Total search result: 202 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
I'll do that. |
من این کار را انجام خواهم داد. |
|
|
Search result with all words |
|
I wI'll do that all by myself. |
من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد |
Other Matches |
|
fail |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن |
failed |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن |
fails |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن |
qui facit per alium facit perse |
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است |
like a duck takes the water [Idiom] |
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند |
automate |
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند |
automated |
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند |
automates |
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند |
automating |
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند |
to beg your pardon |
پوزش می خواهم |
i shall go |
خواهم رفت |
i will go |
خواهم رفت |
i shall be |
خواهم بود |
excuse me |
پوزش می خواهم |
to beg your pardon |
معذرت می خواهم |
failures |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود |
failure |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود |
I want to take a couple of days off . |
یک ردوروز مرخصی می خواهم |
Please excuse me . |
عذرمی خواهم ( ببخشید ) |
wills |
فعل کمکی "خواهم " |
willed |
فعل کمکی "خواهم " |
will |
فعل کمکی "خواهم " |
I'd like to reserve ... |
می خواهم یک ... رزرو کنم؟ |
I am thinking of your own good. |
من خو بی شما رامی خواهم |
he said he shoued go |
اوگفت خواهم رفت |
he said |
گفت که خواهم امد |
he said |
گفت خواهم امد |
he said i will come |
اوگفت خواهم امد |
I'd like to see Mr. ... |
من می خواهم آقای ... را ببینم. |
i will see sbout it |
من به ان رسیدگی خواهم کرد |
gurantee |
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند |
robot |
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود |
robots |
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود |
I would like to have something to drink . |
می خواهم گلویی تازه کنم |
I'd like to see Mr. ... |
من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم. |
I dont know and I dont want to know . |
نه می دانم ونه می خواهم بدانم |
I want my steak well done. |
می خواهم استیکم خوب پخته با شد |
I ll pay him back in his own coin . |
حقش را کف دستش خواهم گذارد |
i wish you happiness |
خوشی یا سعادت شما را می خواهم |
No harm meant! |
نمی خواهم توهین کنم! |
He owes me some money. |
از او پول می خواهم (طلب دارم ) |
I wI'll sign for him . |
من بجای اوامضاء خواهم کرد |
I'd like a train timetable. |
من برنامه حرکت قطارها را می خواهم. |
i beg your pardon |
پوزش میخواهم معذرت می خواهم |
i will return his kindness |
مهربانی او را تلافی خواهم کرد |
I'd like to cancel my flight. |
می خواهم پروازم را کنسل کنم. |
I'd like to confirm my flight. |
می خواهم پروازم را تائید کنم. |
I'd like to confirm my flight. |
می خواهم پروازم را اوکی کنم. |
I'd like to cancel my flight. |
می خواهم پروازم را لغو کنم. |
I'll look into the matter. |
من موضوع را دنبال خواهم کرد. |
I'll be at home today . |
امروز منزل خواهم بود |
No offence! |
نمی خواهم توهین کنم! |
I'd like to book a flight to london. |
یک پرواز به لندن می خواهم رزرو کنم. |
I would like to [ undress] take off my clothes. |
من می خواهم [لخت بشوم] لباسهایم را در بیاورم. |
I wI'll achieve my purpose (goals) quietly. |
بی سروصدا منظورم راعملی خواهم کرد |
Don't let me keep you. |
نمی خواهم که خیلی معطلتان کنم. |
I will be instigating [initiating] legal proceedings. |
من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد. |
I'll think it over. |
در این خصوص فکر خواهم کرد. |
i wish you a happy new year |
سال نوسعیدی را برای شما می خواهم |
i will speak to him about it |
در این خصوص با او صحبت خواهم کرد |
i will send him my book |
کتاب خود را برای او خواهم فرستاد |
with you |
بی پرده با شما سخن خواهم گفت |
I'd like to have a place of my own [to call my own] . |
من منزل خودم را می خواهم داشته باشم. |
I'd like to leave my luggage, please. |
من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم. |
I'll speak at length on this subject. |
دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد |
I wI'll do it on my own responsibility . |
به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد |
I want to look at old coins. |
من می خواهم سکه های قدیمی را تماشا کنم. |
Talking of Europe ,please allow me … |
حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ... |
This is just what I want . This is the very thing I want . |
این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم |
I don't want to say anything about that. |
من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم. |
I would like tovisit ( see, meet ) you more often . |
می خواهم باز هم بیشتر پیش شما بیایم |
