Dictiornary-Farsi | منع ناپذیر غیرقابل جلو گیری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
irrepressible	منع ناپذیر غیرقابل جلو گیری


Other Matches

unspeakable	توصیف ناپذیر غیرقابل بیان
indefinite	غیرقابل اندازه گیری نامعین
indiscernible	غیرقابل مشاهده غیرقابل تشخیص
invulnerable	زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
immedicable	درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
irrevocably	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
He's a wet blanket.	او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
countless <adj.>	غیرقابل شمارش
ineffability	غیرقابل توصیفی
unpredictable	غیرقابل پیشگویی
indiscrete	غیرقابل تشخیص
unpredictable	غیرقابل استناد
unquestioning	غیرقابل اعتراض
out-of-the-way	غیرقابل دسترس
myriad <adj.>	غیرقابل شمارش
irremediable	غیرقابل استرداد
indefensible	غیرقابل دفاع
unprintable	غیرقابل چاپ
irredeemable	غیرقابل خریداری
sumless <adj.>	غیرقابل شمارش
numberless <adj.>	غیرقابل شمارش
innumerable <adj.>	غیرقابل شمارش
out of the way	غیرقابل دسترس
unprofitable	غیرقابل استفاده
uncontrollable	غیرقابل نظارت
uncontrollable	غیرقابل جلوگیری
incontestable	غیرقابل بحث
unwarrantable	غیرقابل ضمنانت
untouchability	غیرقابل لمس
unpromising	غیرقابل اطمینان
built-in	غیرقابل انتقال
uncontrollably	غیرقابل جلوگیری
uncontrollably	غیرقابل نظارت
incorrodible	غیرقابل تحلیل
unmentionable	غیرقابل گوشزد
unreliable	غیرقابل اعتماد
indistributable	غیرقابل توزیع
indissolubly	بطور غیرقابل حل
unusable	غیرقابل استفاده
unutilizable	غیرقابل استفاده
acataletic	غیرقابل فهم
inaccessible <adj.>	غیرقابل دسترس
unthinkable	غیرقابل فکر
unreadable	غیرقابل خواندن
impermeable	غیرقابل نفوذ
irrespirable	غیرقابل استنشاق
irrevocable	غیرقابل برگشت
noteless	غیرقابل ملاحظه بی نت
uncompromising	غیرقابل انعطاف
unacceptably	غیرقابل قبول
uncompromisingly	غیرقابل انعطاف
incomparable	غیرقابل مقایسه
unacceptable	غیرقابل قبول
ineligible	غیرقابل قبول
not negotiable	غیرقابل انتقال
inalienable	غیرقابل انتقال
untenable	غیرقابل دفاع
not negotiable	غیرقابل معامله
unquestionable	غیرقابل اعتراض
unerring	غیرقابل لغزش
inaccessibility	غیرقابل دسترسی
run wild <idiom>	غیرقابل کنترل
unassailable	غیرقابل حمله
unassailable	غیرقابل بحث
inexplosive	غیرقابل انفجار
inexplosive	غیرقابل احتراق
in check <idiom>	غیرقابل کنترل
infrangible	غیرقابل نقض
inaccessible	غیرقابل دسترس
insociable	غیرقابل امیزش
ineluctable	غیرقابل مقاومت
dilemma	معمای غیرقابل حل
dilemmas	معمای غیرقابل حل
irrefrangible	غیرقابل تجزیه
watertight	غیرقابل نفوذ اب
obsolete	غیرقابل استفاده
ungovernable	غیرقابل کنترل
inescapable	غیرقابل اجتناب
inapprehensible	غیرقابل ادراک
implausibility	غیرقابل قبولی
flexionless	غیرقابل صرف
unachievable	غیرقابل حصول
unwarranted	غیرقابل ضمنانت
impossible [colloquial] <adj.>	غیرقابل قبول
invaluable	غیرقابل تخمین
inappellable	غیرقابل استیناف
checkless	غیرقابل جلوگیری
irrefutable	غیرقابل تکذیب
unappealabe	غیرقابل استیناف
indecipherable	غیرقابل استخراج
indecipherable	غیرقابل کشف
beyond bearing	غیرقابل تحمل
unappealable	غیرقابل استیناف
incommunicable	غیرقابل ابلاغ
quenchless	غیرقابل جلوگیری
fordless	غیرقابل عبور
uncountable <adj.>	غیرقابل شمارش
invisible trade	تجارت غیرقابل رویت
inapprehensible	نامفهوم غیرقابل احساس
invisibles	معاملات غیرقابل رویت
indivisibly	بطور غیرقابل تقسیم
indistinguishably	بطور غیرقابل تشخیص
incognizable	غیرقابل درک نفهمیدنی
indefensibly	بطور غیرقابل تصدیق
incommunicable	نگفتنی غیرقابل پخش
