English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
special contracts منظور عقودی هستند که نام و صیغه خاص و شرایط ویژه دارند
Other Matches
However difficult the circumstances [are] , ... هر قدر هم که شرایط دشوار هستند، ...
1 and 2 are poles apart. <idiom> ۱ و ۲ یک دنیا باهم فرق دارند [بسیار متفاوت هستند] .
right of search حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
PCMCIA مشخصات کارتهای جانبی گسترده که به اندازه کارت اعتباری هستند و در انتهای اتصالی دارند
potential substitution حالتی که یک کالا جانشین عینی نداردولی موادی وجود دارند که تحت شرایط خاص می توانندجانشین ان شوند
pseudo random قط عات حافظه RAM پویا , که قادر به تنظیم مجدد هستند و بنابراین فاهری مشابه قطعه , RAM ایستا دارند
bushbaby گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
sea power قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
idiosyncrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
dry rot پوسیدگی [خشک و فاسد شدن الیاف پنبه که در اثر رشد قارچ بر روی لیف بوجود می آید. فرش هایی که در جای رطوبتی یا گرم و شرجی قرار دارند بیشتر در معرض این آسیب دیدگی هستند.]
standard محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standards محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
cross examination به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
dynamic condition شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
synoptic situation شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
to watch for certain symptoms توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
speciality کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
formulae صیغه
concubine صیغه
concubines صیغه
formulas صیغه
formula صیغه
plural صیغه جمع
odalisque کلفت یا صیغه
the plural number صیغه جمع
desiderative صیغه تمنی
concubinage زندگانی با صیغه
formula of contract صیغه عقد
idiocrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
pronounce the formula of a specified صیغه جاری کردن
first person صیغه اول شخص
the precatory form صیغه تمنی یا در خواست
ablative مفعول منه صیغه الت
the optative mood صیغه تمنی یا ارزو یا دعا
unipersonal واحد دارای یک افنوم منحصربیک صیغه
enallage بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
cads محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cad محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
praetorial متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
objectless بی منظور
view منظور
purpose of the dam منظور از سد
pricks منظور
views منظور
viewing منظور
viewed منظور
with a view to به منظور
pricking منظور
purposeless بی منظور
pricked منظور
prick منظور
with the view of به منظور
scope منظور
with the intention of به منظور
aim منظور
aimed منظور
meanings منظور
intentions منظور
purposes منظور
purpose منظور
sake منظور
intention منظور
aims منظور
meaning منظور
whereunto بچه منظور
to make allowance منظور کردن
intentions قصد و منظور
get at <idiom> منظور داشتن
scope منظور از عملیات
scope منظور مفاد
intention قصد و منظور
intent معنی منظور
objective هدف منظور
objective منظور ازعملیات
objectives منظور ازعملیات
objectives هدف منظور
allocates منظور کردن
to what purpose برای چه منظور
laid on <past-p.> منظور شده
allocate منظور کردن
whereto بچه منظور
provided <adj.> <past-p.> منظور شده
appropriated <adj.> <past-p.> منظور شده
for publicity purposes به منظور تبلیغ
allocating منظور کردن
singular واژه مفرد صیغه مفرد
adhoc تنها به این منظور
self-defeating علیه منظور خود
self defeating علیه منظور خود
to make oneself clear <idiom> منظور را روشن کردن
malingering تعارض به منظور فرار ازخدمت
to mean منظور [داشتن] این است
What does it exactly mean? منظور از این دقیقا چه است؟
clearance sale فروش به منظور تصفیه حراج
(can't) make head nor tail of something <idiom> فهمیدن ،یافتن منظور چیزی
paper gold منظور حق برداشت مخصوص است
clearance sales فروش به منظور تصفیه حراج
to mean to do something منظور انجام کاری را داشتن
it is g. believed that... عموماعقیده دارند که ....
