Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
English
Persian
get at
<idiom>
منظور داشتن
Search result with all words
variable ratio
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
to mean
منظور
[داشتن]
این است
to mean to do something
منظور انجام کاری را داشتن
Other Matches
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
sake
منظور
viewing
منظور
viewed
منظور
view
منظور
views
منظور
meaning
منظور
pricked
منظور
pricks
منظور
purposeless
بی منظور
pricking
منظور
aims
منظور
aimed
منظور
prick
منظور
aim
منظور
meanings
منظور
with a view to
به منظور
with the intention of
به منظور
with the view of
به منظور
intentions
منظور
purpose
منظور
purposes
منظور
objectless
بی منظور
intention
منظور
purpose of the dam
منظور از سد
scope
منظور
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
objective
هدف منظور
intentions
قصد و منظور
intent
معنی منظور
laid on
<past-p.>
منظور شده
appropriated
<adj.>
<past-p.>
منظور شده
allocate
منظور کردن
for publicity purposes
به منظور تبلیغ
provided
<adj.>
<past-p.>
منظور شده
scope
منظور از عملیات
scope
منظور مفاد
objectives
منظور ازعملیات
objectives
هدف منظور
objective
منظور ازعملیات
allocating
منظور کردن
allocates
منظور کردن
intention
قصد و منظور
whereunto
بچه منظور
to what purpose
برای چه منظور
whereto
بچه منظور
to make allowance
منظور کردن
to make oneself clear
<idiom>
منظور را روشن کردن
adhoc
تنها به این منظور
self defeating
علیه منظور خود
self-defeating
علیه منظور خود
clearance sales
فروش به منظور تصفیه حراج
paper gold
منظور حق برداشت مخصوص است
malingering
تعارض به منظور فرار ازخدمت
(can't) make head nor tail of something
<idiom>
فهمیدن ،یافتن منظور چیزی
clearance sale
فروش به منظور تصفیه حراج
What does it exactly mean?
منظور از این دقیقا چه است؟
assessment
تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
bridgeware
برنامههای کامپیوتری به منظور ترجمه دستورالعملها
assessment
تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
assessments
تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
adjutant's call
احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
assessments
تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
mark-down
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
scope
طول زنجیر ارتفاع سنج ناو منظور
it did not meet our views
منظور مارا انجام نداد نظرماراتامین نکرد
mark-downs
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
declared value
قیمت اعلام شده به منظور تعیین مالیات
capitalized expense
در ضمن اصل دارایی نیز منظور میشود
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
replevin
طرح دعوی به منظور استرداد مال توقیف شده
cadastral surveys
عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
drain joints
فاصله بین تنبوشههای زهکش به منظور دخول اب به تنبوشه ها
treasury stock
سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
priming
پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
radical economists
منظور گروهی ازاقتصاددانان کلاسیک مانندمالتوس و مارکس میباشد
levy a sum on a person's property
به منظور تامین مدعی به دارایی کسی را توقیف کردن
bay
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
baying
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bayed
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
juck work
کوبیدن میخ درکف و دیوارهای کانال به منظور ایجاد رسوب
kuomintang
حزب ناسیونالیست چین که در سال 1981 به منظور مبارزات ضداستعماری شد
turnkey
سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
retrofit
بروز در اوردن یا اضافه نمودن به یک سیستم موجودبه منظور بهبود ان
bays
حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bagger my neihbour trade palicy
سیاست فقیر ساختن کشورهمسایه به منظور ابادساختن کشور خود با استثماران
combination
توافق بین دو یا چند موسسه به منظور دست یافتن به بهره بیشتر
earthquake factor
مقدار درصد شتاب ثقلی که درطرح محاسبات ساختمانی منظور میگردد
eudaimonism
اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
betterment
خرجی که به منظور افزایش بازده یا تقلیل هزینه عملیات صورت بگیرد
eudaemonism
اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
special contracts
منظور عقودی هستند که نام و صیغه خاص و شرایط ویژه دارند
assessed value
ارزشی که به منظور خاص برای یکی از اقلام دارایی معین میشود
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
reventment
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
superscripsit
بسته نرم افزاری که به منظور پردازش کلمه درسیستمهای ریزکامپیوتر بکارمی رود
suck wheels
رکاب زدن پشت سر دوچرخه سوار دیگر به منظور کاستن از فشار هوا
rule of reason
تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
coalitions
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
coalition
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
constructive trust
منظور مسئولیتی است که از حکم قانون ناشی میشود و ارتباطی به خواست شخص ندارد
