English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
it came to my knowledge من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
Other Matches
versailles treaty گردید
kaldor criterion مطرح گردید
he was put to flight مجبوربفرار گردید
he was ordered to europe او باروپاگسیل گردید
one aircraft was shot down سرنگون گردید
the secret will open to me خواهد گردید
he set out for the village سوی ده رهسپار گردید
i am in receipt of your letter نامه شما واصل گردید
the bill defined his powers حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
pandours or doors امنیه وحشی درنده خو که درسال 1471 تشکیل شد وچندی پس از ان جز ارتش اطریش گردید
thereof=of that ازان
therefter پس ازان
therefter ازان پس
thence پس ازان
away پس ازان
afterwards پس ازان
eftsoon اندکی پس ازان
subsequent to that event پس ازان رویداد
it is all greek to me ازان سودرنمیاورم
long a مدتهاپس ازان
thereafter بعد ازان
this is inferior to that این ازان
therein ازان حیث
this is better than that این ازان بهتراست
next نزدیک ترین پس ازان
he is not of that stamp ازان جنس نیست
it is pervious to light روشنایی ازان می گذرد
dice box پیالهای که طاس را ازان میریزند
i am impatient for it ازان بابت بیطاقت هستم
wellŠwhat of it? چه نتیجهای ازان بدست می اید
he is not of that type ازان قبیل اشخاص نیست
to gut a book مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
dye wood چوبی که ازان رنگ میگیرند
secernent اندامی که چیزی ازان تراوش کند
mofette دهانهای که ازان دمه بد بو بیرون اید
i gave up the idea ازان خیال صرف نظر کردم
fitch موی راسویاقلم مویی که ازان بسازند
it is not d. نمیتوان ازان صرف نظر کرد
feed door دری که ازان سوخت درکوره میریزند
fly bane یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
fly agaric یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
fly amanita یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
fustic یکجورچوب زردکه رنگ پستهای ازان میگیرند
castle میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
castles میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
one's pet aversion چیزی که شخص مخصوصا ازان بیزار است
ten yard خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
it savours of revenge بوی انتقام یاکینه جویی ازان می اید
to slit hide into thongs پوستی را بریده تسمههای باریک ازان دراوردن
to say grace دعای سپاسگزاری کردن پیش ازخوراک یاپس ازان
chock قطعه فلزی 2 شاخه که طنای مهار ازان میگذرد
giants stride تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
redan استحکامات دوپهلو که گوشه برجستهای ازان بیرون می ایستد
pete cock شیر کوچک که ازان هوا یابخار بیرون می اید
soever واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
special vertict رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
gopher wood چوبی که کشتی نوح ازان ساخته شدوحدس میزنندسرویاکاج باشد
conscious mind حس اگاهی
notice اگاهی
noticing اگاهی
conscience [archaic for: consciousness] حس اگاهی
notices اگاهی
noticed اگاهی
awareness اگاهی
appreciation [awareness] حس اگاهی
monition اگاهی
informational اگاهی
awareness حس اگاهی
i.e. اگاهی
conizance اگاهی
cogency اگاهی
advertisements اگاهی
consciousness حس اگاهی
acquaintances اگاهی
perceptions اگاهی
information اگاهی
perception اگاهی
idea اگاهی
ideas اگاهی
knowledge اگاهی
intimation اگاهی
intimations اگاهی
intelligence اگاهی
inkling اگاهی
mindfulness اگاهی
consciousness اگاهی
dead line خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
helmcloud ابری که هنگام طوفان یاپیش ازان درسرکوه پدیدمی اید ابرقله
ballast وزنه یاباری که جهت تعادل کشتی یاهواپیما ازان استفاده میشود
mulch که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
grey matter بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
muslin یکجور پارچه پشت نما که ازان جامههای زنانه و پرده درست میکنند
rain box صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
mulches که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
learn اگاهی یافتن
learns اگاهی یافتن
inform اگاهی دادن
meta knowledge اگاهی غیرنمادین
