزی
central office	دفتر مرکزی
gold	دایره مرکزی هدف
golds	دایره مرکزی هدف
central control panel	تابلوی مرکزی کنترل
geocentric system	دستگاه زمین مرکزی
rimland	حومه ناحیه مرکزی
scandinavian defence	دفاع متقابل مرکزی
geocentric	دوران زمین مرکزی
unit central processing	واحد پردازش مرکزی
GHQ	مخفف ستاد مرکزی
post offices	اداره مرکزی پست
multicenter binding	پیوند چند مرکزی
German Central Bank	بانک مرکزی آلمان
center of gravity axis	محور ثقل مرکزی
central processing unit	واحد پردازش مرکزی
conurbation	شهر مهم مرکزی
cento	سازمان پیمان مرکزی
one shot pump	پمپ روغن مرکزی
Central African Republic	جمهوری آفریقای مرکزی
center	وسط ونقطه مرکزی
heliocentric system	دستگاه خورشید مرکزی
nave	تالار مرکزی صحن
precentral gyrus	شکنج پیش مرکزی
naves	تالار مرکزی صحن
post office	اداره مرکزی پست
conurbations	شهر مهم مرکزی
centers	وسط ونقطه مرکزی
inner cities	بخش مرکزی شهر
centered	وسط ونقطه مرکزی
central heating system	دستگاه حرارت مرکزی
central tendency measures	اندازههای گرایش مرکزی
axis of the bore	محور مرکزی لوله
central planning	برنامه ریزی مرکزی
cores	هسته مرکزی مفتول
central mass storage	انباره انبوه مرکزی
vertical center line illusion	خطای خط قائم مرکزی
core	هسته مرکزی مفتول
inner city	بخش مرکزی شهر
centre pawns	پیادههای مرکزی شطرنج
centre counter defence	دفاع متقابل مرکزی
statolatry	حمایت ازقدرت مرکزی
the middlands	استانهای مرکزی انگلستان
downtown	قسمت مرکزی شهر
centre	وسط ونقطه مرکزی
measures of central tendency	اندازههای گرایش مرکزی
cns	دستگاه عصبی مرکزی
centred	وسط ونقطه مرکزی
Ivory Coast	کرانهی مرکزی و غربی افریقا
high asia	قسمت بلند و مرکزی امریکا
x ring	دایره مرکزی هدف تیراندازی
pecan	درخت گردوی امریکای مرکزی
keel	ستون عرضی مرکزی ناو
king's yellow	مارهای صیادجوندگان امریکای مرکزی
center spot	نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
sweet spot	قسمت مرکزی راکت یا چوب
pecans	درخت گردوی امریکای مرکزی
organization of central american states	سازمان دول امریکای مرکزی
osset	اریایی نژادان قفقاز مرکزی
geothermic	وابسته به حرارت مرکزی زمین
keels	ستون عرضی مرکزی ناو
radian	زاویه مرکزی قوس دایره
central food preparation facility	کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
umbilical	واقع در نزدیکی ناف مرکزی
geocentric	دارای مرکزی در زمین زمینی
general posr office	اداره مرکزی پست در لندن
central planning team	تیم طرح ریزی مرکزی
central railway station	ایستگاه مرکزی راه اهن
geothermal	وابسته به حرارت مرکزی زمین
statism	تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
wing section	بخش مرکزی یا پانل خارجی بال

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com