English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
control logic منطق کنترل
Other Matches
organum کتاب منطق منطق ارسطو
propositional calculus منطق گزاره ای [ریاضی] [منطق]
formal logic منطق صوری [منطق]
cascade control چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
logistic منطق نمادی مربوط به منطق نمادی
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
task نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
token بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
tasks نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tokens بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
electronic مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
apt زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
processor پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
control panel صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
control and reporting center تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
looped عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
real time سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
executives دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
executive دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
loop عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loops عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
radio control کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
inept بی منطق
logic منطق
novum organum منطق
rationale منطق
reasons منطق
reason منطق
rolleron کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
threshold logic منطق استانهای
logic منطق ریاضی
logical empiricism منطق عملی
dialectics منطق جدلی
double rail logic منطق دو خطی
transistor transistor logic منطق TTL
two level logic منطق دوسطحی
mathematical logic منطق ریاضی
computer logic منطق کامپیوتر
novum organum منطق بیکن
negative logic منطق منفی
canonic منطق اپیکوری
structural logic منطق ساختی
boolean logic منطق بولی
cryptologic منطق رمز
current mode logic منطق جریانی
n level logic منطق N سطحی
positive logic منطق مثبت
afortiori با منطق محکمتر
affective logic منطق عاطفی
proposition گزاره [منطق]
dialectician منطق دان
illogic خلاف منطق
formal logic منطق صوری
logicians منطق دان
logician منطق دان
single rail logic منطق تک خطی
to chop logic منطق بافتن
formmal logic منطق صوری
shared resource منطق اشتراکی
shared logic منطق اشتراک
sequential logic منطق ترتیبی
fuzzy logic منطق نامعلوم
logical positivism منطق عملی
formal logic منطق رمزی
frame منطق اسکلت
symbolic logic منطق رمزی
propositional logic منطق گزارهای
symbolic logic منطق سمبلیک
symbolic logic منطق نمادی
nonsense خارج از منطق
fluid logic منطق سیلانی
formal logic منطق مجرد
IRQ سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
reactionary مخالفت گرای بی منطق
inference rule قواعد استنتاج [منطق]
dialectology علم منطق جدلی
dialectician پیرو منطق استدلالی
dialectically مطابق قواعد منطق
logistic محاسبهای علم منطق
logic arithmetic unit واحد منطق و حساب
well advised ازروی عقل و منطق
arithmetic logic unit واحد حساب و منطق
arithmetically منطق قاعده حساب
reactionaries مخالفت گرای بی منطق
controlling سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
inventory control کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
controls سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
To be amenable to reason . اهل منطق ودلیل بودن
De Morgan's laws قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق]
truth table جدول ارزش [منطق] [ریاضی]
De Morgan's laws قوانین دومورگان [ریاضی] [منطق]
rule of inference, قواعد استنتاج [منطق] [ریاضی]
modus tollendo tollens نفی تالی [منطق] [ریاضی]
denying the consequent نفی تالی [منطق] [ریاضی]
transformation rule قواعد استنتاج [منطق] [ریاضی]
alethiology قسمتی از منطق که باحقیقت سروکار دارد
propositional calculus حساب گزاره ای [فلسفه] [منطق] [ریاضی]
propositional calculus حساب گزاره ها [فلسفه] [منطق] [ریاضی]
ctrl کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control sheet صفحه کنترل چارت کنترل
control statement حکم کنترل دستور کنترل
block plot صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
scholastically موافق اصول اموزشگاهها مطابق منطق قدیمی ها طلبه وار
plato منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
control stick سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
arithmetic logic unit بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
tactical air controler افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
controlled fragmentation مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
subroutine تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
alu Unit Logic Arithmetic بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
dtl Logic Transistor Diod منطق میکروالکترونیکی که براتصالات میان دیودهای نیمه هادی و ترانزیستور استواراست
control officer افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
climb mode روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
remote control کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
simple network management protocol سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
go around mode روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
quality control tests ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
flight control دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
if and only if اگر و تنها اگر [ریاضی] [منطق] [کامپیوتر]
airlift control element عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
custody مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
controlled net شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
traffic post پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
tactical air control center مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
fire control کنترل کردن اتش کنترل اتش
periodic stock check کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
mathematical logic منطق ریاضی [ریاضی]
field control نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
controlling کنترل
control code کد کنترل
control کنترل
controls کنترل
rein کنترل
minor control کنترل کم
check-up کنترل
line control کنترل خط
check-ups کنترل
indirect control کنترل غیرمستقیم
inspection lamp لامپ کنترل
intensity control کنترل شدت
input control کنترل ورودی
control pannel پانل کنترل
control word کلمه کنترل
inventory control کنترل موجودی
control port درگاه کنترل
control procedure رویه کنترل
lateral control کنترل جانبی
control program برنامه کنترل
level control کنترل سطح
lever control کنترل اهرمی
control surface سطح کنترل
control pannel تابلوی کنترل
numerical control کنترل عددی
ignition control کنترل احتراق
penstock دریچه کنترل اب
control system سیستم کنترل
grid control کنترل شبکه
relays یچ کنترل الکترومغناطیسی
relayed یچ کنترل الکترومغناطیسی
relay یچ کنترل الکترومغناطیسی
ground control کنترل زمینی
organization control کنترل سازمانی
hoo heap کنترل نفس
hydraulic tracer control کنترل پیستونی
image control کنترل تصویر
lift control کنترل اسانسور
control structure ساخت کنترل
check-ups کنترل کردن
control rod میله کنترل
marketing audit کنترل داخلی
control section بخش کنترل
manual control کنترل دستی
control slide کشوی کنترل
control section قسمت کنترل
control sequence ترتیب کنترل
takeovers اعمال کنترل
motor control کنترل حرکتی
control signal علامت کنترل
takeover اعمال کنترل
control sheet برگ کنترل
check-up کنترل کردن
material control کنترل مواد
camshafts محور کنترل
camshaft محور کنترل
net control کنترل شبکه
control store انباره کنترل
light brightness control کنترل روشنایی
n/c کنترل عددی
lighting control کنترل روشنایی
light control کنترل نور
monetary control کنترل پولی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com