Total search result: 132 (8 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
I am leaving early in the morning. |
من صبح زود اینجا را ترک میکنم. |
|
|
Search result with all words |
|
I am just passing through. |
از اینجا عبور میکنم. |
Other Matches |
|
Dont ever come here again. |
دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار. [اینجا نیا.] |
really |
احساس میکنم |
i wonder he did not catch cold |
تعجب میکنم |
I'd like to think that ... |
من فرض میکنم که ... |
i suppose so |
گمان میکنم |
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . |
وقتش که شد خبر میکنم |
i wonder at him |
از دست او تعجب میکنم |
Have a seat, please! |
خواهش میکنم بفرمایید ! |
please take a seat |
خواهش میکنم بفرمایید |
anticipating it |
پیشبینی اش میکنم [میشود] |
Looking forward to it |
پیشبینی اش میکنم [میشود] |
I'm proud of you. |
من بهت افتخار میکنم. |
i have got him on my brain |
همیشه به اوفکر میکنم |
i will note it down |
یاد داشت میکنم |
I've got the munchies. |
یکدفعه احساس گرسنگی میکنم. |
Am I right in assuming that ...? |
آیا درست فرض میکنم که ... |
Am I right in thinking ... |
آیا درست فکر میکنم که ... |
i rely or your secrecy |
من به رازداری شما اطمینان میکنم |
i imagine him to be my friend |
من تصور میکنم که او دوست من است |
i suspect him to be a liar |
گمان میکنم دروغگو باشد |
i imagine he is my friend |
من تصور میکنم او دوست من است |
I'm working on it. |
دارم روش کار میکنم. |
my sentiment toward him |
انچه من راجع باواحساس میکنم |
I think there is a mistake in the bill. |
من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست. |
Please take my suitcase. |
خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید. |
Please take that bag. |
خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید. |
Have a seat, please! |
خواهش میکنم روی صندلی بشینید! |
now nonsense now |
خواهش میکنم چرند گفتن رابس کن |
I think we are out of the woods. <idiom> |
فکر میکنم، بدترین بخشش رو پشت سر گذاشتیم. |
Ah, what the heck! |
اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!] |
I'm putting you through now. |
شما را الان وصل میکنم. [در مکالمه تلفنی] |
I assume that you did read this article. |
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید. |
Please take this luggage. |
خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید. |
Please send me information on ... |
خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید. |
I premise that you did read this article. |
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید. |
would you mind ringing |
اگر زحمت نیست خواهش میکنم زنگ را بزنید |
My name is "Oliver Pit" and live in Berlin. |
اسم من الیور پیت هست و در برلین زندگی میکنم. |
here |
اینجا |
here |
در اینجا |
hitherto |
تا اینجا |
where |
اینجا |
hither |
اینجا |
hither |
به اینجا |
thus far |
تا اینجا |
so far |
تا اینجا |
in this country <adv.> |
در اینجا |
in these parts <adv.> |
در اینجا |
I'll take a leap of faith. |
من آن را باور میکنم [می پذیرم] [چیزی نامشهود یا غیر قابل اثبات] |
I'm doing it on my own account, not for anyone else. |
این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر. |
passim |
اینجا وانجا |
We are short of space here . |
اینجا جا کم داریم |
i am a stranger here |
من اینجا غریبم |
up and down |
اینجا وانجا |
here and there |
اینجا انجا |
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. |
من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم. |
Let us get out of here! |
برویم از اینجا بیرون! |
no one is here |
هیچکس اینجا نیست |
I wI'll get off here. |
اینجا پیاده می شوم |
Make some room here. |
یک قدری اینجا جا باز کن |
make oneself scarce <idiom> |
دور شو ،از اینجا برو |
At this point of the conversation. |
صحبت که به اینجا رسید |
isn't he there |
ایا او اینجا نیست |
Out with them! |
بروند بیرون [از اینجا] ! |
i do not belong here |
من اهل اینجا نیستم |
i had hom there |
اینجا گیرش اوردم |
I am just passing through. |
فقط از اینجا میگذرم. |
hereon |
در این مورد در اینجا |
i wish to stay here |
میخواهم اینجا بمانم |
here lies |
در اینجا دفن است |
Come here tomorrow . |
فردا بیا اینجا |
The bus to ... stops here. |
اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد. |
He promised me to be here at noon . |
به من قول داد ظهر اینجا با شد |
Is there a car wash? |
آیا اینجا ماشینشویی هست؟ |
I feel like a fifth wheel. |
من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم. |
He came over here in a mad rush. |
او [مرد] با کله اینجا آمد. |
He usually drops by to see me . |
