Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 99 (6 milliseconds)
English
Persian
I'll take a leap of faith.
من آن را باور میکنم
[می پذیرم]
[چیزی نامشهود یا غیر قابل اثبات]
Other Matches
sceptical
کم باور
sceptically
کم باور
credence
باور
belief
باور
incredible
باور نکردنی
believes
باور کردن
to take in
باور کردن
believed
باور کردن
tell it to the marines (Sweeney)
<idiom>
باور نمیکنم
show me
دیر باور
pushover
زود باور
believe
باور کردن
disbelieving
باور نکردن
disbelieves
باور نکردن
fall guy
زود باور
fall guys
زود باور
untutored
زود باور
costive of belief
دیر باور
hard of belief
دیر باور
incredulous
دیر باور
credible
باور کردنی
unbelievable
باور نکردنی
disbelieved
باور نکردن
believable
باور کردنی
disbelieve
باور نکردن
likely
باور کردنی احتمالی
likelier
باور کردنی احتمالی
unbelievin
بی اعتقاد دیر باور
Seeing is believing .
<proverb>
دیدن,باور کردن .
fairy tale
داستان باور نکردنی
fairy tales
داستان باور نکردنی
likly
باور کردنی احتمالی
to be left in disbelief
<idiom>
باور نکردنی بودن
unbelievers
بی اعتقاد دیر باور
unbelievable
غیر قابل باور
to put
[place]
credence in something
به چیزی باور کردن
to give credence to something
به چیزی باور کردن
unbeliever
بی اعتقاد دیر باور
likeliest
باور کردنی احتمالی
really
احساس میکنم
I'd like to think that ...
من فرض میکنم که ...
i wonder he did not catch cold
تعجب میکنم
i suppose so
گمان میکنم
I dont believe a word of it ! A likely story ! Tell that to the marines!
تو گفتی ومنهم باور کردن !
to be incredulous of anything
چیزیرا دیر باور کردن
truster
باور کننده امانت گذار
i'm sure i did not mean it
باور کنیدمقصودم این نبود
putty
ادم ساده وزود باور
to believe in somebody
[something]
باور کردن کسی را
[چیزی را]
probable
باور کردنی امر احتمالی
I was a fool ( naïve enough) to believe her .
من را بگه که حرفهایش را باور کردم
i have got him on my brain
همیشه به اوفکر میکنم
i will note it down
یاد داشت میکنم
anticipating it
پیشبینی اش میکنم
[میشود]
Looking forward to it
پیشبینی اش میکنم
[میشود]
I'm proud of you.
من بهت افتخار میکنم.
Have a seat, please!
خواهش میکنم بفرمایید !
i wonder at him
از دست او تعجب میکنم
I'll let you know when the time comes ( in due time ) .
وقتش که شد خبر میکنم
I am just passing through.
از اینجا عبور میکنم.
please take a seat
خواهش میکنم بفرمایید
gull
ادم ساده لوح و زود باور
inconceivable
غیر قابل ادراک باور نکردنی
an incredulous smile
لبخندی که نشانه باور نکردن باشد
gulls
ادم ساده لوح و زود باور
You must be joking (kidding).
شوخی می کنی ( منکه باور ندارم )
i suspect him to be a liar
گمان میکنم دروغگو باشد
i imagine he is my friend
من تصور میکنم او دوست من است
i rely or your secrecy
من به رازداری شما اطمینان میکنم
Am I right in thinking ...
آیا درست فکر میکنم که ...
Am I right in assuming that ...?
آیا درست فرض میکنم که ...
I've got the munchies.
یکدفعه احساس گرسنگی میکنم.
I'm working on it.
دارم روش کار میکنم.
my sentiment toward him
انچه من راجع باواحساس میکنم
i imagine him to be my friend
من تصور میکنم که او دوست من است
Give the benefit of the doubt
<idiom>
[باور کردن اظهارات شخصی بدون مدرک]
I think there is a mistake in the bill.
من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
Please take that bag.
خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
I am leaving early in the morning.
من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
now nonsense now
خواهش میکنم چرند گفتن رابس کن
Please take my suitcase.
خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
Have a seat, please!
خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
I think we are out of the woods.
<idiom>
فکر میکنم، بدترین بخشش رو پشت سر گذاشتیم.
Ah, what the heck!
اه مهم نیست!
[اه با وجود این کار را میکنم!]
I'm putting you through now.
شما را الان وصل میکنم.
[در مکالمه تلفنی]
My name is "Oliver Pit" and live in Berlin.
اسم من الیور پیت هست و در برلین زندگی میکنم.
I assume that you did read this article.
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
I premise that you did read this article.
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
Please take this luggage.
خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
would you mind ringing
اگر زحمت نیست خواهش میکنم زنگ را بزنید
Please send me information on ...
خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
I'm doing it on my own account, not for anyone else.
این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now.
من فردا با او
[مرد]
تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
When brothers quarrel, only fools believe.
<proverb>
برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank.
من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
request modify
درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
i am thankful to god
خدا را شکر میکنم خدا را شکرانه میگویم
Now I'm starting to believe it.
دارم یواش یواش قبولش میکنم.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com