English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
I wI'll do that all by myself. من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
Other Matches
I'd like to have a place of my own [to call my own] . من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
I wI'll do it on my own responsibility . به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
I'll do that. من این کار را انجام خواهم داد.
printed حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل
print حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل
prints حروف خاص ارسالی به چاپگر که آنرا هدایت میکند برای انجام یک تابع یاعمل
hot کلمهای در متن نمایش داده شده که در صورتی که نمایشگر به آن اشاره کند یا آنرا انتخاب کند کاری انجام میدهد
hottest کلمهای در متن نمایش داده شده که در صورتی که نمایشگر به آن اشاره کند یا آنرا انتخاب کند کاری انجام میدهد
hotter کلمهای در متن نمایش داده شده که در صورتی که نمایشگر به آن اشاره کند یا آنرا انتخاب کند کاری انجام میدهد
solely بتنهایی
allopatric بتنهایی وقوع یافته
solos بتنهایی راندن هواپیمای موتوردار
solo بتنهایی راندن هواپیمای موتوردار
monofuel سوختی که بتنهایی و بدون نیاز به هوا یا اکسیدکننده دیگر مورد استفاده قرارمیگیرد
dramatic monologue نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
own خودم
owning خودم
number one خودم
owns خودم
myself خودم
myself من خودم
owned خودم
on my own account بابت خودم
onmy own responsibility به مسئولیت خودم
with my proper eyes با چشم خودم
myself شخص خودم
siree اقای خودم
pon my life بجان خودم
for my parts از سهم خودم
on my own account بحساب خودم
for my part از سهم خودم
i saw it my self من خودم انرا دیدم
owns شخصی مال خودم
owning شخصی مال خودم
it is my own مال خودم است
owned شخصی مال خودم
own شخصی مال خودم
sirree اقاجان اقای خودم
With my own capital . با سرمایه شخصی خودم
i may thank myself گناه از خودم است
imyself saw it من خودم انرا دیدم
I cant help it. It is beyond my control. دست خودم نیست
No, I don't like it. نه، آنرا نمیخواهم.
I have entangled myself with the banks . خودم را گرفتار بانک ها کردم
I can manage that. <idiom> خودم از پسش برمی آیم.
I saw it for myself . I was an eye –witness خودم شاهد قضیه بودم
What a mes I made of my life . دیدی چه بروز خودم آوردم
That is my line ( field ) . خودم این کاره هستم
on your own خودم تنهایی [کاری را کردن]
in p of my statement برای اثبات گفته خودم
I could pass for a Greek . می توانم خودم رایونانی جابزنم
I wI'll get there somehow. یکجوری خودم را آنجا می رسانم
It was required of me . They imposed it on me . آنرا به من تکلیف کردند
I leave it in your care . آنرا به شما می سپارم
I should bring you round to my way of thinking . باید تو راهم با خودم همفکر کنم
I stayed in concealment until the danger passed. خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
I sat down with no fuss or bother . برای خودم قشنگ گرفتم نشستم
I know best where my interests lie. صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
I weighed myself today . امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
I can manage, thank you. خودم از پسش برمی آیم، متشکرم.
airbed تشکی که آنرا با باد پر میکنند
you shoud rinse it in lukewarm water. در آب ولرم باید آنرا آب بکشید
Enter it in the books . آنرا دردفاتر وارد کنید
Get it to me before Friday . قبل از جمعه آنرا به من برسان
Leave it tI'll tomorrow morning . آنرا بگذارتا فردا صبح
Wrap it up in gift paper. آنرا در کاغذ هدیه بپیچید
fails انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
No one sent me, I am here on my own account. هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
qui facit per alium facit perse کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water [Idiom] کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
automates نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automating نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
I bought it on the recommendation of a friend. طبق توصیه دوستم آنرا خریدم
I wont buy it at this price . با این قیمت آنرا نخواهم خرید
Can you prove it to me? آیا می توانی آنرا به من ثابت کنی ؟
It is yours the asking. اگر بخواهید آنرا به شما می دهم
I bought it on your recommendation. بسفارش وتوصیه شما آنرا خریدم
I'm old enough to take care of myself. من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I wI'll try to catch up. سعی می کنم خودم را برسانم ( جبران عقب افتادگه )
I accidentally locked myself out of the house. من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
This house is my own . این خانه مال خودم است ( اجاره یی نیست )
i shall be خواهم بود
to beg your pardon پوزش می خواهم
to beg your pardon معذرت می خواهم
i shall go خواهم رفت
i will go خواهم رفت
excuse me پوزش می خواهم
failure انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures انجام ندادن کاری که باید انجام شود
flocked rug [فرشی که پشت آنرا پارچه چسبانده اند.]
