Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (11 milliseconds)
English	Persian
graved	منقوش ساختن
Search result with all words
to stamp on the memory	در ذهن منقوش ساختن
Other Matches
figured	منقوش
plaque	لوح منقوش
engraved	منقوش کردن
tapestry	پرده منقوش
decorated pottery	سفالکاری منقوش
painted pottery	سفالکاری منقوش
engraves	منقوش کردن
plaques	لوح منقوش
tapestries	پرده منقوش
engrave	منقوش کردن
imprints	منقوش کردن
imprinted	منقوش کردن
imprint	منقوش کردن
stained glass	شیشه کاری منقوش
lapidary	منقوش روی سنگ
lapidarian	منقوش روی سنگ
intagliated	حکاکی شده منقوش
tole	حلبی منقوش وجلادار
graphically	بطور نوشته یا منقوش
stained glass	شیشه بندی منقوش
tapestried	دارای پرده منقوش
figurate	دارای شکل معین منقوش
stamps	نقش بستن منقوش کردن
stamp	نقش بستن منقوش کردن
tapis	پارچه منقوش پردهای یا رومیزی یا فرش
alicatado	[کاشی کاری منقوش در اسپانیا و آمریکای لاتین]
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
totem poles	تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
totem pole	تیر یا چوبی که نقوش جانوران محافظ قبایل مختلف سرخ پوستان روی ان منقوش بوده
characterized	مشخص کردن منقوش کردن
characterize	مشخص کردن منقوش کردن
characterises	مشخص کردن منقوش کردن
characterising	مشخص کردن منقوش کردن
characterizing	مشخص کردن منقوش کردن
characterised	مشخص کردن منقوش کردن
characterizes	مشخص کردن منقوش کردن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
set up	ساختن
constructed	ساختن
creating	ساختن
invents	ساختن
invent	ساختن
inventing	ساختن
fabricated	ساختن
fabricating	ساختن
construct	ساختن
fabricates	ساختن
confect	ساختن
fabricate	ساختن
invented	ساختن
manufactures	ساختن
fabrication	ساختن
upgrade	ساختن
builds	ساختن
fashion	مد ساختن
fashioned	مد ساختن
fashioning	مد ساختن
fashions	مد ساختن
carbonize	کک ساختن
bulid	ساختن
pellet	حب ساختن
makes	ساختن
manufactured	ساختن
buildings	ساختن
constructs	ساختن
creates	ساختن
create	ساختن
indite	ساختن
pills	حب ساختن
pill	حب ساختن
build	ساختن
dree	ساختن با
upgrading	ساختن
upgrades	ساختن
upgraded	ساختن
manufacture	ساختن
make	ساختن
put up	ساختن
bridge	پل ساختن
constructing	ساختن
composes	ساختن
compose	ساختن
mint	ساختن
idolizing	بت ساختن
idolizes	بت ساختن
bridged	پل ساختن
bridges	پل ساختن
forborne	ساختن با
produce	ساختن
produced	ساختن
produces	ساختن
minting	ساختن
idolised	بت ساختن
idolises	بت ساختن
idolising	بت ساختن
idolize	بت ساختن
idolized	بت ساختن
remakes	از نو ساختن
put-up	ساختن
miscreate	بد ساختن
to get along	ساختن
unifying	تک ساختن
to make away	ساختن
to make a shift	ساختن
generating	ساختن
unify	تک ساختن
unifies	تک ساختن
to go in with	ساختن با
generate	ساختن
generated	ساختن
generates	ساختن
to t. up	ساختن
mints	ساختن
minted	ساختن
remake	از نو ساختن
upbuild	ساختن
subverting	واژگون ساختن
familiarised	اشنا ساختن
subverts	واژگون ساختن
notifies	اگاه ساختن
maximising	بیشینه ساختن
outraging	بی حرمت ساختن
notify	اگاه ساختن
wetted	مرطوب ساختن
familiarises	اشنا ساختن
familiarizes	اشنا ساختن
notified	اگاه ساختن
wettest	مرطوب ساختن
familiarized	اشنا ساختن
diversifying	گوناگون ساختن
familiarize	اشنا ساختن
maximised	بیشینه ساختن
familiarising	اشنا ساختن
maximises	بیشینه ساختن
maximize	بیشینه ساختن
maximized	بیشینه ساختن
reconciles	راضی ساختن
outrage	بی حرمت ساختن
sepulchers	قبر ساختن
sepulchre	قبر ساختن
sepulchres	قبر ساختن
maximizing	بیشینه ساختن
diversify	گوناگون ساختن
subvert	واژگون ساختن
subverted	واژگون ساختن
gaunt	زننده ساختن
reconciling	راضی ساختن
maximizes	بیشینه ساختن
reconcile	راضی ساختن
outrages	بی حرمت ساختن
outraged	بی حرمت ساختن
improvise	بالبداهه ساختن
notifying	اگاه ساختن
improvises	بالبداهه ساختن
diversifies	گوناگون ساختن
improvising	بالبداهه ساختن
diversified	گوناگون ساختن
denigration	سیاه ساختن
accustoms	معتاد ساختن
minimised	کمینه ساختن
minimises	کمینه ساختن
minimising	کمینه ساختن
minimize	کمینه ساختن
minimized	کمینه ساختن
minimizes	کمینه ساختن
minimizing	کمینه ساختن
disturb	مضطرب ساختن
disturbs	مضطرب ساختن
internalization	درونی ساختن
necessitate	ناگزیر ساختن
necessitated	ناگزیر ساختن
necessitates	ناگزیر ساختن
necessitating	ناگزیر ساختن
accustoming	معتاد ساختن
accustom	معتاد ساختن
discover	مکشوف ساختن
discovered	مکشوف ساختن
discovering	مکشوف ساختن
discovers	مکشوف ساختن
produce	ساختن محصول
produced	ساختن محصول
produces	ساختن محصول
disable	ناتوان ساختن
disables	ناتوان ساختن
disabling	ناتوان ساختن
ensure	مطمئن ساختن
ensures	مطمئن ساختن
ensuring	مطمئن ساختن
insures	مطمئن ساختن
insuring	مطمئن ساختن
snarl	خشمگین ساختن
snarled	خشمگین ساختن
relieving	بر جسته ساختن
humidified	مرطوب ساختن
denuded	عاری ساختن
humidifies	مرطوب ساختن
humidify	مرطوب ساختن
humidifying	مرطوب ساختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com