system follow up
ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
subsidy
حقوق گمرکی اشیا وارداتی و صادراتی معافیت مالیاتی تولیدکنندگان به منظور پایین نگهداشتن قیمتها
cybernation
کاربرد کامپیوترهای تزویج شده با ماشین الات خودکاربه منظور کنترل و انجام عملیات پیچیده
bench check
ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
hard sectored
دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
appliance computer
سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
aggregates
مصالح ریزدانه مانند ماسه وشن یا مخلوطی از انها که به منظور تهیه بتن با سیمان مخلوط می شوند
demagogisme
استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
overstriking
توانایی یک چاپگر نسخه چاپی برای ضربه مکرر زدن به کاراکتربه منظور تولید حالت نمایانتری از ان
aggregate
مصالح ریزدانه مانند ماسه وشن یا مخلوطی از انها که به منظور تهیه بتن با سیمان مخلوط می شوند
precedent
نمونه و پیش نویس اسناد مختلف که به منظور استفاده تهیه کنندگان بعدی اینگونه اسنادتهیه و منتشر میشود
common nuisance
منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
right of search
حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
clipboards
قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
clipboard
قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
precedents
نمونه و پیش نویس اسناد مختلف که به منظور استفاده تهیه کنندگان بعدی اینگونه اسنادتهیه و منتشر میشود
anti collision light
چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
water injection
پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
pitot pressure
فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
pilot line operation
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
preventive war
نبرد پدافندی نبرد به منظور جلوگیری ازعملیات دشمن
redundancies
نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
trend line
یک بسط محاسبه شده از سری داده به منظور پیش بینی خط سیرهای ورای داده معلوم
redundancy
نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
conflict of lows
در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
loss leader
بفروش میرسد کالایی که به منظور جلب توجه مشتری زیر قیمت تمام شده بفروش می رسد
cartels
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartel
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
timing disc
علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
protectionism
دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
exquatur
اجازه اقدام دادن به کنسول منظور اجازهای است که به کنسول داده میشود تا به وفایف خود عمل کند
expansion card
کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد
dumping
صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
leninism
اصول عقاید لنین مارکسیسم با تفسیر واستنباطی که لنین از ان به منظور انطباق با ایدئولوژی مذکور با وضع روسیه کرده است
trapdoors
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
author language
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
trapdoor
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
special purpose computer
کامپیوتر تک منظوره کامپیوتر با منظور خاص
use and occupation
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
offensive weapon
در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند
bionics
مطالعه سیستمهای زنده به منظور ارتباط دادن ویژگی هاو اعمال انها به توسعه سخت افزار مکانیکی و الکترونیکی کاربرد علم بیولوژی درمهندسی الکترونیک و سایرعلوم مهندسی
oem
Equipment Original شرکت یا سازمانی که کامپیوترها وتجهیزات دستگاه جانبی را به منظور استفاده از انها درمحصولات و تجهیزاتی که بعدا" به مشتریان فروخته خواهد شد خریداری می نمایدسازنده تجهیزات اصلی anufacturer
object code
خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
quamdiu bene se gesserit
تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
bill of rights
منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
sea power
قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
communications stallite corporation
یک شرکت تحت مالکیت خصوصی است که امتیاز ان توسط کنگره ایالات متحده امریکا به منظور مخابره سیگنالهای صوتی وتلویزیونی و تصویری ماهواره صادر شده است
strike
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
international development association
مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
irredentism
نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
european monetary agreement
موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
european unclear a energy agency
اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
to possess
داشتن
monogyny
داشتن یک زن
doubts
شک داشتن
to have possession of
داشتن
to hold
داشتن
doubting
شک داشتن
doubted
شک داشتن
wanted
کم داشتن
possesses
داشتن
doubt
شک داشتن
want
کم داشتن
to have
داشتن
redolence
بو داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com