Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
I'm in a hurry.
من عجله دارم
Search result with all words
i am in a hurry for it
عجله دارم یا در شتاب هستم
I am in a great hurry . I am pressed for time .
خیلی عجله دارم
I'm in a hurry.
من عجله دارم.
Other Matches
iam p to of knowing him
از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
iam proud to know him
از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
unhurried
بی عجله
hurriedness
عجله
hasty
با عجله
unhurriedly
بی عجله
hustle
عجله
hustles
عجله
hastiness
عجله
forwardness
عجله
hurrying
عجله
hurry
عجله
hurries
عجله
in a hurry
در عجله
snaps
عجله
snapping
عجله
snapped
عجله
speeds
عجله
hustling
عجله
speeding
عجله
speed
عجله
posts
عجله
posted
عجله
post-
عجله
post
عجله
haste
عجله
snap
عجله
hustled
عجله
take your time
عجله نکن
in a hurried state
در حال عجله
in a hurry
<idiom>
عجله داشتن
get a move on
<idiom>
عجله کردن
get cracking
<idiom>
عجله کردن
get one's rear in gear
<idiom>
عجله کردن
hying
عجله کردن
step on it
<idiom>
عجله کردن
hurry up
عجله کنید
step on the gas
<idiom>
عجله کردن
to make a hurry
عجله کردن
in a rush
<idiom>
عجله داشتن
shuffle off
به عجله برداشتن
make a hurry
عجله کنید
speeder
عجله کننده
stour
کشمکش عجله
to make haste
عجله کردن
hold hard
عجله نکنید
hie
عجله کردن
precipitous
از روی عجله
busks
عجله کردن
hurries
عجله کردن
hurry
عجله کردن
hurrying
عجله کردن
expediency
عجله کارمهم
birr
عجله وسرعت
haste
عجله کردن
busk
عجله کردن
busked
عجله کردن
busking
عجله کردن
festinate
عجله کردن
expedience
عجله کارمهم
hotfoot
عجله کردن
to be under deadline pressure
عجله داشتن
to be pressed for time
عجله داشتن
expeditious
از روی عجله
Hurry up !Step on it ! Come on!
یا الله عجله نکن !
Why all this rush ?
عجله ات برای چیست ؟
make a beeline for something
<idiom>
با عجله به جایی رفتن
snatchy
با عجله انجام شده
sketchily
از روی عجله ناقص
he is in a hurry to go
عجله دارد برفتن
sketchier
از روی عجله ناقص
one-two
<idiom>
عجله کار شیطونه
sketchiest
از روی عجله ناقص
sketchy
از روی عجله ناقص
I have a carton of cigarettes
من یک ... دارم.
rushing
حمله کردن هجوم با عجله
We rushed ( hurried ) back to the train station.
با عجله بر گشتیم ایستگاه قطار
rushed
حمله کردن هجوم با عجله
Come on, shake a leg!
عجله بکن!
[اصطلاح روزمره]
slap together
<idiom>
به عجله وبی مراقبت واداشتن
throw together
<idiom>
عجله داشتن ومراقب نبودن
jotting
چیزیکه با عجله نوشته شده
take one's time
<idiom>
انجام کاری بدون عجله
get a wiggle on
<idiom>
عجله کردن با شتاب رفتن
to shake a leg
<idiom>
عجله کردن
[اصطلاح روزمره]
rush
حمله کردن هجوم با عجله
I want to have a word with you . I want you .
کارت دارم
I am standing by you . I am right behind you .
هوایت را دارم
I have tobacco.
من یک توتون دارم.
i intend to stay here
خیال دارم که ...
I have a headache.
من سر درد دارم.
close the door please
خواهش دارم
I agree.
قبول دارم.
I'm in doubt about it.
من بهش شک دارم.
i maintain
عقیده دارم که ...
it is in my recollection
یاد دارم
own a house
خانهای دارم
I have a question.
من یک سئوال دارم.
I need my e
من دوست دارم
i wish to stay here
میل دارم ...
my a is 0 years
من 04سال دارم
Get a move on!
یکخورده عجله بکن!
[اصطلاح روزمره]
I'll get there when I get there.
<proverb>
حالا امروز نه فردا
[عجله ای ندارم]
to decamp
با عجله و پنهانی
[جایی را]
ترک کردن
to skive off early
[British English]
با عجله و پنهانی
[جایی را]
ترک کردن
spot check
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
spot checks
سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
There is no hurry , there is plenty of time .
عجله نکنید وقت زیاد داریم
i am rials in pocket
سه ریال در جیب دارم
I have a pain in my chest.
