English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
I can't go on any longer. من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
Other Matches
I cannot square it with my conscience to ... من این را نمی توانم به وجدانم وفق بدهم ...
What else can I do? دیگر چه می توانم بکنم ؟
I can't run any faster. من تندتر دیگر نمی توانم بدوم.
I cannot look him in the face again. دیگر نمی توانم تو رویش نگاه کنم.
privileged مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
hitch and go نوعی پاس که گیرنده بجلو می دود و به سمت دیگر می چرخد و باز به جلو ادامه میدهد
How much is that? چقدر بدهم؟
hold over به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
i cannot say him nay نمتوانم پاسخ رد به او بدهم نمیتوانم به او
i cannot positively promise نمیتوانم قول قطعی بدهم
It goes against the grain to pay these sums (that kind of money). من که زورم می آید ازاین پولها بدهم
Where can I get my car washed? کجا میتوانم اتومبیلم را بدهم بشویند؟
I'd like to leave my luggage, please. من می خواهم اسباب و اثاثیه ام را تحویل بدهم.
I don't want to say anything about that. من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
I want to leave the car in the railway station من میخواهم اتومبیل را در ایستگاه قطار تحویل بدهم.
Please let me take a share in the expenses. اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
It doesn't fly with me [American E] [colloquial] من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
That won't work with me! من حاضر نیستم این کار را انجام بدهم!
It would not be proper for me to give you that information. درست نیست که من این اطلاعات را به شما بدهم.
I had no opportunity to discuss the matter . فرصت نشد که موضوع را مورد بحث قرار بدهم
Where can I get information? از کجا می توانم بپرسم؟
I cant nor can anyone else . نه من می توانم ونه کس دیگه
I can recite from memory. می توانم از حفظ بخوانم
If you can so can I . اگر تو بتوانی من هم می توانم
Where can I park? کجا می توانم پارک کنم؟
I could pass for a Greek . می توانم خودم رایونانی جابزنم
was wondering if I could borrow your car. می توانم ماشینت را قرض کنم؟
can i do a for you کاری می توانم برای شمابکنم
Where can I make a phone call? از کجا می توانم تلفن کنم؟
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
Let me back up and explain how ... به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
How long can I park here? چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
I can't help you. من نمی توانم به شما کمک کنم.
I just cant drop my work and go . نمی توانم کارم را ول کنم وبروم
Can I entrust this task to you? می توانم این امررا به شما بسپارم ؟
how can I learn English چگونه می توانم یادگیری زبان انگلیسی
My hands are tied. <idiom> نمی توانم [کاری] کمکی بکنم.
Can I drive to the centre of town? آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
how much can I overdraw on my account? چقدر بیش از اعتبار می توانم از حسابم بردارم؟
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
I could have sworn that there was somebody in the next room . می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
otherwise <adv.> به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
How do I notice when the meat is off? چگونه می توانم متوجه شوم که گوشت فاسد شده است؟
What should I do when I get the following message: The connection to the server has failed چکاری لازم هست انجام بدهم وقتی که پیغام زیر را دریافت کردم: ارتباط با سرور میسر نمیباشد؟
how much do i owe you چقدر بشما بدهکار هستم چقدرباید بشما بدهم چقدرطلب شمامیشود
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifted تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
continuation line خط ادامه
going on ادامه
continuance ادامه
continuation ادامه
resumption ادامه
for a continuance برای ادامه
keep on ادامه دادن
to drag on or out ادامه دادن
to carry on ادامه دادن
to continue ادامه دادن
to follow ادامه دادن
take up ادامه دادن
to take up ادامه دادن
extend ادامه دادن
extending ادامه دادن
reopening ادامه دادن
keep up <idiom> ادامه دادن
hold good <idiom> ادامه دادن
go on <idiom> ادامه دادن
reopens ادامه دادن
over run ادامه به کاردادن
go along <idiom> ادامه دادن
discontinuing ادامه ندادن
discontinues ادامه ندادن
discontinued ادامه ندادن
to run on ادامه داشتن
reopened ادامه دادن
reopen ادامه دادن
extends ادامه دادن
to keep on ادامه دادن
carry-on ادامه دادن
carry on ادامه دادن
continues ادامه دادن
continue ادامه دادن
run on ادامه دادن
keep ادامه دادن
keeps ادامه دادن
duration مدت ادامه
discontinue ادامه ندادن
discontinuance عدم ادامه
discontinuation عدم ادامه
furthers ادامه دادن
hold on ادامه دادن
continue statement حکم ادامه
