English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
he was too much for me من حریف او نبودم
Other Matches
i was not satisfied with him از او خوشنود یا راضی نبودم
if i had thought of that هیچ درفکرش نبودم
underhook گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
i was not my self از خود بیخود شده بودم بهوش نبودم
i had half a mind to go چندان مایل برفتن نبودم انقدر ها میل نداشتم بروم
I wasnt drunk , but just tight. مست نبودم فقط کله ام قدری گرم شده بود
head and arm هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
looped حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
side sweep and over under گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
rivals حریف
challenger حریف
matches حریف
opponents حریف
opponent حریف
challengers حریف
rivaling حریف
match حریف
foe حریف
foes حریف
rivalling حریف
competitor حریف
adversaries حریف
adversarial حریف
rival حریف
rivaled حریف
adversary حریف
rivalled حریف
d. cut d. حریف
competitors حریف
shadowed چسبیدن به حریف
ends زمین حریف
deliver a series of blows بمباران حریف
target سینه حریف
targeted سینه حریف
i cannot manage him حریف او نمیشوم
ended زمین حریف
adversary حریف کشتی
downfield زمین حریف
adversaries حریف کشتی
head butt با سر به حریف زدن
jack of all trades همه فن حریف
jacks of all trades همه فن حریف
victim حریف ضعیف
end زمین حریف
victims حریف ضعیف
targeting سینه حریف
targets سینه حریف
charge حمله به حریف
shadows چسبیدن به حریف
copings حریف شدن
copes حریف شدن
coped حریف شدن
playing the man بازی با حریف
cope حریف شدن
razzle dazzle فریفتن حریف
sell a dummy فریفتن حریف
drop جاگذاشتن حریف
opponents حریف طرف
swingman همه فن حریف
charges حمله به حریف
shadowing چسبیدن به حریف
shadow چسبیدن به حریف
targetting سینه حریف
dropping جاگذاشتن حریف
opponent حریف طرف
dropped جاگذاشتن حریف
away زمین حریف
targetted سینه حریف
drops جاگذاشتن حریف
hindering مانع حریف شدن
deceiving فریب دادن حریف
deciding نزدیک به دروازه حریف
block سدکردن غیرمجاز حریف
deceives فریب دادن حریف
hinders مانع حریف شدن
draw رویارویی دو حریف در اغار
draws رویارویی دو حریف در اغار
deceived فریب دادن حریف
deceive فریب دادن حریف
assault حمله بدنی به حریف
unanswered همردیف نبودن حریف
hindered مانع حریف شدن
assaulted حمله بدنی به حریف
assaults حمله بدنی به حریف
burn امتیاز گرفتن از حریف
outclassed شکست فاحش حریف
assorted همه فن حریف همسر
outclassing شکست فاحش حریف
burns امتیاز گرفتن از حریف
outclass شکست فاحش حریف
marks نشانه کردن حریف
mark نشانه کردن حریف
hinder مانع حریف شدن
outclasses شکست فاحش حریف
lap رسیدن به حریف جلویی
drop پشت سر گذاشتن حریف دو
dropped پشت سر گذاشتن حریف دو
dropping پشت سر گذاشتن حریف دو
drops پشت سر گذاشتن حریف دو
onside پا به توپ در زمین حریف
manage a person حریف کسی شدن
intercepting قطع پاسکاری حریف
clinch بغل کردن حریف
kukutsu dachi ایستادن در مقابل حریف
clinched بغل کردن حریف
kin geri لگد به بیضه حریف
clinches بغل کردن حریف
jink فریب دادن حریف
outroll شکست دادن حریف
pattern offense موضعگیری در برابر حریف
dribbling رد کردن توپ از حریف
lapped رسیدن به حریف جلویی
utility ذخیره همه فن حریف
to stand up to one's opponent با حریف روبرو شدن
they are well matched حریف یکدیگر هستند
stomach throw افکندن حریف از پشت
sparring partner حریف مشت بازی
He is jack of all trades . he can cope with any thing . همه فن حریف است
shut down شکست دادن حریف
put the ball on the floor رد کردن توپ از حریف
personal foul خطای بدنی به حریف
dribble رد کردن توپ از حریف
dribbled رد کردن توپ از حریف
dribbles رد کردن توپ از حریف
clinching بغل کردن حریف
bluff حریف را از میدان درکردن
intercepted قطع پاسکاری حریف
back sacrifice throw افکندن حریف ازپشت
action on the blade تماس با شمشیر حریف
scouts ارزیابی حریف اینده
scouted ارزیابی حریف اینده
scout ارزیابی حریف اینده
cut down زمین زدن حریف
intercepts قطع پاسکاری حریف
intercept قطع پاسکاری حریف
bluffs حریف را از میدان درکردن
bluffing حریف را از میدان درکردن
bluffed حریف را از میدان درکردن
circle dodge گریز از حریف در مسیرمنحنی
blocks سدکردن غیرمجاز حریف
outplay بازی بهتر از حریف
blocked سدکردن غیرمجاز حریف
go behind به پشت حریف رفتن
shoulder block سد کردن حریف با ضربه شانه
to overcrow one's rival از پیروزی بر حریف شادی کردن
underdogs فرصت برد به حریف ندادن
underdog فرصت برد به حریف ندادن
slashes چرخاندن چوب به طرف حریف
slashed چرخاندن چوب به طرف حریف
dummies گول زدن حریف در تجمع
slash چرخاندن چوب به طرف حریف
trompement گریز شمشیرباز از ضربه حریف
dummy گول زدن حریف در تجمع
unlap یک دور به حریف نزدیکتر شدن
win by retirement پیروزی با کنار رفتن حریف
hip rool تاباندن حریف از روی باسن
hand out حریف دریافت کننده سرویس
simple leg ride شگک خراب کردن حریف
out of distance دور بودن شمشیرباز از حریف
holding and hitting گرفتن حریف و ضربه زدن
bootleg نوعی حمله با فریفتن حریف
outside hook فت پا و بهم زدن تعادل حریف
bait the hole گول زدن مدافع حریف
double hi ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double touch ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
clothes lines ضبه زدن و انداختن حریف
clothes line ضبه زدن و انداختن حریف
finger hold خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
gang tackle با چند بازیگر حریف را فروداوردن
box out موضعگیری بین حریف و سبد
shut out مانع پیروزی حریف شدن
shut off بهم زدن نقشه حریف
parrying دفع کردن حمله حریف
slashing چرخاندن چوب به طرف حریف
squeeze سد کردن مدافع حریف با دونفر
interference سد کردن غیرمجاز راه حریف
handing میلههای تسخیرشده حریف در پایان
parried دفع کردن حمله حریف
parries دفع کردن حمله حریف
squeezed سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezes سد کردن مدافع حریف با دونفر
blankest ممانعت از امتیاز گیری حریف
parry دفع کردن حمله حریف
squeezing سد کردن مدافع حریف با دونفر
hand میلههای تسخیرشده حریف در پایان
blank ممانعت از امتیاز گیری حریف
hinder جلوگیری از ضربه زدن حریف
hindered جلوگیری از ضربه زدن حریف
hindering جلوگیری از ضربه زدن حریف
hinders جلوگیری از ضربه زدن حریف
hooking سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
overplays حریف را ناچار به تغییر محل کردن
multiple foul خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com