Two dogs fight for a bone, and a third runs away w. <proverb> دو سگ بر سر استخوانى مى جنگند سومى آنرا بر مى دارد و مى برد .
You cannot have it both ways . <proverb> نمى توانى هم این را داشته باشى هم آنرا .
I'm doing it on my own account, not for anyone else. این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
i will see sbout it من به ان رسیدگی خواهم کرد
Please excuse me . عذرمی خواهم ( ببخشید )
I'd like to reserve ... می خواهم یک ... رزرو کنم؟
he said گفت خواهم امد
he said he shoued go اوگفت خواهم رفت
he said گفت که خواهم امد
he said i will come اوگفت خواهم امد
I'd like to see Mr. ... من می خواهم آقای ... را ببینم.
willed فعل کمکی "خواهم "
will فعل کمکی "خواهم "
I want to take a couple of days off . یک ردوروز مرخصی می خواهم
wills فعل کمکی "خواهم "
I am thinking of your own good. من خو بی شما رامی خواهم
retrofit وسیله یا امکانی که به سیستم اضافه میشود.تا آنرا بروزکند
We ought to (should)examineit in all itsaspects. باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
gurantee عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robots وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
I'd like to confirm my flight. می خواهم پروازم را اوکی کنم.
I dont know and I dont want to know . نه می دانم ونه می خواهم بدانم
I would like to have something to drink . می خواهم گلویی تازه کنم
I'd like to confirm my flight. می خواهم پروازم را تائید کنم.
I'd like to cancel my flight. می خواهم پروازم را کنسل کنم.
No offence! نمی خواهم توهین کنم!
I'd like to see Mr. ... من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
I'll be at home today . امروز منزل خواهم بود
I wI'll sign for him . من بجای اوامضاء خواهم کرد
i wish you happiness خوشی یا سعادت شما را می خواهم
I ll pay him back in his own coin . حقش را کف دستش خواهم گذارد
He owes me some money. از او پول می خواهم (طلب دارم )
i beg your pardon پوزش میخواهم معذرت می خواهم
I'd like a train timetable. من برنامه حرکت قطارها را می خواهم.
I'll look into the matter. من موضوع را دنبال خواهم کرد.
i will return his kindness مهربانی او را تلافی خواهم کرد
I'd like to cancel my flight. می خواهم پروازم را لغو کنم.
No harm meant! نمی خواهم توهین کنم!
I want my steak well done. می خواهم استیکم خوب پخته با شد
users بخشی یا خصوصیتی که کاربرطبق دلخواه خود آنرا ایجاد میکند
hardware دیسکها و مکانیزم هایی که یک کامپیوتر و وسایل جانبی آنرا می سازد
user بخشی یا خصوصیتی که کاربرطبق دلخواه خود آنرا ایجاد میکند
I will be instigating [initiating] legal proceedings. من دعوی حقوقی را آغاز خواهم کرد.
I'd like to book a flight to london. یک پرواز به لندن می خواهم رزرو کنم.
Don't let me keep you. نمی خواهم که خیلی معطلتان کنم.
I'd like to leave my luggage, please. من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
i will send him my book کتاب خود را برای او خواهم فرستاد
i will speak to him about it در این خصوص با او صحبت خواهم کرد
i wish you a happy new year سال نوسعیدی را برای شما می خواهم
I'll think it over. در این خصوص فکر خواهم کرد.
I would like to [ undress] take off my clothes. من می خواهم [لخت بشوم] لباسهایم را در بیاورم.
with you بی پرده با شما سخن خواهم گفت
I wI'll achieve my purpose (goals) quietly. بی سروصدا منظورم راعملی خواهم کرد
It is too expensive for me to buy ( purchase ). برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
arrow pointer پیکان کوچکی است که می توانید آنرا با استفاده از mouse حرکت دهید
initialization مجموعه دستورات AT ارسالی به مودم تا پیش از استفاده آنرا تشخیص دهد
I want to get off at St. Paul's. من می خواهم ایستگاه سانت پالس پیاده شوم.