further ادامه دادن
continuant ادامه دهنده
hang on <idiom> ادامه دادن
continuable قابل ادامه
furthered ادامه دادن
furthering ادامه دادن
continuation card کارت ادامه
continuative ادامه دهنده
bring on ادامه دادن
metafile 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
track ادامه گوی در مسیربولینگ
dwell at به تیراندازی ادامه دادن
bide بکاری ادامه دادن
dwell at اتش را ادامه دادن
thwart ادامه دادن یا کشیدن
viability امکان ادامه حیات
dash مسیری را ادامه دادن
continuation عمل ادامه دادن
detainer حکم ادامه توقیف
thwarted ادامه دادن یا کشیدن
shorthanded ادامه با بازیگر کمتر
contd مخفف ادامه یافته
tracks ادامه گوی در مسیربولینگ
tracked ادامه گوی در مسیربولینگ
transattack period مدت ادامه تک اتمی
dashed مسیری را ادامه دادن
follow-through ادامه حرکت پس از ضربه
sustaining نگهدارنده ادامه دهنده
keep the home fires burning <idiom> اجازه ادامه دادن
to set on با زور ادامه دادن
fall behind <idiom> درمانده از ادامه راه
go head ادامه بدهید بفرماید
to press ahead with با زور ادامه دادن
time in ادامه بازی پس از توقف
dashes مسیری را ادامه دادن
follow-throughs ادامه حرکت پس از ضربه
inability to box ناتوان از ادامه دادن
live on بزندگی ادامه دادن
continuator ادامه دهنده مستمر
he had no more no to say دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
hang on ادامه دادن دوام داشتن
Keep moving! ادامه بده [بدهید ] به راه!
maintains ابقا کردن ادامه دادن
maintained ابقا کردن ادامه دادن
go on سخن خود را ادامه دهید
i took up where he left از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
touch in goal line ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
topspin ادامه حرکت چرخش توپ
discounting match ادامه ندادن به مسابقه کشتی
robust که کار را پس از خطا ادامه میدهد
extrapolation ادامه روند تعمیم دهی
extrapolations ادامه روند تعمیم دهی
give someone the green light <idiom> اجازه ادامه به کار رادادن
robustly که کار را پس از خطا ادامه میدهد
border break ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
resumes چکیده کلام ادامه یافتن
resume چکیده کلام ادامه یافتن
stick it out <idiom> طاقت آوردن ،ادامه دادن
resumed چکیده کلام ادامه یافتن
runs دوام یافتن ادامه دادن
run دوام یافتن ادامه دادن
maintrain ادامه دادن عقیده داشتن
resuming چکیده کلام ادامه یافتن
Gothic Survival [ادامه عنصر سبک گوتیک]
viability قدرت ادامه زندگی پس از تولد
keep up with <idiom> به شکل قبل ادامه دادن
maintain ابقا کردن ادامه دادن
border break ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
continue port/starboard چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
to keep the field جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
continuous آنچه بدون توقف ادامه یابد
run on ادامه دادن متن بدون توقف
resumptive ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
pick up <idiom> ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
pull off باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
to rumble on [British E] ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
There's more to come. <idiom> باز هم هست. [هنوز ادامه داره]
HTML مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
head pole تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
inviable عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
There's no need to elaborate. لازم نیست که شما در ادامه چیزی بگید.
let (something) ride <idiom> ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
long haul <idiom> مدت درازی بین کاری که ادامه داد
play out one's option ادامه بازی در تیم پس ازپایان قرارداد بدون قراردادجدید
set in <idiom> تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
extending ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
supersedeas دستور موقت دادگاه در موردخودداری از انجام یا ادامه کاری
extend ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
carry one's bat تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
to continue one's progress پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
extends ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
down توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
recoverable error نوع خطا که امکان ادامه اجرای برنامه پس ازرویدادن ان میدهد
increment افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
increments افزودن یک به یک عدد در یک ثبات اغلب برای ادامه دادن کار
attention code حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
heavy and light system روش کاستن وزن با اغاز باوزنه سنگین و ادامه با وزنههای سبکتر
tenant by sufference مالک معترض اونشود و تصرفش ادامه پیداکند این عنوان به او اطلاق میشود
redundancy اتصالات اضافی بین نقاط که امکان ادامه عملیات در حین خرابی میدهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com