they are individ different تک تک با هم فرق دارند
within living memory به یاد دارند
assessment تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
bridgeware برنامههای کامپیوتری به منظور ترجمه دستورالعملها
assessments تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
assessment تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
assessments تقدیم قیمت به منظور تعیین مالیات
adjutant's call احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
diclinous درختانی که نر وماده دارند
minimus از چندتن که یک نام دارند
they itch for a fight کرم جنگیدن دارند
conifers که میوه مخروطی دارند
conifer که میوه مخروطی دارند
they are at war with japan باژاپن جنگ دارند
Walls are ears. <proverb> دیوارها گوش دارند .
they differ materially تفاوت کلی با هم دارند
they differ in kind جنساباهم فرق دارند
They have had their differences for a long time . مدنتهااست با هم اختلاف دارند
term شرایط
terming شرایط
conditions شرایط
terms شرایط
termed شرایط
the conditions شرایط ان
declared value قیمت اعلام شده به منظور تعیین مالیات
mark-downs قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
capitalized expense در ضمن اصل دارایی نیز منظور میشود
scope طول زنجیر ارتفاع سنج ناو منظور
it did not meet our views منظور مارا انجام نداد نظرماراتامین نکرد
mark-down قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
the run of the hills is east تپه ها سوی خاورامتداد دارند
they are t of their doctrines اصول خودرامحکم نگاه می دارند
basilicas کلیساهایی که سالن دراز دارند
basilica کلیساهایی که سالن دراز دارند
to yet had it طرف مثبت اکثریت را دارند
ledger bait که دریک جا روی نگاه دارند
The days are getting shorter now . روزها دارند کوتاه می شوند
The courts have unlimited jurisdiction. دادگاهها اخنیارات نامحدود دارند
My hair is falling out. موهای سرم دارند میریزند.
to be of the mind that ... این عقیده [نظر] را دارند که ...
They all acknowledge him master . همه او را به استادی قبول دارند
Iranians have a gift of tongues. ایرانیها استعداد زبان دارند
active material موادی که خاصیت تجزیه دارند
The apples are bruised . سیبها لک زده ( لکه دارند )
working conditions شرایط کار
qualified واجد شرایط
competition conditions شرایط رقابت
qalified واجد شرایط
actude conditions شرایط شدید
condition of readiness شرایط امادگی
actude conditions شرایط حاد
implied terms شرایط ضمنی
bona fide واجد شرایط
payment terms شرایط پرداخت
admission requirements شرایط پذیرش
adverse factors شرایط نامساعد
conditions of use شرایط کاربرد
initial condition شرایط اولیه
suitable conditions شرایط مناسب
usual conditions شرایط معمول
no bed of roses <idiom> شرایط سختوبد
present conditions شرایط فعلی
implied terms شرایط تلویحی
conditions of contract شرایط قرارداد
conditions of purchase شرایط خرید
qualify واجد شرایط
qualifies واجد شرایط
eligible واجد شرایط
second order conditions شرایط ثانوی
settlement terms شرایط پرداخت
given conditions شرایط معینه
settlement terms شرایط تسویه
shipping terms شرایط حمل
terms of shipment شرایط حمل
fair play شرایط برابر
qulifications واجد شرایط
final cinditions شرایط فینال
dis qualified فاقد شرایط
delivery terms شرایط تحویل
requirements of the credit شرایط اعتبار
credit terms شرایط اعتبار
conference terms شرایط کنفرانس
conditions شرایط اوضاع
emergency conditions شرایط اضطراری
competitive conditions شرایط رقابت
conditions of (the) competition شرایط رقابت
given conditions شرایط معلوم
equilibrium conditions شرایط تعادل
terms and conditions ضوابط و شرایط
boundary conditions شرایط حدی
mutual terms شرایط متقابل
terms of trade شرایط مبادله
necessary conditions شرایط لازم
ballistic conditions شرایط بالیستیکی
boundary conditions شرایط مرزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com