Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 45 (6 milliseconds)
English	Persian
disarticulate	منفصل شدن
to get one's mittimus	منفصل شدن
to get the mitten	منفصل شدن
Search result with all words
free	مجاز منفصل
freed	مجاز منفصل
freeing	مجاز منفصل
frees	مجاز منفصل
caste	طبقه منفصل
castes	طبقه منفصل
discharge	منفصل یااخراج کردن
discharges	منفصل یااخراج کردن
off line	منفصل
disconnected	منفصل
accessories	نمائات منفصل
detached	منفصل
expel	منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled	منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling	منفصل کردن بزور خارج کردن
expels	منفصل کردن بزور خارج کردن
sever	منفصل کردن
severed	منفصل کردن
severing	منفصل کردن
severs	منفصل کردن
dismiss	منفصل کردن یکان مرخص
dismiss	منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
dismisses	منفصل کردن یکان مرخص
dismisses	منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
dismissing	منفصل کردن یکان مرخص
dismissing	منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
cirrus	لایهای از ابرهای سفیدرنگ منفصل و رشتهای در ارتفاع تقریبی 0057 متری از سطح زمین
discontinuous	منفصل ناپیوسته
broken	منقطع منفصل
disconnect	منفصل کردن
disconnecting	منفصل کردن
disconnects	منفصل کردن
secession	تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
acondylose	منفصل بی اتصال
acondylous	منفصل بی اتصال
caste system	نظام طبقهای منفصل
detached shock wave	موج ضربهای منفصل
disconnectedly	بطور منفصل
disjoin	منفصل متلاشی
disjunct	منفصل
expulse	منفصل کردن
reduced employees	کارمندان منفصل گردیده
Partial phrase not found.

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com