Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (17 milliseconds)
English
Persian
coagulant
منعقد کننده
concluder
منعقد کننده
Search result with all words
coagulase
مواد منعقد کننده
Other Matches
in session
منعقد
concluded
منعقد
caseate
منعقد شدن
hold
منعقد کردن
conclude
منعقد کردن
concludes
منعقد کردن
holds
منعقد کردن
enter into a contract
منعقد کردن عقد
conclude a contract
منعقد کردن عقد
to hold an a
دیوان منعقد کردن
enter into an agreement
قراردادی را منعقد کردن
to hold a session
جلسه منعقد کردن
to hold a meeting
جلسه منعقد کردن
thrombus
خون منعقد شده در رگ لخته
simple contract
عقد منعقد درسند عادی
take out an insurance policy
قرارداد بیمه را منعقد کردن
to enter into an agreement
پیمان یا قراردادی منعقد کردن
consular convention
عهد نامهای که جهت مبادله کنسول بین دو کشور منعقد میشود
rio treaty
پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
warsaw treaty
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
کج کننده واژگون کننده
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
flare
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilizer
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilisers
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumper
شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers
شوت کننده با پرش پرش کننده
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
wheezy
خس خس یا خر خر کننده
bandwidth
یچ کننده
fillet
پر کننده
solvents
اب کننده
wheezier
خس خس یا خر خر کننده
tracker
پی کننده
doer
کننده
wheeziest
خس خس یا خر خر کننده
filleted
پر کننده
solvent
اب کننده
prater
پچ پچ کننده
prattfall
پچ پچ کننده
fluxing oil
اب کننده
noncommittal
رد کننده
catterer
پچ پچ کننده
commulator
یک سو کننده
attacking
تک کننده
refutatory
رد کننده
whisperer
پچ پچ کننده
puffer
پف کننده
refutative
رد کننده
renunciant
کننده
renunciant
رد کننده
deflective
کج کننده
bender
خم کننده
benders
خم کننده
refuser
رد کننده
trackers
پی کننده
fillets
پر کننده
ear-splitting
کر کننده
thinner
کم کننده
crepitant
خش خش کننده
skittish
رم کننده
solver
حل کننده
mitigative
کم کننده
mitigatory
کم کننده
crusher
له کننده
swooner
غش کننده
mauler
له کننده
fillers
پر کننده
spurner
رد کننده
rebutter
رد کننده
deletive
حک کننده
fizzy
کف کننده
mumbler
من من کننده
sensor
حس کننده
bidders
کننده
squasher
له کننده
hopper
لی لی کننده
attenuant
اب کننده
hoppers
لی لی کننده
percutient
دق کننده
syncopator
غش کننده
filleting
پر کننده
repudiationist
رد کننده
abjurer or abjuror
کننده
jaberer
پچ پچ کننده
doers
کننده
bidder
کننده
surfy
کف کننده
filler
پر کننده
squelcher
له کننده
eversive
خراب کننده
dispersive
متفرق کننده
dispatcher
اعزام کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com