غالبا" می آید اینجا بدیدن من |
There is no point in his staying here . His staying here wont serve any purpose. |
ماندن او در اینجا بی فایده است |
I dropped in to say hello. |
آمدم اینجا یک سلامی بکنم |
I've been here for five days. |
پنج روزه که من اینجا هستم. |
i intend to stay here |
قصد دارم اینجا بمانم |
i have come on business |
کاری دارم اینجا امدم |
some one must stay here |
یک کسی باید اینجا بماند |
take away your things |
اسباب خود را از اینجا ببرید |
what is your business here |
کار شما اینجا چیست |
It is extremely hot in here . |
اینجا بی اندازه گرم است |
None of that here. Nothing doing here. |
اینجا از این خبرها نیست |
I am here on holiday. |
من برای تعطیلات به اینجا آمدم. |
Please sign here. |
لطفا اینجا را امضا کنید. |
I am here on business. |
برای تجارت اینجا آمدم. |
Left out of one place and driven away from another. <proverb> |
از آنجا مانده از اینجا رانده . |
It has been a very enjoyable stay. |
در اینجا به من خیلی خوش گذشت. |
Is there a car wash? |
آیا اینجا کارواش هست؟ |
It is pointless for her to come here . |
موضوع ندارد اینجا بیاید |
I am here on business. |
برای کار اینجا آمدم. |
Can we camp here? |
آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟ |
Can we camp here? |
آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟ |
Could you put us up for the night ? |
ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟ |
I am working here non-stop. |
یک بند دارم اینجا کار می کنم |
It seems I am not welcome (wanted) here. |
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم |
How dare he come here . |
غلط می کند قدم اینجا بگذارد |
May I park there? |
ممکن است اینجا پارک کنم؟ |
How long does the train stop here? |
چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟ |
Just sign here and leave at that . |
اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد |
She comes here at least once a week . |
دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید |
How long can I park here? |
چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟ |
hic jacet |
در اینجا خفته است ه کتیبه روی قبر |
His coming here was quite accidental. |
آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود |
We were afraid lest she should get here too late . |
ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد. |
This is a good residential are ( neighbourhood ) . |
اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است |
Do you think it advisable to wait here |
آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم |
The bus stop is no distance at all . |
ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد |
No one sent me, I am here on my own account. |
هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم. |
This is an ideal spot for picnics . |
اینجا برای پیک نیک ماه است |
Is there a camp site near here? |
آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟ |
She comes here once in a blue moon . |
سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت ) |
Is there a camp site near here? |
آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟ |
commit no nuisance |
ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است |
They dont recognize your high-school diploma here. |
دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند |
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . |
اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید ) |
Well, now everyone's here, we can begin. |
خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم. |
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. |
من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی. |
Are there any antiquities here? |
آیا اینجا آثار باستانی [اشیا عتیقه و جاهای قدیمی] وجود دارد؟ |
i am thankful to god |
خدا را شکر میکنم خدا را شکرانه میگویم |
request modify |
درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم |
We consider it a great honor to have you here with us tonight. |
این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم. |
Now I'm starting to believe it. |
دارم یواش یواش قبولش میکنم. |
What is going on here? |
اینجا چه خبر است؟ [وقتی قضیه نامفهوم است] [اصطلاح روزمره] |
My mind was elsewahere. My thouthts were wandering. |
حواسم اینجا نبود ( حواسم جای دیگه بود ) |
I am here for a language course |
من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم. |
Fancy meeting you here ! this is indeed a small woeld ! this is pleasant surprise ! |
شما کجا اینجا کجا ! |