English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
personal منقول خصوصی
Other Matches
moveable by destination منقول در حکم غیر منقول
private automatic branch exchange رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
condequent منقول
personal منقول
chattel اموال منقول
chattel دارائی منقول
movableness منقول نابرجا
moveable property دارائی منقول
narrated consensus اجماع منقول
personal action دعوی منقول
personal chattels دارایی منقول
immovable غیر منقول
personal state دارایی منقول
movable دارائی منقول
movable property مال منقول
movables مال منقول
moveable property مال منقول
carry forward منقول ساختن
carry forward مبلغ منقول
to carry over منقول ساختن
to carry forward منقول ساختن
immovable دارایی غیر منقول
personal property دارایی شخصی منقول
brought forward منقول ازصفحه پیش
hereditaments دارایی غیر منقول
immovable property مال غیر منقول
real property دارایی غیر منقول
immovableness غیر منقول دادن
real action دعوی غیر منقول
goods and chattels اموال و دارائیهای منقول
good مال منقول محموله
irreplaceable غیر منقول بی عوض
fixed property اموال غیر منقول
personal chattels دارایی شخصی منقول
realty دارایی غیر منقول ملک
chattel مال منقول دارایی شخصی
immovable by nature مال غیر منقول ذاتی
heritage ماترک ترکه غیر منقول
jus mariti حق مرد نسبت به دارایی منقول زنش
real action دعوی راجع به اموال غیر منقول
incumbrance حق رهن یا حبس نسبیت به مال غیر منقول
cadastre مامور ثبت وممیزی املاک مزروعی وغیر منقول
conveyancing در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
real representative قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
tenant in fee simple متصرف مطلق و دائمی ومادام العمر مال غیر منقول که تصرفاتش به اخلاف وی نیز منتقل میشود
necessary house خصوصی
informal خصوصی
personal خصوصی
jackes خصوصی
private line خط خصوصی
subrosa خصوصی
privates خصوصی
private خصوصی
off the record <idiom> خصوصی
private property مالکیت خصوصی
relator مدعی خصوصی
relator شاکی خصوصی
semiprivate نیمه خصوصی
in petto بطور خصوصی
private ownership مالکیت خصوصی
private benefits منافع خصوصی
special relativity نسبیت خصوصی
privatization خصوصی کردن
private law حقوق خصوصی
private property دارائیهای خصوصی
passkey کلید خصوصی
paticular خصوصی بابت
quasi private شبه خصوصی
private borrowing استقراض خصوصی
private talk صحبت خصوصی
proprietary company شرکت خصوصی
private agreement قرارداد خصوصی
privately leased line خط اجارهای خصوصی
private treaty معامله خصوصی
quasi private نیمه خصوصی
private saving پس انداز خصوصی
private company شرکت خصوصی
private finance مالیه خصوصی
private institutions موسسات خصوصی
private enterprises موسسات خصوصی
private employees کارکنان خصوصی
private deed سند خصوصی
private debt بدهی خصوصی
private cost هزینه خصوصی
private corporation شرکت خصوصی
private consumption مصرف خصوصی
praivate ownership مالکیت خصوصی
off the record محرمانه و خصوصی
tutor معلم خصوصی
tutored معلم خصوصی
tutors معلم خصوصی
closet گنجه خصوصی
closeted گنجه خصوصی
closeting گنجه خصوصی
closets گنجه خصوصی
privatizing خصوصی کردن
privatizes خصوصی کردن
very own <adj.> خصوصی [شخصی]
apsidiole نیایشگاه خصوصی
camarin نیایشگاه خصوصی
off-the-record محرمانه و خصوصی
backstage محرمانه خصوصی
privates اختصاصی خصوصی
casket نامه خصوصی
caskets نامه خصوصی
private اختصاصی خصوصی
private tutoring [American E] تدریس خصوصی
private tuition تدریس خصوصی
extra tuition تدریس خصوصی
private lessons تدریس خصوصی
privatized خصوصی کردن
Citizens' Band باند خصوصی
private enterprise عمل خصوصی
privatised خصوصی کردن
private eyes کارآگاه خصوصی
private school اموزشگاه خصوصی
private schools اموزشگاه خصوصی
private detective کاراگاه خصوصی
private detectives کاراگاه خصوصی
privy خصوصی محرمانه
subjective فاعلی خصوصی
private eye کارآگاه خصوصی
pillow talk حرفهای خصوصی
private investigator کاراگاه خصوصی
privatises خصوصی کردن
privatising خصوصی کردن
private sector بخش خصوصی
party line خط خصوصی تلفن
party lines خط خصوصی تلفن