I wI'll sign for (on behalf of)my brother. |
از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد |
I want to get off at St. Paul's. |
من می خواهم ایستگاه سانت پالس پیاده شوم. |
I want to depart tomorrow morning [noon, afternoon] at ... o'clock. |
من می خواهم فردا صبح [ظهر شب] ساعت ... حرکت کنم. |
You have to listen to me. |
شما باید به من گوش بکنید [ببینید چی می خواهم بگویم] . |
It makes me sick just thinking about it! |
وقتی که بهش فکر می کنم می خواهم بالا بیاورم! |
tomorow morning . I wI'll leavew for london. |
فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد |
I'll get you all fixed up. |
همه چیز را برایتان درست وروبراه خواهم کرد |
scratch one's back <idiom> |
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد |
I wI'll go flat out to do it. |
بهر جان کندنی باشد اینکا رراانجام خواهم داد |
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. |
من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم. |
upward compatible |
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت |
retention money |
مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود |
querying |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
query |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
queries |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
queried |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
One day I want to have a horse of my very own. |
روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد. |
pancakes |
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید |
pancake |
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید |
continues |
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید |
continue |
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید |
I wI'll gradually get used to it . |
یواش یواش عادت خواهم کرد |
mission , oriented |
لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت |
implementation |
انجام |
effectuation |
انجام |
sequels |
انجام |
performance |
انجام |
execution |
انجام |
sequel |
انجام |
end all |
انجام |
fulfilment |
انجام |
implements |
انجام |
achievements |
انجام |
achievement |
انجام |
commissions |
انجام |
at last |
سر انجام |
consummation |
انجام |
compietion |
انجام |
completion |
انجام |
implement |
انجام |
implemented |
انجام |
accomplishment |
انجام |
implementing |
انجام |
fulfillment |
انجام |
terminuse ad quem |
انجام |
transaction |
انجام |
implementation |
انجام |
commission |
انجام |
enforcement |
انجام |
commissioning |
انجام |
performances |
انجام |
fulfilling |
انجام دادن |
accomplishes |
انجام دادن |
accomplishing |
انجام دادن |
pays |
انجام دادن |
out-and-out |
انجام شده |
honoured |
انجام تعهد |
accomplish |
انجام دادن |
out and out |
انجام شده |
effecting |
انجام دادن |
performable |
انجام دادنی |
effected |
انجام دادن |
fulfilled |
انجام دادن |
effect |
انجام دادن |
fulfil |
انجام دادن |
paying |
انجام دادن |
fulfills |
انجام دادن |
honouring |
انجام تعهد |
honour |
انجام تعهد |
honors |
انجام تعهد |
make out <idiom> |
انجام دادن |
pay |
انجام دادن |
put on |
انجام دادن |
honoring |
انجام تعهد |
honored |
انجام تعهد |
successful |
نیک انجام |
sonsy |
نیک انجام |
honours |
انجام تعهد |
repeat |
باز انجام |
repeats |
باز انجام |
manipulation |
انجام با مهارت |
unaccomplished |
انجام نشده |
do-it-yourself |
خود انجام |
effectual |
انجام شدنی |
repetitions |
باز انجام |
stand to |
انجام دادن |
performs |
انجام دادن |
feasibility |
توانایی انجام |
to bring to an issve |
انجام دادن |
unsporting |
انجام حرکاتغیرورزشیدربرابرحریفدریکبازی |
actions |
انجام کاری |
to do a thing the right way |
انجام دادن |
action |
انجام کاری |
to carry into execution |
انجام دادن |
unaided |
انجام چیزیبدونکمکدیگران |
confrontational |
انجام اعتصاب |
to bring to effect |
انجام دادن |
time-honoured |
انجام کاریدردرازمدت |
secondary action |
انجام عملیاتیجهتموثرترکردنیکاعتصاب |
performed |
انجام دادن |
parform |
انجام دادن |
non performance |
عدم انجام |
to put through |
انجام دادن |
non-starter |
کار نا انجام |
repetition |
باز انجام |
to make good |
انجام دادن |
accomplished |
انجام شده |
fulfils |
انجام دادن |
non-starters |
کار نا انجام |
to go through |
انجام دادن |
to follow out |
انجام دادن |
the d. of duty |
انجام وفیفه |
processing of the order |
انجام سفارش |
thrust line |
خط حمله خط انجام تک |
to be fulfilled |
انجام گرفتن |
perform |
انجام دادن |
shock tactics |
انجام کاریباسرعتوباخشونت |
from beginning to end |
ازابتداتا انجام |
bring into being |
انجام دادن |
accomplish |
به انجام رساندن |
bring inbeing |
به انجام رساندن |
executable <adj.> |
انجام پذیر |
carry out |
به انجام رساندن |
execute |
به انجام رساندن |
workable <adj.> |
انجام شدنی |
fulfill [American] |
به انجام رساندن |
executable <adj.> |
انجام شدنی |
practicable <adj.> |
انجام پذیر |
feasance |
انجام کار |