سینه درد دارم
i am purposed to go
در نظر دارم بروم
i am purposed to go
قصد دارم بروم
i am on the wrong side of 0
من بیش از 05 سال دارم
i am famishing
از گرسنگی دارم می میرم
i am busy at the moment
اکنون کار دارم
iam ill bested
موقعیت بدی دارم
i am reluctant to go
اکراه دارم از رفتن
i have a hunch that
سخت گمان دارم که
i humbly request that
خواهش عاجزانه دارم که ...
i have a suit to the shah
به شاه عرض دارم
I believe in God.
من به خدا ایمان دارم.
I feel like throwing up.
<idiom>
دارم بالا میارم.
i have a silk rug Štoo
یک قالیچه ابریشمی هم دارم
I am staying at the hotel.
در هتل منزل دارم.
i have a hunch that
بیم یافن ان دارم که ...
i yearn for
ارزوی استراحت دارم
I am over 50 years old.
من ۵۰ سال بیشتر دارم.
I'm on a diet.
من رژیم غذایی دارم.
I have cigar
من یک سیگار برگ دارم.
I have an appointment with the dentist.
با دندانساز قرار دارم
I have a credit card.
من کارت اعتباری دارم.
i stand to it that
جدا عقیده دارم که
I owe her a grudge
حق دارم که با اولج باشم
I am beginning to realize ( understand ) .
کم کم دارم متوجه می شوم
I am positive that ...
من اطمینان کامل دارم که ...
I am deae beat . I am tired out .
از خستگی دارم غش می کنم
I feel nauseated.
حالت تهوع دارم.
i intend to stay here
قصد دارم اینجا بمانم
I have a steady monthly income.
درآمد ماهیانه ثابتی دارم
i own to having done it
اقرار دارم که ان کار را کرده ام
It pleases me.
دوست دارم
[ آن چیز را یا کار را]
.
I like it.
دوست دارم
[ آن چیز را یا کار را]
.
thank tou for that book
خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
i heed your help
به مساعدت شما احتیاج دارم
please dont forget it
خواهش دارم فراموش نکنید
i have worse to tell you
بدتر از این دارم که بشمابگویم
I am going on twenty.
دارم می روم توی 20سالگی ؟
do tell me
خواهش دارم بمن بگویید
I live a very regular life .
زندگی خیلی منظمی دارم
much as I'd like to
<idiom>
با اینکه اینقدر دوست دارم
I am very busy today .
امروز خیلی کار دارم
I would like to know the truth.
من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
I have a date with my fiandee.
با نامزدم قرار ملاقات دارم
I love her with my whole being .
با تمام وجود دوستش دارم
I have to study
من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
I have all kinds of problems.
هزار جور گرفتار ؟ دارم
i have come on business
کاری دارم اینجا امدم
i have a suit to the shah
عریضه برای شاه دارم
I'm working on it.
دارم روش کار میکنم.
He owes me some money.
از او پول می خواهم (طلب دارم )
I am thinding of going to Europe.
خیال دارم به اروپ؟ بروم
I'll need a plot of land .
یک قطعه زمین لازم دارم
I would like to learn the truth.
من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
i have as many books as you
کتاب شما دارید منهم دارم
i insist that he is innocent
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i insist on his innocence
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i life that better
انرا بیشتر از همه دوست دارم
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .
دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
pray consider my case
خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
I am working here non-stop.
یک بند دارم اینجا کار می کنم
i p to arrange an intrriew
قصد دارم که مصاحبهای ترتیب دهم
i please to do it
خوش دارم که این کار را بکنم
i rely solely on god...
تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
I intend to buy a car .
خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
I'm sure we can come to some arrangement.
من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
I'm starving
[to death]
.
از گرسنگی دارم میمیرم.
[اصطلاح مجازی]
I am looking for work ( ajob).
دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
I have a son your age.
پسری دارم بسن ( وسال) شما
rushed
برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rushing
برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rush
برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
i intend my son for the bar
خیال دارم پسرم را بگذارم وکالت کند
Can I go earlier today, just as a special exception?
اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
Could I have a word with you ?
عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
I have a free hand in this matter.
دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
My clothes are a witness to my poverty.
لباسی که بتن دارم شاهد فقر است
From your lips to God's ears!
<idiom>
امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
iam impatient to go
دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
i insist on your being present
جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
I have got into a jam . Iam in a tight corner . I am in a bad fix.
بد طوری گیر کرده ام ( دروضع سختی قرار دارم )
Is there enough time to change trains?
آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings.
عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
AFAIK
خلاصه عبارت انگلیسی: تا آنجایی که خبر دارم که در ایمیل یا چت استفاده می شود
predigestion
هضم سریع و از روی عجله هضم مصنوعی بوسیله دارووغیره
Tell that so and so to hurry up .
به این فلان فلان شده بگه عجله کند
pan
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan-
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
hay wire
ساخته شده از روی عجله بدساخته شده
it is not t.
برای این نیست که من این یکی را ازان بیشتردوست دارم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com