insuppressible	نخواباندنی غیرقابل کنترل
disafected person	عنصر غیرقابل اعتماد
inappreciable	غیرقابل تقدیر نامحسوس
impermeable layer	لایه غیرقابل نفوذ
indubitably	بطور غیرقابل تردید
incredible	غیرقابل قبول افسانهای
insociable	ناسازگار غیرقابل معاشرت
impermeably	بطور غیرقابل نفوذ
defiladed area	منطقه غیرقابل دید
innavigable	غیرقابل کشتی رانی
inflexibly	بطور غیرقابل انحناء
inexcusably	بطور غیرقابل تصدیق
unquestionable	محقق غیرقابل منازعه
nonexecutable statement	حکم غیرقابل اجرا
inapplicably	بطور غیرقابل اجرا
impenetrably	بطور غیرقابل نفوذ
unquestioning	محقق غیرقابل منازعه
inalterably	بطور غیرقابل تغییر
unthinkable	فکرنکردنی غیرقابل تعمق
incomparably	بطور غیرقابل مقایسه
nondescript	غیرقابل طبقه بندی
infrangibility	غیرقابل نقض بودن
incompressible fluide	سیاله غیرقابل تراکم
inexpressible	نا گفتنی غیرقابل بیان
insurmountably	بطور غیرقابل تفوق
airtight	غیرقابل نفوذبوسیلهء هوا
infusible	غیرقابل نفوذ یا حلول
inconvertibly	بطور غیرقابل تبدیل
inconvertible currency	پول غیرقابل تبدیل
incontestably	بطور غیرقابل بحث
inconceivably	بطور غیرقابل تصور
unusable fuel	سوخت غیرقابل استفاده
unfathomable	غیرقابل عمق سنجی
inconceivability	غیرقابل تصور بودن
unknowingly	غیرقابل ادراک و فهم
unknowing	غیرقابل ادراک و فهم
unpremediated	غیرقابل پیش بینی
inconcealable	غیرقابل پنهان کردن
irreproachableness	غیرقابل سرزنش بودن
irreproachability	غیرقابل سرزنش بودن
imperceptibly	بطور غیرقابل مشاهده
irremovably	بطور غیرقابل انتقال
indigestibly	بطور غیرقابل هضم
immutably <adv.>	به طور غیرقابل فسخ
indiscernibly	بطور غیرقابل مشاهده
unchangeably <adv.>	به طور غیرقابل فسخ
unalterably <adv.>	به طور غیرقابل فسخ
emergency risk	خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
lightproof	غیرقابل نفوذ بوسیله نور
unliquidated damages	خسارات غیرقابل براورد به پول
confirmed irrevocable letter to credit	اعتبار غیرقابل برگشت تاییدشده
forcemajeure	علت یا قوه غیرقابل مقاومت
pierce the block	ابشار محکم غیرقابل دفاع
dead stock	موجودی بی ارزش و غیرقابل فروش
wordless	غیرقابل بیان با لغات خاموش
innumerable	غیرقابل شمارش بیحد و حصر
nondismountable pack	بسته غیرقابل پیاده سازی
acatalepsy	موضوع غیرقابل درک مکتب
NMI	وقفه غیرقابل چشم پوشی
indefensible	غیرقابل اعتذار تصدیق نکردنی
irrevocable letter of credit	اعتبار اسنادی غیرقابل برگشت
his severity relaxed	از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
freeze	ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
unobtainable	بدست نیامدنی نایافتنی غیرقابل حصول
freezes	ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
unserviceable	غیرقابل تعمیر غیر قابل توزیع
blocked cuurency	پول غیرقابل انتقال به خارج از کشور
erratic	غیرقابل پیش بینی دمدمی مزاج
dead stock	موجودی بی ارزش یا غیرقابل فروش سرمایه بیکار
digamy	دو زن گیری دو شوهر گیری
waterproofed	نم ناپذیر
waterproofs	نم ناپذیر
watertight	اب ناپذیر
unchallenged	بحث ناپذیر
imperviable	نم ناپذیر
inappeasable	ناپذیر
waterproof	نم ناپذیر
subaqueous ranging	طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
nympholepsy	جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
irremissible	اغماض ناپذیر
incorruptibly	بطورفساد ناپذیر
deathless	فنا ناپذیر
achromatic	رنگ ناپذیر
indescribable	وصف ناپذیر
infallible	لغزش ناپذیر
unchangeable	تغییر ناپذیر
irriversible	برگشت ناپذیر
joiner door	دربهای اب ناپذیر
unconquerable	تسخیر ناپذیر
drainless	خستگی ناپذیر
beyond bearing	تحمل ناپذیر
irresolvable	تجزیه ناپذیر
incommutable	استحاله ناپذیر
stainless	زنگ ناپذیر
indefectible	خلل ناپذیر