Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger.
من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
Other Matches
station number
شماره پست مخابراتی شماره ترتیب محل بارها درداخل هواپیما
DTMF
روش شماره گیری با دستگاه تلفن که در آن هر شماره یک TONE ایجاد میکند مقایسه شود با Pulse Dialling
cleek
چوب شماره 4 چوبی یا اهن شماره 1 گلف
count off
شمارش به ترتیب شماره بترتیب شماره " بشمار "
they exceeded us in number
شماره انها از شماره مابیشتر بود
lay reference number
شماره ترتیب کاشتن مین شماره مشخصات مین کاشته شده
an isaiah flower
گلی که شماره و شکل پرچمهای ان با شماره و شکل مادگیهای ان برابر باشد
anisandrous flower
گلی که شماره و شکل پرچمهای ان با شماره و شکل مادگی ان برابر باشد
military impedimenta
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
chit
کودک
toddlers
کودک نو پا
infant
کودک
babies
کودک
baby
کودک
infants
کودک
kinchin
کودک
tike
کودک
tyke
کودک
child
کودک
it
ان کودک
bantling
کودک
chits
کودک
toddler
کودک نو پا
feral child
کودک وحشی
kindergarten
باغ کودک
child psychiatry
روانپزشکی کودک
child psychology
روانشناسی کودک
kidding
کودک بچه
infantilism
کودک ماندگی
day care center
مهد کودک
child law
حقوق کودک
child development
رشد کودک
child centered
کودک محور
babyish
کودک مانند
suckling
کودک شیرخواره
nursery
مهد کودک
nurseries
مهد کودک
infanticide
کودک کشی
kid
کودک بچه
kidded
کودک بچه
child study
کودک پژوهی
suckled
کودک شیرخوار
puerilism
کودک خویی
schoolchild
کودک دبستانی
suckle
کودک شیرخوار
suckles
کودک شیرخوار
kindergartens
باغ کودک
pediatrics
پزشکی کودک
carrycot
صندلی کودک
rejected child
کودک مطرود
schoolchildren
کودک دبستانی
pedology
کودک شناسی
childproof
کودک ایمن
puerilism
کودک منشی
carrycots
صندلی کودک
child abuse
بهره کشی از کودک
child rearing practices
شیوههای پرورش کودک
pedometer
رشد سنج کودک
pedimeter
رشد سنج کودک
eros
صورت کودک بالدار
problem child
کودک مشکل افرین
wolf child
کودک گرگ پرورده
enelicomorphism
بزرگسال انگاری کودک
backward child
کودک عقب مانده
suckling
کودک شیر خوار
child guidance clinic
درمانگاه راهنمایی کودک
am
هستم
i am pushed for money
هستم
I'm
من هستم
weanling
کودک تازه از شیر گرفته
babe
کودک شخص ساده و معصوم
babes
کودک شخص ساده و معصوم
toddling
کودک تازه براه افتاده
toddler
کودک تازه براه افتاده
toddles
کودک تازه براه افتاده
toddled
کودک تازه براه افتاده
toddle
کودک تازه براه افتاده
pedagogy
فن اموزش وپرورش کودک للگی
toddlers
کودک تازه براه افتاده
i feel
گرسنه هستم
i am under obligation to him
من ممنون او هستم
iam d. to go
ارزومندرفتن هستم
we owe him for his services
خدمات او هستم
i have not a dry t. on me
سر تا پا خیس هستم
I am sure that ...
من مطمئن هستم که ...
I'm hungry.
من گرسنه هستم.
I'm your age.
من هم سن شما هستم.
I'm thirsty.
من تشنه هستم.
dewy-eyed
معصوم و پاک چون کودک بی گناه
childlike
ساده وبی الایش کودک مانند
dewy eyed
معصوم و پاک چون کودک بی گناه
nurser
شیشه درجه دار برای شیردادن کودک
i await you
منتظر شما هستم
i a with you on that matter
من در ان موضوع با شماموافق هستم
Join the club!
من هم درشرایطی مشابه هستم !
Next to you I'm slim.
در مقایسه با تو من لاغر هستم.
I am at your disposal.
من دراختیار تان هستم
i am at your service
در خدمت شما هستم
i am bend on going
مصمم هستم بروم
feet dry
روی هدف هستم
i am under obligation to him
زیر بارمنت او هستم
I am certain of it.
من درباره اش مطمئن هستم.
i maintain
قائل هستم به اینکه ...
i own that house
من صاحب ان خانه هستم
i pause for a reply
منتظر پاسخ هستم
i feel sleepy
خواب الود هستم
own a house
دارای خانهای هستم
iam in bad
خیلی در تنگی هستم
Cupid
خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
cupids
خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
teething ring
حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
Like every child, she has only limited vocabulary at her disposal.
مانند هر کودک، او
[زن]
وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
I feel like a fifth wheel.
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
i am about that
من در این خصوص دلواپس هستم
I've been here for five days.
پنج روزه که من اینجا هستم.
That is my line ( field ) .
خودم این کاره هستم
I come from Iran . I am Iranian.
من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
I am a strange in this town.
دراین شهر غریب هستم
i am impatient for it
ازان بابت بیطاقت هستم
i am in a hurry for it
عجله دارم یا در شتاب هستم
i owe him &
پنج لیره به او بدهکار هستم
iam a for his life
برای جانش دل واپس هستم
I am on intimate terms with one of the ministers .
با یکی از وزراء نزدیک هستم
chalk number
شماره سریال بار هوایی شماره سریال حرکت هوایی
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
It seems I am not welcome (wanted) here.
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
I always make a point of being on time . I always try to be punctual .
همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
I'm looking forward to seeing you again.
منتظر دیدار دوباره شما هستم.
I'll be happy to help
[assist]
you.
من با کمال میل در اختیار شما هستم.
I have done my homework. I know how to cope .
من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
I am the bread winner of the family .
نان آور خانه ( خانواده ) هستم
I look forward to receiving your reply.
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
I agree with you completely.
من کاملا با نظر شما موافق هستم.
I am your humble servant . I defer to you .
من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
I know the area more or less .
کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
i wrote as neatly as he did
من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
I'm full.
من سیر شدم
[هستم]
.
[اصطلاح روزمره]
I am very orderly and systematic in my work .
درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
i am not made of salt
مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
stock number
شماره فنی انبار شماره انبار
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
steadied
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
No one sent me, I am here on my own account.
هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
My only problem is money .
تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
I am prepared for any eventuality.
برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
iam so tired that i cannot eat
چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry.
سپس او
[زن]
از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
I'm really looking forward to the weekend.
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
steadies
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadiest
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steady
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadying
فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
I'm old enough to take care of myself.
من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I'm dying to know what happened.
خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
I very much look forward to meeting you soon.
من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
salvos
در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
I am a great believer in using natural things for cleaning.
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
Can you show me on the map where I am?
آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
spitting
در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
popeye
در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
holding
در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
how much do i owe you
چقدر بشما بدهکار هستم چقدرباید بشما بدهم چقدرطلب شمامیشود
I´m as hungry as a horse.
آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
pouncing
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
feet wet
من روی هدف دریایی هستم هواپیمای رهگیر یا مامورپشتیبانی مستقیم روی دریاست
pounced
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
number generator
شماره زا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com