I wI'll sign for (on behalf of)my brother. از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد
Talking of Europe ,please allow me … حالا که صحبت از اروپ؟ است اجازه می خواهم ...
I want to look at old coins. من می خواهم سکه های قدیمی را تماشا کنم.
I'll speak at length on this subject. دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
This is just what I want . This is the very thing I want . این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
I would like tovisit ( see, meet ) you more often . می خواهم باز هم بیشتر پیش شما بیایم
I don't want to say anything about that. من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
speech وسیلهای که داده را از کامپیوتر می گیرد و آنرا به صورت کلمه صوتی خارج میکند
speeches وسیلهای که داده را از کامپیوتر می گیرد و آنرا به صورت کلمه صوتی خارج میکند
You have to listen to me. شما باید به من گوش بکنید [ببینید چی می خواهم بگویم] .
I want to depart tomorrow morning [noon, afternoon] at ... o'clock. من می خواهم فردا صبح [ظهر شب] ساعت ... حرکت کنم.
tomorow morning . I wI'll leavew for london. فردا صبح بسوی لندن حرکت خواهم کرد
It makes me sick just thinking about it! وقتی که بهش فکر می کنم می خواهم بالا بیاورم!
I'll get you all fixed up. همه چیز را برایتان درست وروبراه خواهم کرد
fractal <adv.> <noun> شکل هندسی که در خودش تکرار میشود هر قدر که آنرا بزرگ کنید یک حالت دارد
alpha channel هشت بیت اول که خصوصیات پیکسل را بیان می کنند و بیتهای آخر رنگ آنرا
scratch one's back <idiom> کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
I wI'll go flat out to do it. بهر جان کندنی باشد اینکا رراانجام خواهم داد
add-on سخت افزار یا نرم افزاری که به سیستم کامپیوتری اضافه شده است تا آنرا بهبود بخشد
mouse خصوصیت برخی نرم افزارهای درایو mouse که نشانه گر آنرا با سرعت مختلف و طبق سرعتی
mouses خصوصیت برخی نرم افزارهای درایو mouse که نشانه گر آنرا با سرعت مختلف و طبق سرعتی
vga آداپتور نمایش VGA که به وسیله دیگری امکان دستیابی به اطلاعات و سیگنالهای زمانی آنرا میدهد
add-ons سخت افزار یا نرم افزاری که به سیستم کامپیوتری اضافه شده است تا آنرا بهبود بخشد
ground adjustable propeller ملخی که گام آنرا تنها ازخارج و روی زمین میتوان تغییر داد و نه در حال پرواز
round روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
roundest روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
reader یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
readers یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
stamped addressed envelope پاکتی که بر روی آن تمبر زده و میفرستند تا طرف مقابل در آن چیزی گذاشته و بدون پرداخت هزینه ای آنرا برگرداند
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
head-shrinkers کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinker کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
Mandlebrot set تساوی ریاضی که به صورت بازگشتی برای تنظیم مقادیر به کار می رود. هنگام رسم آنرا در تصویر بخش شده
upward compatible اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
anti- برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
isolating فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
isolates فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
isolate فضای ذخیره سازی که مستقیما از طرف برنامه کاربر قابل دسترسی نیست و آنرا از حذف ناگهانی در امان نگه می دارد
optimize کامپایلری که کد ماشین را که تولید میکند آنالیز میکند و سرعت و کارایی آنرا افزایش میدهد
terminate and stay resident program برنامهای که در حافظه اصلی خود را بار میکند و در صورت دریافت آنرا اجرا میکند
uart از ترمینال به حالت موازی استفاده میکند و سپس آنرا روی شبکه ارسال میکند
point نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
reel-to-reel ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
reel to reel ماشین ضبط نور مغناطیسی که از دستگاه گیرنده نوار برای یک چرخ استفاده میکند و آنرا به یک نوار دیگر می فرستد
viewers امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود
viewer امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود
unmoderated list لیست پست که هر مادهای که در لیست باشد را به زیرنویس دیگر منتقل میکند بدون اینکه کسی آنرا بخواند یا بررسی کند
neural network سیستمی که برنامه هوش مصنوعی را اجرا میکند و نحوه کار مغز و یادگیری و به خاطر سپردن آنرا شبیه سازی میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com