group consciousness اگاهی گروهی
criminal investigation department اداره اگاهی
informs اگاهی دادن
information theory نظریه اگاهی
informing اگاهی دادن
informatory اگاهی بخش
knowledge base پایگاه اگاهی
knowledge domain قلمرو اگاهی
knowledge engineer مهندسی اگاهی
monitors اگاهی دهنده
transinformation اگاهی متقابل
to give to understand اگاهی دادن
to give the alarm اگاهی دادن
to give notice اگاهی دادن
to give intelligence اگاهی دادن
to come to know اگاهی یافتن
the infinitive mood مصدر اگاهی
informant اگاهی دهنده
informants اگاهی دهنده
foreknowledge اگاهی از پیش
precognition پیش اگاهی
monitor اگاهی دهنده
prescience اگاهی از پیش
letter of a اگاهی نامه
knowlege representation نمایش اگاهی
monitored اگاهی دهنده
notified اگاهی دادن
class consciousness اگاهی طبقهای
apprising اگاهی دادن
conversance اگاهی کامل
conversancy اگاهی کامل
criminal i. department اداره اگاهی
notifying اگاهی دادن
advertiser اگاهی دهنده
notifies اگاهی دادن
advertisers اگاهی دهنده
notify اگاهی دادن
apprises اگاهی دادن
apprise اگاهی دادن
the d. poliee اداره اگاهی
foredknowlege اگاهی از پیش
forebedement اگاهی از پیش
augury پیش اگاهی
coconscious اگاهی ثانوی
coconsciousness اگاهی ثانوی
auguries پیش اگاهی
cognizance شناسایی اگاهی
awakened اگاهی یافته
pliantly polonica یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
alarms : هشدار اگاهی از خطر
alarm : هشدار اگاهی از خطر
foretold از پیش اگاهی داد
subliminal خارج ازمرحله اگاهی
foretelling ازپیش اگاهی دادن
science علم طبیعی اگاهی
foretells ازپیش اگاهی دادن
foretell ازپیش اگاهی دادن
sciences علم طبیعی اگاهی
foreknow از غیب اگاهی داشتن
dope اگاهی داروی مخدر
dopes اگاهی داروی مخدر
alarum : هشدار اگاهی از خطر
for your information برای اگاهی شما
you are advised that به شما اگاهی میدهد
immediacy اگاهی حضور ذهن
subliminally خارج ازمرحله اگاهی
Scotland اداره اگاهی در لندن
alarmingly : هشدار اگاهی از خطر
alarmed : هشدار اگاهی از خطر
we are informed by him that محترما` اگاهی میدهد که
sensibleness عملی بودن اگاهی
floating fender زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
edge detection اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
calibrated orifice سوراخ یا تنگنایی با قطرداخلی مشخص جهت اندازه گیری یا کنترل جریانی که ازان عبور میکند
cycle stealing ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
to keep the track of something پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
to obtaini. on anything درباره چیزی اگاهی یافتن
self awareness اگاهی از خود خویشتن شناسی
briefed کوتاه کردن اگاهی دادن
monitory وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه
enlightement روشنی فکر اگاهی حقیقی
briefest کوتاه کردن اگاهی دادن
briefer کوتاه کردن اگاهی دادن
brief کوتاه کردن اگاهی دادن
logogram چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
logograph چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
intelligently از روی هوش ازروی اگاهی و بصیرت
know allmen by these presents بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
forecast از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecasts از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecasted از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
agent provocateur مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
i have no idea of that هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
agents provocateurs مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
to off an agreement قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
reentrant subroutine زیرروالی که فقط یک نسخه ازان در حافظه اصلی قرار می گیرد و تگسط چندین برنامه دیگر به طور مشترک استفاده میشود
it is not t. برای این نیست که من این یکی را ازان بیشتردوست دارم
fenders علائمی که جهت اگاهی ازوضع جاده در راهها نصب میشود
check string ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
gemmule یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
books اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com