Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
middle
منطقه میانی زمین
middles
منطقه میانی زمین
Other Matches
midcourt
منطقه میانی بین دیوار مقابل و عقب
midfield line
خط میانی زمین
center line
خط میانی زمین
center stripe
خط میانی زمین
grounded neutral
سیم میانی زمین
center ice circle
داره میانی زمین
medice
قسمت میانی زمین
landmass
منطقه وسیعی از زمین
back zone
منطقه عقب زمین والیبال
proportional clothing
لباس هماهنگ یا همرنگ زمین یا منطقه عملیات
terrain appreciation
ارزیابی و بررسی وضع زمین منطقه از نظر نظامی
offset distance
مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
end zone
منطقه اخر زمین هاکی از خط ابی تادیوار پشت دروازه
suprapermafrost
ابهای زیرزمینی که بالای منطقه لایه منجمد زمین قرارمی گیرند
drop zone
منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
damage area
منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens
منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
alley
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
sanctuaries
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuary
منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
run up area
منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
airspace reservation
منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
area of military significant fallout
منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
service area
منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
landing area
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
staging area
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
leave area
منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
haven submarine
منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
grid zone
منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
polynia
منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
concentration area
منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
skid row
<idiom>
منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
area oriented
بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
combat zone
منطقه رزمی منطقه نبرد
remote
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
sectors
منطقه عمل منطقه مسئولیت
sector
منطقه عمل منطقه مسئولیت
kill area
منطقه خطر منطقه تلفات
remoter
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remotest
خارج از منطقه منطقه دورافتاده
crossing area
منطقه گذار منطقه پایاب
zone of fire
منطقه اتش منطقه تیراندازی
tropopause
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
ranging
تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
holding area
منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
motif
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
axial route
مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
demolition target
منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
clandestine assembly area
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
line crosser
فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
comparative cover
پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
launching area
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
separation zone
منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
airspace prohibited area
منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
demilitarization
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
demolition guard
نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
defense coastal area
منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
sweep
تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
island bases
پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
island
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
islands
منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
intersectional service
قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
centric
میانی
centrical
میانی
center back
بک میانی
middle deck
پل میانی
medial
میانی
mesail
میانی
mesal
میانی
mesial
میانی
median
میانی
mesne
میانی
innermost
میانی
center land
خط میانی
inmost
میانی
mediate
میانی
mediums
میانی
midline
خط میانی
mediated
میانی
mediating
میانی
medium
میانی
mediates
میانی
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
central strip
نوار میانی
median
سکوی میانی
intermediate plate
صفحه میانی
intermediate points
جهات میانی
middle fraction
پاره میانی
center section
بال میانی
median income
درامد میانی
neutral wire
سیم میانی
center wing
بال میانی
central reserve
سکوی میانی
neutral conductor
سیم میانی
intermediate
طبقه میانی
intermediate
عضو میانی
meddle
میانی وسطی
meddled
میانی وسطی
intermediate terminal
ترمینال میانی
interphase
فاز میانی
tympanum
گوش میانی
intermediate layer
لایه میانی
cut splice
پیوند میانی
mesencephalon
مغز میانی
intermediate image
تصویر میانی
intermediate fuse
فیوز میانی
middle ear
گوش میانی
intermediate frequency tank circuit
فرکانس میانی
hogging
تنش میانی
intermediate link
حلقه میانی
intermediate frequency
فرکانس میانی
i.f.
فرکانس میانی
middle
میانی وسطی
middles
میانی وسطی
center circle
دایره میانی
intermediate oscillation
نوسان میانی
intermediate office
مرکز میانی
middle fraction
جزء میانی
mid flap
فلپ میانی
meddles
میانی وسطی
halfback
بازیگر میانی
intermediate anneal
التهاب میانی
intermediate phase
فاز میانی
midpoints
نقطه میانی
midsection
قطعه میانی
intermediate band
باند میانی
interconnection
اتصال میانی
mid-
میانی وسطی
buffer
حافظه میانی
mid
میانی وسطی
interband
باند میانی
drop keel
تیغه میانی
middle part
قسمت میانی
halfback
بازیگرخط میانی
lower boom
بوم میانی
lower boom
تیرک میانی
intermediate contact
کنتاکت میانی
ridge rope
سیم میانی
intermediate transmitter
فرستنده میانی
intermediate field
میدان میانی
middle insomnia
بیخوابی میانی
tun dish throught
پاتیل میانی
intermediate zone
ناحیه ی میانی
midpoint
نقطه میانی
dorsomedial
پشتی- میانی
intermediate distribution frame
مقسم میانی
middle layer
قشر میانی
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
vermis
قطعه میانی مخچه
media
پوشش میانی سرخرگ
flankerback
بازیگر میانی جناح
intercedes
پادر میانی کردن
interceding
پادر میانی کردن
interceded
پادر میانی کردن
centers
نقط ه میانی چیزی
looms
قسمت میانی پارو
looming
قسمت میانی پارو
intercede
پادر میانی کردن
bilge board
تخته میانی قایق
middle lintel in window
وادار میانی پنجره
midpoint rule
قاعده نقطه میانی
loomed
قسمت میانی پارو
loom
قسمت میانی پارو
half length illusion
خطای ادراکی میانی
intermediate roll stand
مقام نورد میانی
dermis
غشاء میانی پوست
intermediate frequency transformer
مبدل فرکانس میانی
intermediate frequency stage
طبقه ی فرکانس میانی
dorsomedial thalamus
تالاموس پشتی- میانی
intermediate frequency sensitivity
حساسیت فرکانس میانی
intermediate frequency section
مقطع فرکانس میانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com