privately بطور خصوصی
private enterprise شرکت خصوصی
privatize خصوصی کردن
tail واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tailed واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tails واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
special theory of relativity نظریه نسبیت خصوصی
private rate of discount نرخ تنزیل خصوصی
sitting in camera جلسه خصوصی دادگاه
behind the stage <adj.> <adv.> خصوصی [اصطلاح مجازی]
to have private insurance [cover] بیمه خصوصی داشتن
to give private lessons درس خصوصی دادن
private rate of return نرخ بازده خصوصی
to be privately insured بیمه خصوصی داشتن
personal staff ستاد خصوصی فرمانده
tutored درس خصوصی دادن به
tutors درس خصوصی دادن به
curtain lecture صحبتهای خصوصی زن وشوهر
backside عقب هر چیزی خصوصی
tutorials درس خصوصی دادن به
tutorial درس خصوصی دادن به
backsides عقب هر چیزی خصوصی
pbx تبادل انشعاب خصوصی
jurist متخصص حقوق خصوصی
jurists متخصص حقوق خصوصی
private broadcasting پخش برنامه خصوصی
private branch exchange مبادله انشعاب خصوصی
tutor درس خصوصی دادن به
principle of exclusion در مورد کالاهای خصوصی
private enterprise اقتصاد بخش خصوصی
reversion هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
private enterprise اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
with average شامل خسارات خصوصی وجزئی
To have selfish motives . to have an axe to grind. غرض شخصی ( خصوصی ) داشتن
private international law حقوق بین الملل خصوصی
objectives علمی و بدون نظر خصوصی
marginal net private product محصول خصوصی نهائی خالص
objective علمی و بدون نظر خصوصی
palor اطاق برای گفتگو خصوصی
privy purse اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
committees هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
to keep one's feet on the ground <idiom> علمی ماندن و بدون نظر خصوصی
committee هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
offstage خارج از صحنه نمایش درزندگی خصوصی
table talk صحبتهای خصوصی و غیررسمی در سر میز غذا مفاوضه
behind the scenes در پشت پرده دارای اطلاعات خصوصی یا خارجی
to tutor somebody in English به کسی درس خصوصی در زبان انگلیسی دادن
privilege cab درشگه کرایهای که حق دارددر جاهای خصوصی بایستد
pabx Exchange AutomaticBranch Private تبادل انشعاب خودکار خصوصی
qui tam action دعوی کیفری که واجد جنبه عمومی و خصوصی باشد
personals بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
toll traverse وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
eminent domain قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
ante-chapel [قسمتی از نیایشگاه خصوصی شبیه گوشواره عرضی کلیسا با فضار ورودی مجزا]
introduce شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduced شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introducing شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduces شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
crowding out effect نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
tenant by curtesy عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
Big Brother دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
Internet می را می سازد که اینترنت و اتصالات فروش را آماده میکند تا کاربران خصوصی به آنها دسترسی داشته باشند
blind dialling توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
crowding out effect اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
led یک واحد نمایش الفبا عددی متداول که هر گاه با ولتاژبه خصوصی تغذیه شود می درخشد دیود ناشر نور
CB مخفف وابسته به امواج رادیویی که برای استفادهی افراد عادی که میخواهند با فرستندهی خصوصی مخابره کنند کنارگذاشته شده است
condemnation ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
condemnations ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
denationalization تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
I was tipped off . به من رساندند (خصوصی خبر دادند ؟محرمانه اطلاع دادند )
dediction of way هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com